ایکنا ــ چگونگی مواجهه با کافهها موضوعی حائز اهمیت به نظر میرسد؛ شما فرصتها و تهدیدهای کافهنشینی را چه میدانید؟
کافه، محیط و پاتوق اجتماعی و بستری برای گفتوگو و تولید عقلانیت جمعی است. این فضا در بستر اجتماع شکل گرفته است پس به عبارتی پدیده اجتماعی است و اساساً پدیدههای اجتماعی تکبعدی و تکعاملی نیستند. کافه معجونی از انسانها، شخصیتهای متفاوت، رفتارها و تیپهای مختلف است. در کافه مردمشناسی و رفتارشناسی افراد به بهترین شکل و بدون سانسور قابل پیشبینی و تعریف است. مخاطب اصلی این پاتوق با ظرفیتهای منحصر به فرد جوانان هستند که حداقل به خاطر محدودیتهای اجتماعی و درست عمل نکردن مکانیسمهای فرهنگی موجود، تمنای شدیدی برای حرف زدن و شنیده شدن دارند.
آنچه عرض میکنم حاصل تجربه فعالیت من در حوزههای فرهنگی اجتماعی طی ۱۰ سال گذشته است. ببینید جوانی که در سال ۹۸ زندگی و تنفس میکند، یکسری مسئله، درخواست و انتظار دارد. یکی از درخواستهای بنیادینش این است که جایی باشد تا بتواند در آن گفتوگو، نظراتش را بیان و بازخورد دیگران نسبت به خود را دریافت کند، چه جایی بهتر از کافه برای او وجود دارد؟ نمیشود به هر محیطی که شلوغ شد و برای جامعه جذابیت پیدا کرد برچسب بزنیم، عادت کردهایم تا سریعاً معایبی را پیدا کنیم، دستاویز قرار دهیم و به واسطه آن، واقعیت را منکوب کنیم. کافهنشینی و نیاز جوانها به گفتوگو و همنشینی با یکدیگر یک واقعیت و حقیقت است. طبیعتاً محیطی سالمتر، شفافتر و در دسترستر از کافه برای این مقصود وجود ندارد.
ایکنا ــ نگرانیهایی از جهت عادت به سیگار، شکلگیری گروههای دوستی غیرقابل نظارت و اتلاف وقت در کافه وجود دارد که بعضی جامعهشناسان مطرح کردهاند. نظر شما چیست؟
مصرف دخانیات یک آسیب اجتماعی جدی در جامعه ماست و کل ارکان جامعه از جمله خانواده را پریشان کرده؛ حال باید از این افرادی که شما نام بردید سؤال کنیم مگر کافهها سیگار میفروشند؟ یا به مردم توصیه میکنند که سیگار بکشید؟ کسی که میخواهد سیگار بکشد، آن را بیرون از کافه تهیه میکند و نه فقط در کافه، بلکه همه جا سیگار میکشد، چرا در جای دیگر به او حساس نمیشوند؟ ببینید بگذارید کمی صریحتر صحبت کنیم، امروز یکی از جدیترین مسائل استعمال مواد مخدر است که جای نگرانی دارد و متأسفانه آمار آن هم بین دانشآموزان بالا رفته است، آیا دانشآموزانی که گل، حشیش و مواد روانگردان مصرف میکنند، به کافهها رفت وآمد دارند؟ قطعاً خیر، دانشآموزان به کافه نمیآیند، بلکه در مدرسه و پارک و خیابان به این آسیب دچار شدهاند.
درباره گروههای دوستی دختر و پسر؛ جوانان، دوستان خود را در دانشگاه، پارک، خیابان و فضای مجازی پیدا میکنند و بعد به کافه میآیند. یعنی افراد در میدانهایی دیگر با هم آشنا میشوند و بعد در محیطهایی مثل کافه به گفتوگو مینشینند، اتفاقاً در مواردی کافه به شفافیت در رفتارها و نظارت بر هنجارها کمک میکند. اگر جوانان در کافه گفتوگو نکنند، معلوم نیست در چه فضایی میخواهند بنشینند و گپ بزنند. یکی از دغدغههای جامعه در مسائل سیاسی و اقتصادی شفافیت است، کافه همان جایی است که به شفافیت در رفتارها و روابط اجتماعی کمک میکند. اگر حدود ۱۵ سال پیش با گروههای موسیقی جدیدی که در کشور شکل گرفته بود، گفتوگو و همکاری شکل میگرفت، شاید در خیلی از موارد به گروههای زیرزمینی تبدیل نمیشدند.
به نظرم کسانی که بحث اتلاف وقت و بطالت را برای کافه مطرح میکنند حتماً با مفهومی به نام اوقات فراغت و سرگرمی آشنایی ندارند. در همه جای دنیا، جوان نیاز دارد وقتی ۸ تا ۱۰ ساعت در محل کار یا دانشگاه فعالیت میکند، چند دقیقه با افرادی که دوست دارد، بنشیند، صحبت کند و قهوهای بنوشد. نکته دوم اینکه ما در کشور چندین میلیون فارغالتحصیل بیکار داریم، چرا کسی به فکر بیکاری و بطالت آنها نیست؟ برخی مدیران ما در جابهجایی اولویتها استاد هستند!
ایکنا ــ برخی معتقدند میتوان جوانان را برای پر کردن اوقات فراغتشان به سمت مسجد، کتابخانهها و فرهنگسراها سوق داد، به نوعی این افراد کافهنشینی را مانع زیست مذهبی و فرهنگی به حساب میآورند. نظر شما چیست؟
مثل این میماند که بگوییم اگر به دانشگاه برویم، از معاشرت با خانواده باز میمانیم یا مثلاً اگر با خانواده و فامیل معاشرت کنیم، از رفتن به مسجد باز میمانیم. خندهدار است، هیچ ربطی به هم ندارد، انسان در هر ساعتی از روز به فعالیتهایی متمایز و حضور در مکانهایی مختلف نیاز دارد. هر رفتار فردی و اجتماعی انسان براساس یک نیاز مشخص در وجود او شکل میگیرد، خودِ خدا گفته است در روز پنج مرتبه نماز بخوانید، آیا میخواهیم کل روز را نماز بخوانیم و عبادت کنیم؟ مشکل این است که بعضی دوستان گاهی از شارع، متشرعتر میشوند.
ایکنا ــ یکی از انتقادات به کافهها این است که بر آن نظارت کافی و دقیق وجود ندارد و همین امر موجب بروز بعضی تخلفات اخلاقی و فرهنگی در این فضا میشود.
سالهاست که برچسب زدن و شعاری حرف زدن در کشور رواج دارد، ممکن است نتوانیم با پدیدهای ارتباط بگیریم و از مفهومی بدمان بیاید، اولین کاری که میکنیم به آن برچسب میزنیم. برچسب هم نزنیم، سریع نکته منفیای را که شاید در هر حرفه و عرصهای وجود داشته باشد، عَلَم میکنیم. به گونهای از نظارت بر کافهها صحبت میشود که هرکس نداند فکر میکند مکانیزمهای نظارتی کشور صد در صدی است و هیچ کس در حوزهای تخلف نمیکند، در همین عرصه فعالیتهای قرآنی که شما زحمت میکشید، افرادی بودهاند و هستند که تخلف کردهاند. اتفاقاً نظارتهای زیادی بر کافه اعمال میشود. بعد از اخذ مجوز و تأسیس، از اماکن و اتحادیه گرفته تا اداره بهداشت و ... به کافه میآیند و نظارت میکنند.
ایکنا ــ کافهداری شغل حساسی است، آیا لازم نیست متولی خاصی وجود داشته باشد و به کسانی که میخواهند مجوز کافه اخذ کنند آموزش دهد؟ آموزش برای اینکه چه خدماتی ارائه شود و محیط کافه از نظر موسیقی و معماری و رفتاری چه وضعیتی داشته باشد.
بله اما برای کدام یک از مشاغل کشورمان چنین مکانیزمهای آموزشی وجود دارد که حالا بخواهیم برای کافه چنین چیزی را طلب کنیم؟
ایکنا ــ پس میپذیرید که این نیاز وجود دارد؟
اساساً آیا ما به تعریف درستی از کافه و ظرفیتهای آن رسیدهایم؟ به ظرفیتهای فرهنگی آن فکر کردهایم؟ پیوستهای نرمافزاری آن را دیدهایم؟ قطعاً نیاز به آموزش و دادن مجوز به فعالان مرتبط با این حوزه نیازمندیم اما بعد از پاسخ به سه سؤال قبل.
ایکنا ــ آیا در حال حاضر سیر صدور مجوز برای کافهدار راحت به نظر نمیرسد؟
آنقدرها هم که شما میگویید ساده نیست و دوندگی لازم دارد، اگر متقاضی تأسیس کافه همه مراحل را به درستی طی کند حداقل یک سال زمان میبرد تا بتواند مجوز بگیرد. شاید به همین خاطر است که تعداد قابل توجهی کافه، بدون مجوز فعالیت میکند.
ایکنا ــ طبق آماری که اتحادیه ارائه میدهد، در حال حاضر حدود ۲۸۰ کافه دارای مجوز در تهران فعالیت میکند و به اندازه نصف این تعداد هم کافه غیرمجاز وجود دارد، اما برخی کافهدارها میگویند نزدیک به دو هزار کافه غیرمجاز در تهران فعالیت میکنند. این رقم درست است؟
الله اعلم.
ایکنا ــ پس چطور میگویید سختترین نظارتها اعمال میشود؟ وقتی کافههای غیرمجاز در تهران مشغول فعالیت هستند، از کدام نظارت صحبت میکنید؟
کسی که میخواهد کسب و کار قانونی را در زمینه کافه آغاز کند، شش ماه تا یک سال و بعضاً دو سال معطل میماند. باید هر هفته نامه ببرد و بیاورد، گاهی کارشناس اتحادیه یک موضوع را تأیید میکند اما مثلاً کارشناس اماکن تأیید نمیکند، بعد هم که کافه را به شکل قانونی دایر میکند، بیشترین نظارتهای رفتاری و سلیقهای را بر فضای تحت مدیریت او اعمال میکنند، میآیند، سؤال میکنند، تذکر میدهند و برخورد میکنند.
ایکنا ــ پس چگونه این تعداد کافه بدون مجوز فعالیت میکند؟
الله اعلم.
ایکنا ــ از ظرفیتهای فرهنگی و اجتماعی کافهها بگویید. این محیط چه امکان و بستری را میتواند برای نسل جوان فراهم کند؟
اولین پتانسیل کافه این است که محل گعده و گفتوگوست. سیاستگذاران فرهنگی جامعه میتوانند به آن جهت دهند که گعدهها چه سمت و سویی گیرد. اگر مسئلهشناسی و مسئلهیابی خوبی برای جوانان در کافهها انجام شود، این اتفاق به شکل بهتری هم رقم میخورد. در اروپا جریان روشنفکریای که توانست در فرانسه تغییر و تحول به وجود بیاورد، جریان کافهنشینی بود. البته امروز کافهها، وجه اوقات فراغتی دارد اما عرضم این است که میتواند به سمت بحثهای مؤثر سیاسی و اجتماعی به گونهای که موجب رشد کشور شود، کمک کند.
مثالی عرض کنم؛ از زمانی که آقای اردوغان در ترکیه سر کار آمد، بواسطه سیاستهای دولتی، روزنامهخوانی و کتابخوانی در کافههای آن کشور رونق بیشتری گرفت. سیاستگذاران فرهنگی جامعه باید به کافهها جهت دهند و سیاستهای تشویقی لحاظ کنند. مثلاً وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی باید بگوید هر کافهای که ترویج فرهنگ کند، پنجاه درصد از مالیاتش کم شود.
پتانسیل دوم این است که میتواند محلی برای معرفی و فروش اقلام هنری شود؛ فروش صنایع دستی و هنریای که به کسب و کار دانشجویی کمک کند. دانشجویان به جای این که در خیابان بساط پهن کنند و کارهای خود را بفروشند، این کار را در کافهها انجام دهند. خیلی از دانشجویان دیگر هم به این فکر سوق داده میشوند که محصولی تولید و از آن درآمدزایی کنند. ظرفیت سوم این است که کافه میتواند محیطی برای جریانسازی اجتماعی، فرهنگی و ... باشد.
کافهها میتوانند هویت مستقل از هم داشته باشند و من این را ظرفیت چهارم کافهها میدانم. یعنی اقشار و سنین مختلف مردم بر مبنای ذائقه خود، کافه داشته باشند. پتانسیل پنجم این است که کافه میتواند تبدیل به گالری و محفلی برای اجرای موسیقی و تئاتر شود، فضایی که در آن رویدادهای فرهنگی متنوع بتواند اوقات فراغت مردم را به شکلی غنی پر کند.
از همه مهمتر، کافه اصلیترین محیط برای تولید نشاط اجتماعی است. چیزی که جامعه ما به شدت به آن نیاز دارد، الان قطعاً کافهها نشاط اجتماعی تولید نمیکنند، چون کافهها در حال حاضر هدفمند نیستند و محور محتوایی واحد ندارند.
ایکنا ــ محور محتوایی واحد با هویت مستقل هر کدام از کافهها تناقض ندارد؟
در عین اینکه هر کافه هویت مستقل خود را داشته باشد، همگی میتوانند محورهای فرهنگی مشخص و ثابتی هم داشته باشند تا به غنی شدن اوقات فراغت و افزایش نشاط اجتماعی کمک کنند.
ایکنا ــ آیا نمیتوان گفت چون در حال حاضر کافهها برنامههای فرهنگی مشخص و هدفداری ندارند، نه تنها به نشاط اجتماعی کمک نمیکنند، بلکه نوعی بطالت هم به بار میآورند؟
من این را نمیپذیرم، چون جوان امروز پناهگاهی جز این فضا ندارد، جوانی که دچار گسست نسلی شده است و پدر و مادرش نمیتوانند او را بفهمند، به فضایی مثل کافه در محله نیاز دارد تا در آن با همسن و سالانش به گفتوگو بپردازد. بعضی این حداقل ظرفیت ممکن را هم نمیخواهند بپذیرند. در همه کشورهای پیشرفته، مسئله و نیازهای جامعه به درستی شناسایی و برای آن برنامهریزی شده است اما در ایران بعضی سعی میکنند به جای برنامهریزی صورتمسئله را پاک کنند! فرمول کافه میتواند بخشی از مسئلهها و نیازهای اجتماعی جوانان ما را مدیریت کند، طبیعی است اگر این فرمول را بهتر بنویسیم، خروجی بهتری به دست میآید.
ایکنا ــ در سخنان خود به کافههای فرانسه و نقش آن در تحولات سیاسی آن کشور اشاره کردید؛ اتفاقاً برخی از مخالفتها با کافهنشینی در جامعه به دلیل نگرانی از پیدایش گروههای کوچک رادیکال است که میتوانند از خلوتی و تاریکی کافهها استفاده کنند و خود را برای رفتارهای پرخطر سیاسی سازماندهی کنند.
اساساً خیلیها با کافه از این جهت مخالفاند که با دور هم جمع شدن مخالفاند و نسبت به جمع شدن، به نوعی توهم دارند. این توهم را نه رئوس نظام، بلکه برخی کارشناسان و مدیران میانی کشور که نگران از دست رفتن میزهای خود هستند، تئوریزه میکنند.
ما هر چقدر هم در عمل ضعیف باشیم، در مقام نظری مترقیترین سیستم حکومتی دنیا را داریم. قانون اساسی ما از پیشرفتهترین قوانین دنیاست و مردم هم در عرصههای گوناگون نشان دادهاند پشتیبان اصل این نظام و دستاوردهای آن هستند. وقتی نسبت به مشروعیت و مقبولیت حکومت خود مطمئن باشیم، پس دیگر نباید از گفتوگو و جمع شدن نگران باشیم. گفتوگو باعث میشود تا اصلاح سیستم، اجرایی شود.
ببینید در برهههایی مثل دی ۹۶ اعتراضاتی را در خیابان شاهد بودهایم، اتفاقاً کافهها میتوانند محیطی باشند که دغدغههای اجتماعی، قبل از کشیده شدن به خیابان در این فضا مطرح شوند و درباره آنها گفتوگو صورت گیرد و بحثها به یک عقلانیتِ اعتراضیِ بدون خشونت ختم شود. پس اگر به کافهها به دید پاتوق اجتماعی نگریسته و به آن اعتماد شود، هیجانات و اعتراضات اجتماعی هم کنترل میشود. با این نگاه، کافهها میتوانند خود یکی از بسترهای گفتوگوی جمعی توأم با عقلانیت شوند و اهداف گام دوم انقلاب را محقق کنند.
مجموعه فرهنگی ما مدتی است که سازوکاری را طراحی کرده است که ضمن استفاده از ظرفیت گعدهها در کافه، به نوعی بر آن نظارت هم میشود. اگر این پلتفرم در کشور ما عملیاتی شود، معایب کار به حداقل و محاسن به حداکثر میرسد. کافه به عنوان محیطی تعریف میشود که هم به اشتغال کمک میکند، موضوع تولیدکننده را با حذف واسطه حل میکند و خدمات گسترده فرهنگی و اجتماعی ارائه میدهد. پلتفرم ما ۱۸ خدمت به کافهرو و ۱۸ خدمت به کافهدار ارائه میدهد. وقتی این شبکه و پلتفرم شکل گیرد، نظارت هم آسانتر میشود.
ایکنا ــ چگونه میخواهید طرح خود را اجرایی کنید؟
مقدمات کار را پیش بردهایم اما به سرمایهگذار خوب در بخش خصوصی و هماهنگی سیستمی نیاز داریم، سیستمهای نظارتی ما باید رویه خود را از گیر دادن به نظارت مؤثر، تغییر دهند. گیر دادن موضوع را حل نمیکند؛ نظارت هم باید تعریف قانونی داشته باشد نه تعریف سلیقهای.
ایکنا ــ برخی پیشنهاد میکنند که برای کافهها فعالیت فرهنگی را شروع کنیم؛ چه فعالیتهایی را برای کافه مناسب میدانید؟
چون کافه ظرفیت حضور چند ساعته افراد را داراست، با رستوران و محیطهای دیگر فرق میکند. در این چند ساعت باید برای جوان با توجه ذائقه، محله، خاستگاه و علاقهمندیهایش فعالیت فرهنگی تعریف کرد، آن برنامه باعث سرگرمیای میشود که خروجی مفید دارد. مثلاً کافهای که در جوار دانشکدهای هنری قرار داشته باشد، میتواند با راهاندازی کارگاههای هنری مخاطبان زیادی را همراه کند و هر سال ۲۰۰ تا ۳۰۰ جوان را آموزش دهد؛ جوانانی که شاید برای کسب این مهارتها پول و دسترسی کافی به کلاسهای آنچنانی نداشته باشند. اصلاً به عقیده من، تعریف «کافه خوب» این است که چنین فعالیتهایی داشته باشد. کافهای که مخاطب خود را بشناسد، برای شعور مخاطب ارزش قائل باشد و برای پرکردن اوقات چند ساعته مخاطب برنامهریزی کند، کافه خوب است.
ایکنا ــ آیا برای تحقق این امر، لازم نیست که کافهدارها برای اخذ مجوز کافهداری و شروع فعالیت دورههایی را بگذرانند؟ دورههایی که به آنها برنامهریزی فرهنگی بیاموزد.
چه کسی این آموزش را انجام دهد؟ بخش دولتی ما که قطعاً نمیتواند این کار را انجام دهد. ببینید بعد از چندین سال هنوز اتحادیه آبمیوه و بستنی با کافیشاپها یکی است، کافهها هنوز اتحادیه مجزا هم ندارند، از چه صحبت میکنید؟ مشکلِ منِ کافهدار نیست؛ مشکل ساختار است.
ایکنا ــ اتفاقاً سؤال متوجه ساختار بود. آیا در ساختار کشور نیاز به تعبیه روندی برای آموزش به کافهدارها پیش و پس از اخذ مجوز کافه وجود ندارد؟
هیچ بخشی از کشور توان انجام این کار را فعلاً ندارد. جایی وجود ندارد که چنین مسئولیتی را بپذیرد.
ایکنا ــ همین اتحادیهای که به شما مجوز میدهد، نمیتواند چنین دورهها و مقدماتی را تدارک ببیند؟
سیستم اتحادیههای کشور ما در همه مشاغل، بالا به پایین است، زمانی من میتوانم حرف مورد نیاز شما را بزنم که همنشین شما باشم و منافع شما را درک کنم. همانطور که گفتم، ما در برخی از حوزه های اجتماعی توهم داریم و همین امر باعث میشود به هر حوزهای ابتدا با بدبینی نگاه شود، پس این باعث میشود آدمهای به دردبخور در آن حوزه را نبینیم. وقتی افراد به دردبخور را نمیبینیم مجبور میشویم آن جا را به افرادی بسپاریم که تخصص ندارند اما صرفاً معتمد هستند. اصلاً دلیل واهمه چیست؟ در ذهنیت تاریخی خود میگوییم چون سندیکاها و اتحادیهها دنبال گرفتن حق بودهاند، پس باید اینها را مدیریت کنیم که اعتراضی نداشته باشند.
ایکنا ــ نظر شما درباره تأسیس کافههایی که خود را کافه مذهبی و انقلابی معرفی میکنند و صرفاً نیز مخاطبان مذهبی را جذب میکنند چیست؟
ما نباید در بسترهای اجتماعی تبعیض قائل شویم، نباید دوگانهسازی و جداسازی کنیم، اصطلاحاً حزباللهیها نباید سازمان و کافه و سهمیه جدا داشته باشند، این جداسازی باعث میشود جامعه نسبت به مفاهیم ارزشی گارد بگیرد. اشتباهی که ۲۰ سال پیش در شهرکسازی و مدرسهسازی انجام دادیم، مثلاً شهرک شهیدمحلاتی را به وجود آوردیم، که باعث شد طیف مذهبی و ارزشی را از درون جامعه و تأثیراتی که میتوانند در درون شهر داشته باشند محروم کنیم. اکنون میخواهیم درباره کافهها همان اشتباه را تکرار کنیم. من به یکسانانگاری شهروندان معتقدم چون پشتوانه مهمی برای آینده انقلاب هستند.
ایکنا ــ به عنوان سخن پایانی فارغ از طرحی که خود برای کافهها طراحی کردهاید، ارتقای کافهها به چه رویکردها و راهبردهایی نیاز دارد؟
اول از همه باید بپذیریم کافه به درد میخورد. باید بپذیریم کافهها ظرفیت بزرگی برای اجرای برنامههای فرهنگی و اجتماعی هستند. باید بپذیریم به ساختار نظارتی یکسان برای کافهها، بدون اعمال سلیقه شخصی نیاز داریم. کافهدار باید این تضمین و امنیت را داشته باشد که اگر در چارچوب قوانین حرکت کند، متضرر نشود.
اگر این مراحل را طی کنیم و این مقدمات را بپذیریم، آنگاه میتوانیم انتظار داشته باشیم در صدور مجوز کافه به کسی مجوز دهیم که سابقه کار فرهنگی داشته باشد، مثلاً حداقل در محله خود یک فعالیت فرهنگی را پیش برده باشد و دغدغه این مسائل را داشته باشد. برای این منظور نیز باید ساختار شفافی وجود داشته باشد که کار و سوابق فرهنگی افراد دیده شود و سلیقهای رفتار نشود.