سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر در شرایطی به پایان رسید که خشت کج بر جای گذاشته شده در سالهای اخیر باعث شده این جشنواره حتی از سوی آنهایی که جوایزش را میبرند نیز اعتبارزدایی شود و در عین حال شدت مسائل پشت پرده به حدی باشد که نتوان با اطمینان گفت، ارزشهای هنری و تکنیکی فیلمها باعث انتخابشان میان برترینها میشوند و اصالت این جوایز به چالش کشیده شده باشد؛ وضعیتی که بیش از هر عامل دیگری، متاثر از وزن کم متولیان و زنجیره باج دهیشان به این و آن برای برگزاری آرام و بیدردسر این جشنواره است.
به گزارش «تابناک»؛ «خواستیم در کنارِ مدیران فرهنگی قرار نگیریم که اصرار بر جا انداختنِ مسیری دارند که شایسته سینمای ایران نیست؛ مسیری که پر از باجدهی و تکریم کسانی است که با پنجه کشیدن به صورت سینما، باعث منفور شدن همکاران سینمایی نزد مردم میشوند. با سپاس از داوران و احترام به انتخابهایشان و با آگاهی از برنده شدن در پنج رشته ترجیح دادیم در مراسمِ اختتامیه شرکت نکنیم تا برای آیندگان جوابی داشته باشیم که ما شریکِ این بیفرهنگیها و ترویجِ رویههایِ غلط نیستیم. سینما و مردم، تحریم شدنی نیستند.» این بیانیه سازندگان فیلم «روز صفر» است که در کنار فیلم شنای پروانه، بیشترین سیمرغ بلورین را در اختتامیه جشنواره سی و هشتم به دست آورد.
این تنها واکنش اعتراضی در این دوره نبود و اعتراض شدید ابراهیم حاتمیکیا در طول جشنواره فیلم فجر و متهم کردن برگزارکنندگان به تقلب که با سکوت برگزارکنندگان مهمترین رویداد فرهنگی کشور همراه شد، از دیگر اعتراضها بود؛ اعتراضی که از نشست خبری این فیلم آغاز شد؛ آنجایی که فرامرز قریبیان نیز پابهپای حاتمی کیا، متولیان جشنواره را به مهندسی آرا و برگزیدگان متهم و واضح اشاره کرد، چند دوره پیشتر که عضو هیات داوران جشنواره فجر بوده، با فشار دبیر وقت جشنواره فجر به واسطه اعمال نظر نمایندگان مجلس، سیمرغ بلورین بهترین بازیگر به نوید محمدزاده اهدا نشده است!
در همین مراسم اختتامیه، مجید مجیدی نیز که فیلمش با قانون شکنی متولیان جشنواره در روزهای پایانی به این رویداد راه داده شد، یکی از جوایزش را به هومن بهمنش فیلمبردار «خورشید» داد و از او خواست روی صحنه حاضر شود و این جایزه را بگیرد که به منزله اعتراض به عدم انتخاب بهمنش به عنوان بهترین فیلمبردار و متهم کردن توهین آمیز داوران جشنواره به فقدان قدرت تشخیص برترینها بود. در واقع سینماگرانی که میدانند یقیناً آثارشان سهمی از جوایز جشنواره فجر دارند نیز تیغ تیز را روانه شاهرگ اعتبار جشنواره فجر میکنند.
این اعتراضها به این دوره محدود نیست و در سالهای اخیر برخی دیگر از فیلمها نیز روش مشابهی در پیش گرفتند که به طور مشخص میتوان به فیلم «ویلاییها» اشاره کرد که همچون عوامل «روز صفر» صندلیهای اختتامیه را خالی گذاشتند و به نشانه اعتراض روی صحنه حاضر نشدند. در واقع این یک رویه است که سال به سال گستردهتر و شدیدتر از سالهای پیشین شده و حالا به این نقطه رسیده که برندگان جوایز جشنواره نیز آن را قبول ندارند و برای دریافت جوایزشان به شکل وسیع در اختتامیه حضور نمییابند.
در این شرایط این پرسش پیش روست که چرا با وجود سیاستهایی چون توزیع جوایز میان فیلمهای مختلف و اهدای جوایز به فیلمسازانی که ارتباطات قویتر و صدای بلندتری دارند، این اعتراضها نه تنها تقلیل نیافته که سال به سال روندی صعودی یافته است؟ پاسخ در همین سیاستهای توزیع جوایز و سکوت و همراهی با هر فشاری به جشنواره فجر است که شائبه «باج دهی» را از سوی متولیان سینما و به ویژه جشنواره فیلم فجر تقویت میکند. وقتی به بازیگری که رسماً از جشنواره فیلم فجر انصراف داده و حتی حاضر نشده در جشنواره شرکت کند، سیمرغ بلورین داده میشود، این شائبه باج دهی از سوی چهرههای تصمیم گیر پررنگتر میشود.
این چهرهها، دغدغه جدی درباره سینمای ایران و رویداد محوریاش ندارند و سینما برای آنها یک «ایستگاه» مدیریتی است که باید با کمترین حاشیه و سروصدا امورش پیگیری شود و در این مسیر آنچه واجد اهمیت است، صاحبان واقعی حق نیستند، بلکه چهرههایی هستند که فریادشان میتواند لرزه بر کرسیهای مدیریتی بیندازد و به هر ترتیبی از جمله باج، باید آنها را ساکت کرد. بنابراین طبیعی است چنین طیفی حاضر به ایستادگی برای حفظ منافع سینما و برپایی یک رویداد استاندارد سینمایی بدون در نظر گرفتن مصلحتهایی که میز آنها را به خطر میاندازد، نیستند. طبیعی است در این شرایط حیثیت جشنواره به هیچ گرفته میشود و برای آنکه احیاناً مدیران وزارت فرهنگ و ارشاد پایشان به مجلس کشیده نشود، به اذعان اعضای هیات داوران جشنواره، جایزه یک فیلم یا بازیگر از او گرفته و اعتبار جشنواره مخدوش میشود.
در واقع شدت مداخله نهادهای مختلف غیرفرهنگی در جشنواره ملی فیلم فجر بیش از حد تصور است و به واسطه آنکه سیاست گذاران و مجریانش در دورههای اخیر به دنبال پرداخت هزینه برای اهالی فرهنگ نیستند، نشانهای از «نه گفتن» به این مداخلات مشاهده نمیشود. البته اگر متولیان جشنواره به دنبال «نه گفتن» نیز بودند، به واسطه آنکه در سپهر تصمیم گیری کشور، چهرههای مورد وثوق و دارای وزن بالایی نیستند، به این «نه» توجهی نمیشود. بدین ترتیب شرایط به سمت و سویی رفته که هر سال سطح این مداخلات بیشتر میشود و قاعدتاً فیلمسازانی که از این مداخلات آگاهی مییابند، با تردید به نتایج مینگرند و آن را محصول عواملی به جز کیفیتهای فنی و هنری آثار سینمایی قلمداد میکنند.
فرهنگ و به ویژه سینمای ایران اکنون بیش از هر زمان نیازمند مدیران متخصصی است که به مداخلات خارجی «نه» بگویند و ولو به قیمت ترک مسئولیت، از اعتبار مهمترین رویداد سینمایی مملکت دفاع کنند. اگر این بازنگری رخ ندهد، دور از انتظار نیست در سالهای آینده برخی فیلمسازان معتبر نه به واسطه کنشهای سیاسی، بلکه با انگیزههای فرهنگی و هنری، حاضر به شرکت در جشنواره فجر نشوند.
وقتی با تداوم این رویکرد، چنین جوی شکل بگیرد که برترینها در هر رشته، لزوماً برترینهای جشنواره فیلم فجر نیستند، قاعدتاً برخی کارگردانها حس میکنند اگر در این رویداد شرکت کنند و با وجود استحقاق، هیچ جایزهای نبرند، خود را ضایع کردهاند. طبیعتاً این گروه برای جلوگیری از این وضعیت، سعی میکنند با کمترین حاشیهای در جشنواره فجر شرکت نکنند و چه بسا برای عدم حضور بهانههای فنی نظیر طولانی شدن مراحل فنی را نیز پیش بکشند و علت اصلی را برای سرشاخ نشدن با متولیان وزارت فرهنگ و ارشاد بیان نکنند.
البته اینکه وضعیت کنونی جشنواره را صرفاً محدود به مداخلات خارج از متن بدانیم، ارائه تصویر ناقص است و باید در این زمینه شهامت تصمیم گیران را عامل اصلی قلمداد کرد؛ شهامتی که وقتی وجود ندارد، حجم وسیعی از سیمرغهای بلورین حتی در بخش تبلیغات فیلم -جوایزی که در هیچ فستیوال فیلم معتبری در سراسر جهان اهدا نمیشود- اهدا و ارزش و اهمیت این جوایز تا سر حد ممکن تقلیل داده میشود. آیا در این شیوه برگزاری جشنواره با به کارگیری عناصر باشهامت، شاهد بازنگری جدی خواهیم بود یا وضعیت بحرانی کنونی که این اعتراضات نسبت به توزیع جوایز نوک کوه یخ آن است، نادیده گرفته میشود؟