ممکن است ایالات متحده و ایران پس از تنشهای هفته گذشته نفس عمیقی بکشند، اما بحران هنوز پایان نیافته و همچنان ادامه دارد.
به گزارش «تابناک»؛ ادامه تنشها و بحران میان ایران میتواند اثرات قابل توجهی بر روابط میان قدرتهای جهانی و روندهای امنیتی و سیاسی میان آنها در خاورمیانه داشته باشد.
در همین رابطه، روزنامه آمریکایی «واشنگتن پست» در گزارشی به این پرسش پرداخته که منازعه ایران و آمریکا چگونه به منافع چین و روسیه کمک میکند؟
در این گزارش آمده است: «البریج کلبی»، یکی از نویسندگان اصلی استراتژی دفاع ملی و «وس میچل» در مقاله اخیر در «فارن پالیسی» استدلال میکند که ادامه جنگ و تنش با ایران، حفظ حضور گسترده نظامی در افغانستان، یا مداخله در ونزوئلا میتواند آمریکا را از رقابت در سطح قدرتهای بزرگ با مشکل مواجه کند.
نویسنده این مطلب عنوان کرد: قدرتهای بزرگ موجود و بالقوه رو به زوال، مانند ایالات متحده، مجبورند افق زمانی کوتاه داشته باشند، در حالی که قدرتهای رو به رشد تمایل به افق زمانی طولانیتر دارند.
به همین دلیل است که قدرتهای موجود ـ که با تهدیدهای فوری روبه رو هستند ـ باید با توجه به تهدیدهای طولانی مدت به آنها بپردازند. قدرتهای در حال ظهور و گسترش تشخیص میدهند که درخشان ترین روزهایشان پیش روست و آنها از فرصتها در کوتاه مدت برای تقویت چشم اندازهای بلند مدت خود استقبال میکنند.
منافع چین از درگیری آمریکا و ایران
شاید درگیری بالقوه بین ایالات متحده و ایران، برخی از چالشها را برای روسیه و چین به وجود آورد، اما این بحران فرصتهایی را نیز به همراه دارد.
با افزایش تمرکز آمریکا بر خاورمیانه، چین میتواند در دریای چین جنوبی با جاه طلبی بیشتری عمل کند.
در واقع، ادامه تنشهای آمریکا در خاورمیانه برای چینیها مطلوبیت دارد، به ویژه اینکه چینیها از سیاست مهار چین در شرق آسیا واهمه دارند و میتواند چالشهای جدی برای پکن جهت تثبیت قدرت خود در این منطقه به همراه داشته باشد.
آنکیت پاندا، از دبیران ارشد نشریه «دیپلمات» مستقر در واشنگتن در ستونی به نقش احتمالی چین در تنش ایران و آمریکا میپردازد.
به باور پاندا، دور جدید تنشها با ایران برای منافع ایالات متحده غیرسازنده و حتی با اولویتهای سیاست خارجه خود دولت ترامپ متفاوت است.
او در همین زمینه به دلالتهای این بحران برای چین و رقابتاش با آمریکا میپردازد: «دورنمای یک معرکه جدید آمریکایی در خاورمیانه به واسطه جنگی بالقوه در ایران برای چین هم دورنمایی مشکلآفرین است و هم فرصتی وسوسهکننده».
منافع آشکار پکن، به باور نویسنده، ثبات در قیمت نفت و گاز و عرضه آن از خلیج فارس است و با بروز جنگ به خطر خواهد افتاد، «اما در درازمدت، نزاع ایران و آمریکا برای حفظ توانایی ایالات متحده جهت فرافکنی قدرت در تیاتر آسیاـاقیانوسیه مخرب خواهد بود». به علاوه، اولویت وزارت دفاع ایالات متحده که سال گذشته شرق و جنوب شرق آسیا بود، تغییر خواهد کرد.
پاندا همچنین معتقد است که تنشهای کنونی واشنگتن و تهران به پکن فرصت میدهد در رهبری جهانی نقشآفرینی کند: «چین به لحاظ سنتی در دوران بحرانهای عمده بینالمللی چندان خودی نشان نمیدهد و ساکت میماند، اما اکنون هر چه بیشتر و بیشتر و اغلب در شراکت با روسیه بر سر منافع مشترک در حال بلند کردن صدای خویش است».
نویسنده دیپلمات در نهایت چنین تحلیلش را خلاصه میکند: بسته به اینکه بحران چگونه ادامه مییابد، پکن شاید وادار به پذیرفتن مسئولیت بزرگتری شود. رابطه چین با ایران پیچیده است، اما اینکه تهران بتواند بر اساس ارجحیت خودش در خاورمیانه اقدام کند، برای پکن ربطی به منافع ملیاش ندارد. اما اجازه دادن به ایالات متحده برای اینکه خود را در یک ماجراجویی بد دیگر در خاورمیانه درگیر کند، وسوسهکننده است.
منافع روسیه از تنشها
در مورد روسیه شاید ماجرا کمی متفاوتتر باشد. در این مورد دو دیدگاه وجود دارد: براساس دیدگاه نخست، روسیه از درگیری میان ایران و آمریکا در خاورمیانه استقبال نخواهد کرد. بدین جهت که افزایش تنشها به تقویت حضور نظامی آمریکا در خاورمیانه منجر خواهد شد و همین، چالشی برای افزایش نفوذ امنیتی- سیاسی مسکو در منطقه ایجاد خواهد کرد.
دیدگاه دوم میگوید، درگیری ایران با امریکا برای روسها از مطلوبیت برخوردار است. بدین معنا که مشغولیت ایران به درگیری با آمریکا، تمرکز تهران بر سوریه، لبنان و عراق را کم و زمینه را برای افزایش نفوذ مسکو بر این کشورها فراهم خواهد کرد.
در همین راستا، دنیس راس، دستیار ویژه باراک اوباما، رئیسجمهوری پیشین و مشاور و محقق ممتاز انستیتو واشنگتن در یادداشتی در واشنگتنپست، ترور سلیمانی و تنشها میان تهران و واشنگتن را به نفع روسیه ارزیابی میکند: ترور قاسم سلیمانی، بالقوه تغییر دهنده بازی در خاورمیانه است. ولادیمیر پوتین قطعا به این داستان چنین مینگرد.
ظرف چند روز، پوتین به دمشق سوریه رفت، اما نه برای حمایت از اسد و یا تحکیم موضع مسکو، بلکه برای نشان دادن اینکه روسیه همچنان بازیگر اصلی در منطقه است و نمیتوان آن را به حاشیه راند.
سفر پوتین به سوریه شاخصی بر این مدعا بود و متعاقب آن سفر به ترکیه هدفی دیگر را دنبال میکرد. در استانبول، او و رجب طیب اردوغان، رئیس جمهوری ترکیه ــ که هر دو فعالانه گروههای متفاوت مخالفی را در لیبی حمایت میکنند ــ در یک بیاینه مشترک خواهان برقراری آتش بس از روز یکشنبه شدند. در حقیقت در اینجا رئیسجمهوری روسیه، کمی پس از کشته شدن سلیمانی، نقشش به عنوان یک میانجی در منطقه را به نمایش میگذاشت.
بخش عمده مشروعیت پوتین در داخل روسیه به واسطه موفقیتهایش در بازگرداندن روسیه به عنوان قدرت در صحنه جهانی است.
آمریکاییها و اروپائیان قادر به درک تاثیر روانی فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق و از دست رفتن مقام و هویت روسیه نزد افکارعمومی روسیه و حتی خود پوتین نبودهاند.
مطلوبترین وضعیت
آنچه عنوان شد به منافع روسیه و چین در وضعیت مناقشه ایران و آمریکا مربوط میشود. اما به نظر میرسد مطلوبترین وضعیت برای مسکو و پکن، حفظ توافق هستهای است.
به نظر میرسد، حفظ برجام منافع بلندمدت تری برای روسیه و چین به ویژه در زمینه اقتصادی خواهد داشت. در واقع، قطع ارتباط با آمریکا، رابطه نیم بند اقتصادی ایران و اروپا، بهترین وضعیت ممکن برای روسیه و چین است تا بازار ایران را اختیار بگیرند. کما اینکه در دوران پسا برجام، روابط تجاری ایران با این دو بازیگر به صورت فزایندهای گسترش یافت.