یک هفته پیش از سهمیه بندی بنزین، که تصمیم بزرگ و قدم اولیهای برای آغاز رهایی اقتصاد ایران از درآمدهای نفتی بود، رئیس جمهور در یزد، سخنانی چالشی در مورد قوه قضائیه مطرح میکند و در تهران از زبان سخنگوی قوه قضائیه و البته خود رئیس قوه، پاسخش را میشنود. افکار عمومی تصور میکند، دور جدیدی از منازعات کلامی بین دو رئیس قوه شروع شده و پایگاههای اجتماعی دو رقیب انتخاباتی سابق و دو رئیس قوه خود را آماده رویارویی جدید میکنند؛ بدون اینکه اطلاع داشته باشند همین دو رئیس قوه بناست یک هفته بعد دور میزی بنشینند و تصمیم مهمی برای این مردم و کشور بگیرند.
به گزارش «تابناک»؛ کدهایی که یک هفته پیش از این تصمیم مهم، توسط رئیس جمهور داده شد و پاسخهایی که گرفت، مطلقا نشانهای از تلاش برای اجماع سازی و آماده کردن افکار عمومی برای یک تصمیم بزرگ را نداشت. پایگاه اجتماعی هر دو طرف، منتظر واکنشهای بعدی، بیشتر و حتی انتقام جویانه بودند. آنها این آمادگی را داشتند که در روزهای بعد هر تصمیمی از سوی هر یک از سران قوا را به چالش بکشانند. از شانس خوب یا بد آنان، اولین تصمیم مهم، بعد آن کری خوانیهای یزد و کرمان و پاسخ هایش، سهمیه بندی بنزین بود؛ تصمیمی که به اجماع عمومی احتیاج داشت، اما اولین بازخورد این تصمیم در میان طیفهای مختلف سیاسی، بی اعتمادی به تصمیم گیران این تصمیم مهم بود.
در اولین روز کاری پس از این تصمیم مهم، مجلس که ادعا میکرد از سهمیه بندی بنزین مطلع نبوده، ژست به شدت تبلیغاتی و انتخاباتی به خود گرفت؛ اما بعدا مشخص شد که مجلسیها هم از این تصمیم مطلع بوده اند و آنچه از مخالفت و تلاش برای برگرداندن قیمتها به حالت قبلی توسط آنان به میان آمد، بهره برداریهایی انتخاباتی بود، ولی مهمتر از مجلسیان، این افکار عمومی بود که ناشی از کری خوانیهای هفته پیش سران قوا، به شدت آماده دو قطبی شدن بود.
بلافاصله پس از اعلام تصمیم، هجمهها به رئیس جمهور برای این تصمیم آغاز و خبری غیر رسمی هم متتشر شد که رئیس قوه قضائیه مخالف این تصمیم بوده، اما چون رئیس دو قوه دیگر موافق بوده اند، او نیز به این تصمیم تن داده است که البته همین هم تکذیب شد. اما چه کسی است که نداند پخش چنین خبری حتی اگر کذب هم باشد، کدی است برای آتش ریختن بر روی رئیس جمهور.
این بحث آنقدر بالا گرفت که رئیس جمهور هم ناچار شد در جلسه هیأت دولت اعلام کند که امضای هر سه رئیس قوه، پای این مصوبه است و حتی همین چند ساعت پیش هم یکی از خبرگزاریهای طرفدار دولت، توپ را در زمین رئیس قوه قضائیه انداخت و نوشت که روحانی در صدد افزایش قیمت بنزین سهمیهای به ۱۲۰۰ تومان بوده، اما رئیسی خواهان افزایش آن تا ۱۵۰۰ تومان بوده است. مدیریت افکار عمومی برای سهمیه بندی، هفته پیش، انجام و دیگر کار از دست خارج شده بود، چون با کدی که هفته پیش از تنش و منازعه به افکار عمومی داده شده بود، کسی از طرفداران رئیس قوه قضائیه، نه این حرف را باور میکرد و نه اصلا تمایل داشت که باور کند.
منازعات هفته پیش از آن کار خود را کرده بود و دو قطب متضاد آماده حملاتی آتشین به هم بودند، چه آنکه این صف بندی در اولین شنبه در بین برخی مقامات چنان بالا گرفته بود که از طرحهای سه فوریتی و حتی تلاش برای استیضاح سخن میگفتند. این آتش خودبرافروخته فقط صبح یکشنبه با آب سردی که بر روی آن ریخته شد، خاموش شد؛ هرچند همچنان گرم و زیر خاکستر ماند!
بدون تردید، ورود رهبر انقلاب به بحث سهمیه بندی در اوایل صبح روز یکشنبه، نزاعی که کلید آن در سخنرانیهای یزد و کرمان و پاسخهای آن در تهران، زده شده بود، متوقف کرد؛ نزاعی که هنوز هم کسی متوجه نشده که پیش از آغاز یک جراحی بزرگ اقتصادی که سهمیه بندی بنزین فقط یکی از اقدامات آن بود، چرا در کشور باید ایجاد میشد؟!
سیاست ورزی مسئولانه از آن حلقههای مفقودهای است که در هفتههای گذشته در صحنه سیاسی ایران به ویژه در سطح سران قوا مشاهده شد و در مقابل آن ورود مسئولانه و مصلحانه رهبری برای ممانعت از درگیری نیروهای سیاسی و نخبگی کشور، درسی بود که نمیتوان آن را دید و از آن گذشت. اداره کشور در شرایط کنونی با تکبر، نخوت و ایجاد نزاعهای بی حاصل شدنی نیست. اگر برخی از مسئولان ذرهای درد وطن را جایگزین اشتیاق برای دیده شدن کنند، شاید هیچ گاه در هفته گذشته شاهد اتفاقاتی نمی بودیم که خود به دست خویشتن زمینههای آن را فراهم کرده بودیم.
با این داستان سیاست تمام ناشدنی است. کشور باید اداره شود و وضعیت مردم از این حالتی که گرفتار آن هستند، باید ارتقا یابد تا امید در دل آنان نخشکد؛ برخی مسئولان در دولت، مجلس و قوه قضائیه میتوانند دو هفته پیش را مجددا مرور کنند و ببیند در حوادث روی داده، آنان چه کردند که نباید میکردند!
* سید مسلم بهشتی نژاد