با پایان سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر، اکنون این پرسش پیشروست که مهمترین آثار به نمایش درآمده در رونمایی از تولیدات یک سال اخیر سینمای ایران -که به لحاظ تکنیکی از دیگر آثار جلوتر بودند- کدامها فیلمهای سینمایی هستند و چه ویژگیهایی دارند که آنها را از دیگر فیلمها متمایز ساخته است؟
«تابناک»، مهدی خرم دل؛ سی و هشتمین جشنواره ملی فیلم فجر، محل رونمایی از اغلب تولیدات مهم سینمای ایران در یک سال منتهی به بهمن 1398 بود. در این میان، فیلمهای سینمایی که از استاندارد مورد انتظار برخوردار بودند، کمتر از یک سال پیشتر بود. از میان این آثار نیز با یک فیلم فوق العاده که آغاز و پایان تأثیرگذار، روایت پرتعلیق و کاراکترهای تماماً باورپذیر داشته باشد، مواجه نیستیم. با این حال، پنج فیلم از جنبههای فنی و تکنیکی ارزش بیشتری دارند.
«شنای پروانه | Butterfly Stroke»
محمد کارت به عنوان یک مستندساز حرفهای، فیلمهای مستند درخشانی ساخته و با دستیاری عبدالرضا کاهانی، فرآیند ساخت فیلم بلند داستانی را فراگرفت؛ کارگردانی که از برداشتهای رگباری پلانها برای رسیدن به بهترین برداشت ابایی ندارد و سکانسهایی از فیلمهایش ظرفیت تدریس دارد و بنابراین همراهی با او در پروژههای سینمایی، یک فرصت برای یک فارغ التحصیل کارگردانی سینما بود. کارت پس از ساخت مستند و فیلم کوتاه، نخستین فیلم بلندش را با عنوان «شنای پروانه» ساخت و تحسینها را متوجه خود کرد.
این فیلم درباره زنی به نام پروانه با بازی طناز طباطبایی است که از شنای او در استخر زنان فیلم گرفته شده و پخش شده است. حالا شوهرش با بازی متفاوت امیر آقایی که از اوباش حاشیه تهران است، با خشم ابتدا سراغ استخر میرود و به همراهی گروهی از نوچههایش استخر را تخریب میکند و سپس در نخستین مواجهه با همسرش -پروانه-، او را با قفل گاز خودرو میکشد. از اینجا برادر این لات با بازی جواد عزتی در پی یافتن منشاء این فیلم و رفع و رجوع ماجرا میرود اما به واقعیات تکان دهندهای پی میبرد که خود او را نیز بخشی از ماجرا میکند.
«شنای پروانه» به واسطه آنکه تجربه زیستی کارگردانش را با خود به همراه داشته و کارگردان این نسل تازه از اوباش و زیستگاهشان را به شخصه تجربه کرده و در چنان محیطهایی زندگی کرده، به اثری تکان دهنده برای طبقه متوسط تبدیل شده است. بازی امیر آقایی در نقش یک سردسته اوباش به حدی طبیعی است که تشخیص غیرواقعی بودنش برای آنهایی که این اوباش را دیدهاند اما آقایی را نمیشناسند، دشوار است. صحنههای درگیری به خوبی درآمده اما روابط دراماتیک به قدر انتظار عالی از آب در نیامده است. با این حال شنای پروانه قطعاً یکی از مهمترین فیلمهای سینمای ایران برای سال 1399 است.
«آتابای | Atabay»
نیکی کریمی بازیگر سینمای ایران برای یک دهه کوشیده تا نقشی فراتر از یک بازیگر در سینمای ایران داشته باشد و در قامت کارگردان ظاهر شود و از منظر برخی ناظران، این رویکرد در راستای تضمین حضورش در مقابل دوربین در دهه چهارم و پنجم زندگی بود. کریمی در تازه ترین فیلمش با عنوان «آتابای» صرفاً کارگردانی کرد و برخلاف فیلمهای پیشینش «شیفت شب» و «سوت پایان»، در فیلم خودش بازی نکرد. شاید همین حذف نقش و تمرکزش بر روی صندلی کارگردانی باعث شد تا این فیلم بهترین اثر نیکی کریمی در مقام کارگردان باشد و نگاههایی که نسبت به او به عنوان یک فیلمساز متوسط بود، تغییر کند و امیدها به آتیهاش به عنوان کارگردان رو به فزونی گذارد.
داستان فیلم که توسط هادی حجازیفر بازیگر نقش اول فیلم نوشته شده، درباره مردی میانسال است که پس از شکست عشقی از دانشگاه انصراف داده و به زادگاهش در روستای پیرکندی شهرستان خوی بازگشته است. او که خواهرش در جوانی خودسوزی کرده، حالا سرپرستی و تربیت پسر خواهرش -آیدین- را برعهده دارد؛ نوجوانی به سن بلوغ رسیده که در مقابل تربیت به شیوه داییاش مقاومت میکند. آتابای در میانه این کشمکش به دختر کارفرمایش که برای او ویلایی میسازد، علاقمند میشود اما دریغا که در واقعیت همیشه اوضاع آن طور که انتظارش را داریم، پیش نمیرود.
هادی حجازیفر به جز فیلمنامه دقیقی که نوشته و به موفقیت نیکی کریمی در ساخت این اثر کمک ویژهای کرده، با بازی تاثیرگذارش در پیشبرد اثر نیز نقش موثری داشته است. علاوه بر حجازی فر، بازی جواد عزتی در نقش یحیی دوست آتابای نیز تاثیرگذار بوده و شیمی بازی این دو در سکانسهایی تماشاگر را تحت تاثیر قرار میدهد. بخشی از فیلم به زبان ترکی است و درک آن برای مخاطب عمده در ایران که زبان مشترکشان فارسی است، بدون زیرنویس دشوار است. معمولاً چنین فیلمهایی در ایران با اقبال عمومی در اکران عمومی مواجه نمیشوند، چرا که تماشاگر به صورت مداوم باید زیرنویس را بخواند تا از داستان عقب نماند اما از منظر فنی، میتوان این اثر را بهترین فیلم ایرانی سالهای اخیر به زبان ترکی قلمداد کرد.
«روز صفر | Day zero»
سعید ملکان برای سالهای طولانی یکی از بهترین گریمورهای سینمای ایران بود و به مرور نقش خود را فراتر برد و تهیه کننده شماری از آثار سینمایی شد و در نهایت با فیلم «روز صفر» به صندلی کارگردانی تکیه داد. این فیلم در واقع یک تریلر درباره عملیات دستگاه اطلاعاتی ایران برای دستگیری عبدالمالک ریگی رئیس گروه تروریستی جندالله است. پیش از این فیلم «شبی که ماه کامل شد» به کارگردانی نرگس آبیار درباره اقدامات او و برادرش ساخته شده بود و حال به نظر میرسد این فیلم، مکمل فیلم پیشین است. داستان فیلم حول عملیاتهای محیرالعقول یک مامور اطلاعاتی با بازی امیر جدیدی است که در چندین کوشش به دنبال دستگیری یا کشتن ریگی است و در نهایت موفق میشود.
جدیدی جزو معدود بازیگرانی است که توانسته نقش یک افسر اطلاعاتی را به خوبی بازی کند و این موفقیت بیارتباط با فرم بدن و صورتش نیست. او عنصر کلیدی این فیلم محسوب میشود و اگر در حد انتظار ظاهر نمیشد، با یک پارودی مواجه میشدیم. روز صفر نسبت به تریلرهایی که در سینمای ایران تولید شده، از ساختار مستحکمتری برخوردار است. صحنههای درگیری طراحی شده و برای گرفتن سکانسهای درگیری انرژی قابل توجهی صرف شده اما محصول نهایی قابل مقایسه با استانداردهای تریلرهایی که در سطح جهان تولید میشود، نیست و شانس چندانی برای موفقیت در بازارهای بین المللی ندارند. با این حال در ایران میتوان انتظار داشت که گروهی از مخاطبان به تماشای فیلم ملکان بنشینند.
با همه اینها، باید اذعان کرد کوشش ملکان در نخستین تجربه کارگردانی جسورانه بوده، چرا که سراغ فیلمی با دشواری تولید مواجه بوده، حال آنکه اغلب فیلمسازان ایرانی ترجیح میدهند در تصمیمی محتاطانه، نخستین فیلم بلند داستانیشان یک درام باشد که دکوپاژ، شخصیت پردازی و دیگر جزئیات را بتوانند سادهتر پیش ببرند. «روز صفر» از قضا برای مخاطب غیرایرانی که سینمای ایران را با درامهای تاثیرگذار میشناسد، میتواند کنجکاوی برانگیز باشد.
«تومان | Toman»
«تومان» واحد پولی ایران و نماد ارزش است و قاعدتاً اگر بساط شرط بندی برپا باشد، این واحد معیار تعیین رقم شرط بندی است. تب شرط بندی در مناطق مختلف ایران به ویژه مناطق شمال ایران داغ است و گروهی از مردم بخش اعظمی از داراییشان را در سودای کسب ثروت یک شبه در این راه قرار میدهند و غالباً بازنده میشوند اما «تومان» درباره یک برنده است؛ برندهای که زندگی عجیبی در پیش میگیرد و آنچنان خوش شانس است که هر بردش با برد دیگری تضمین میشود و باز هم دست به ریسک میزند تا طبقه اجتماعیاش را به سرعت تغییر دهد.
مرتضی فرشباف کارگردان فیلم «تومان» از بازیگر کمتر شناخته شده استفاده کرده تا تماشاگر را به یاد نقشهای پیشینشان نیاندازد. او که تجربه ساخت چندین درام را دارد، دشوارترین فیلمش را به لحاظ فرم روایی ساخته که اجرای پرزحمتی داشته است. بخشی از این دشواری به فیلمبرداری بازمیگردد که مرتضی نجفی آن را اجرا کرده است. «داود» کاراکتر اصلی فیلم در بستر داستانی اپیزودیک که در چهار فصلِ بهار، تابستان، پاییز و زمستان روایت میشود، سرنوشتی متفاوت را مییابد اما وضعیتش در پایان این مسیر، شبیه به یک برنده نیست!
«تومان» با وجود آنکه از ریتم تندی به نسبت اغلب آثار ایرانی برخوردار است و حجم داستان با زمان این فیلم نسبتی منطقی دارد اما از یک سوم میانی به مرور برای تماشاگر خسته کننده میشود، چرا که گره داستانی به اندازه کافی برای تماشاگر درگیرکننده نیست. با این حال نمیتوان انکار کرد که «تومان» از سوژه بکر و دکوپاژ غیرمرسومی در سینمای ایران برخوردار است که گروهی از تماشاگران را با خود همراه میسازد. تدوین «تومان» نیز قابل توجه است و بهره برداری از المانهایی که نقش افزایش رقم شرط بندی را بر رفتار کاراکترها روایت میکند، شمایل جذابتر را بر معرض تماشاگر قرار داده است.
«پوست | Skin»
بهمن ارک و بهرام ارک دو برادر جوان فیلمساز هستند که اثری جسورانه را از خود به نمایش گذاشتند. فیلم سینمایی «پوست»، داستانی تخیلی دارد که متکی بر روابط انسان و جن است. جوانی رسیدن به عشقش در گرو از دست رفتن جان مادرش است و در سر دو راهی قرار میگیرد. این فیلم به زبان ترکی و در روستای باویل شهرستان اسکو ساخته شده و از نمادهای بومی برای فضاسازی به خوبی بهره برده و داستانی را روایت کرده که حتی برای تماشاگر ایرانی بکر و دیدنی است.
ریتم فیلم متناسب با روند داستان به خوبی تنظیم شده و فراز و فرود قصه را برای تماشاگر عیان میسازد. دکوپاژ فیلم به دقت ترسیم شده و به همین دلیل داستانی که ظرفیت تبدیل شدن به یک فیلم بد را داشت، توسط برادران ارک به خوبی اجرا شده و فیلم به خوبی درآمده است. برادران ارک با فیلم «پوست» به خوبی قدرت عملشان را در فیلمسازی به رخ کشیدند اما همان گونه که خودشان تاکید کردند این فیلم که از داستانهای فولکلور برآمده، متاثر از زیست ایشان است و باید دید آیا در تجربه دوم نیز میتوانند این چنین قدرتمند ظاهر شوند؟