روزگاری تعهد آمریکا به نظم در جلسات و تصمیم گیری منطقی، به سیاستمداران سایر کشورهای جهان اجازه می داد کمی راحت تر بخوابند.
خبرگزاری مهر، گروه بین الملل: سایت تحلیلی دفنس وان اخیراً مقالهای با قلم «جان گانس» منتشر نموده که نویسنده در این مقاله معتقد است: اختلاف بولتون و ترامپ بیانگر عدم توانایی رهبری جهان توسط امریکاست.
ترجمه متن کامل مقاله در ادامه آمده است.
مهمترین شوک برای نظم بین المللی در هفته گذشته – در میان آخرین درگیریها در مورد برگزیت، آزمایش موشکی کره شمالی، اعتراضات در هنگ کنگ و طوفان در کارائیب – خبر عدم حضور «جان بولتون» در نشستها و مذاکرات مربوط به پایان جنگ در افغانستان بود. «جان بولتون»، مشاور امنیت ملی رئیس جمهور «دونالد ترامپ»، از جلسه توجیهی در مورد مذاکرات پایان جنگ افغانستان کنار گذاشته شد. بعد از اینکه ترامپ اوایل تابستان بولتون را علناً کنار زد، آخرین عصبانیت وی بیشتر اثبات این مهم بود که وی به عنوان مشاور امنیت ملی به وظایف خود عمل نمیکرد.
تحقیر بولتون و عدم توجه به او توسط ترامپ بیانگر مسئله مهمتری نیز میباشد: ایالات متحده امریکا دیگر قادر به رهبر جهانی نیست که زمانی ادعا میکرد توان رهبری آن را دارد. مشاور امنیت ملی، مقام مسئول در سازماندهی و ادغام کلیه مباحث مربوط به سیاست خارجی آمریکا و بخش اساسی تلاش ایالات متحده امریکا جهت رهبری جهان در طی ۷۰ سال گذشته بوده است. بنابراین هر نوع شکست و عدم موفقیت در نحوه کار واشنگتن میتواند باعث بی ثباتی بیشتر در سیستم بین الملل شود.
سیستم امنیت ملی ایالات متحده امریکا پس از جنگ جهانی دوم ایجاد شد. رئیس جمهور «فرانکلین روزولت»، که خود را شعبده باز مینامید، کاملاً مایل به گمراه کردن و نگفتن حقایقی بود که باعث پیروزی او در جنگ میشدند و این تلاش عظیم را با تعداد معدودی از دستیاران خود انجام میداد. اما این سبک و نحوه مدیریت بسیاری از سیاستمداران را در واشنگتن – اعضای کنگره، نظامیان - نگران کرد و آنها استدلال میکردند این سبک مدیریت، روش مناسبی جهت اداره کشور بعد از جنگ نیست. بنابراین کنگره شورای امنیت ملی را در سال ۱۹۴۷ ایجاد نموده و نخبگان را وارد یک اتاق کرد. چند سال بعد، کاخ سفید موقعیت مشاور امنیت ملی را برای هماهنگی امورات کشور تأسیس کرد.
این سیستم در طی هفت دهه گذشته تکامل یافت، اما هدف اصلی آن ناسازگار باقی ماند: فراهم کردن زمینههای تدوین سیاست منسجم برای یک ابرقدرت مسلح هستهای، که میتوانست جایگزین بدیهه گویی باشد. چنین هدفی برقراری نظم کامل در واشنگتن را تضمین نمیکند، همانطور که جلسات شورای امنیت ملی درباره ویتنام، عراق و سایر بحرانها این موضوع را روشن ساخت. اما قانون نظم، یعنی روندی قابل پیش بینی و سخت گیر در نحوه تصمیم گیری دولت، عقلانیت را به واشنگتن و ثبات را به جهان اعطاء خواهد کرد.
ایالات متحده امریکا در مرکز نهادهای بین المللی پس از جنگهای جهانی، از جمله ناتو، نظم اقتصادی برتون وودز و سازمان ملل قرار داشت. اما با چنین مسئولیت عظیمی، تعهد آمریکا به منظم بودن در جلسات و تصمیم گیری منطقی (پیروی از قانون نظم)، به سیاستمداران سایر کشورهای جهان اجازه میداد کمی راحت تر بخوابند.
این واقعیت به ویژه از زمان پایان جنگ سرد مشهودتر بوده است هنگامی که کمتر کسی میتوانست شک کند ایالات متحده امریکا قدرتمندترین کشور روی زمین است. همانطور که جهان در هر زمان - حمله تروریسم، بحران مالی و فاجعه طبیعی - به واشنگتن چشم میدوخت، مشاور امنیت ملی به واسطهای معتبر، پلیسی حرفهای و پاسخگوی تریاژ تبدیل میشد، کسی که میدانست با چه کسی تماس گرفته، چه چیزی بخواهد و آیا ایالات متحده میتواند کمک کند یا خیر. برخی از کشورها حتی از سیستم آمریکایی تقلید کرده اند: وجود سمت مشاور امنیت ملی در هند، انگلیس و کشورهای دیگر نوعی تقلید از سیستم سیاسی امریکا و کارآمدی سمت مشاور امنیت ملی در واشنگتن بوده است.
هفته گذشته روزنامه واشنگتن پست گزارش داد در حالی که مقامهای آمریکایی آماده مذاکره با طالبان میشوند بولتون به حاشیه رانده شده است. مخالفت سرسختانه بولتون با توافق صلح طالبان، رئیس جمهوری را آزرده کرده است.
ترامپ صراحتاً نشان داده که دیدگاههای مداخلهجویانه بولتون بر خواستههای انزواطلبانه وی برتری ندارد، بخصوص در مسائل خاورمیانه. ترامپ در جلسات خصوصی به بولتون هشدار داده است که لفاظیهایش را کم کند و به یاد داشته باشد که رئیس جمهوری قول داده است تا به جنگهای خارجی پایان دهد.
کمتر کسی باید به بولتون ترحم کند، کسی که صرف نظر از آخرین خشم رئیس جمهور به کار خود ادامه میداد. اما همه باید نگران این باشند که سقوط او به چه معنی است. این وضعیت بی سابقه نشانگر شکستی عمیق در نحوه برخورد ایالات متحده امریکا با جهان در طی ۷۰ سال گذشته است. هزینههای چنین تغییری بیش از خسارت به اعتبار حرفهای بولتون است.
شاید حتی مهمتر از آن، این مهم باشد که هم اکنون بخشی از جهان از کنترل خارج است زیرا هیچ کس در واشنگتن کنترل امور امنیت ملی را ندارد.