به گزارش «تابناک» به نقل از روزنامه خراسان، این ها بخشی از اظهارات زن 20 ساله ای است که برای رهایی از درگیری های خانوادگی و مخمصه اختلافات بی انتها با همسر معتادش، دست به دامان قانون شده بود.
این زن جوان که نوزادی چند ماهه را در آغوش می فشرد با بیان این که من قربانی «ثروت» هستم، درباره سرگذشت اسفبار خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری سیدی مشهد گفت: در خانواده ای ثروتمند و مرفه به دنیا آمدم. پدرم با آن که تحصیلات عالیه داشت، شغل آزاد را برای خودش انتخاب کرده بود و همواره ثروت اندوزی می کرد. مادرم نیز مدرک کارشناسی خود را قاب گرفته و به خانه داری مشغول بود. با این که فرزند ارشد خانواده بودم و از نظر امکانات رفاهی و آموزشی چیزی در زندگی کم نداشتم اما همواره از کمبود محبت و مهر و عاطفه در زندگی رنج می بردم. از زمانی که دست راست و چپم را شناختم پدر و مادرم را می دیدم که همواره در حال توهین و درگیری و مشاجره بودند. آن ها به خاطر هر موضوع کم ارزشی اختلاف نظر پیدا می کردند و با هم درگیر می شدند. شدت این اختلافات خانوادگی به جایی رسید که آن ها نتوانستند به این زندگی مشترک ادامه بدهند. در نهایت کار به طلاق کشید و پدر و مادرم از یکدیگر جدا شدند. آن زمان من دختری نوجوان بودم و نتوانستم خودم را از چشمه مهر و عاطفه پدر و مادرم سیراب کنم در همین حال مادرم علاوه بر ثروتی که داشت، سرمایه هنگفتی به عنوان ارثیه پدری دریافت کرد و پولدارتر از گذشته شد. او در همین زمان با مردی کارخانه دار و ثروتمندتر از خودش ازدواج کرد و بدین ترتیب درگیر خوش گذرانی هایش شد. مادرم هیچ توجهی به نیازهای روحی و عاطفی من نداشت و همه اوقاتش را در جشن ها، مهمانی ها و پارتی ها می گذراند. در این میان من از یک خلأ عاطفی بزرگ در حالی رنج می بردم و تنها شده بودم که پدرم نیز سراغی از من نمی گرفت. از سوی دیگر به خاطر چهره و زیبایی ظاهری که داشتم همواره مورد توجه پسران فامیل و آشنایان قرار می گرفتم و هرکدام از آن ها به نوعی سعی داشتند توجه مرا به خودشان جلب کنند، خلاصه در همین زمان بود که «رامبد» به من ابراز علاقه کرد و خود را عاشق و شیدای من نشان داد. بزرگ ترین اشتباه زندگی من نیز از همین جا رقم خورد زیرا به سوی محبتهای دروغین خیابانی کشیده شدم و در جست وجوی مهر و عاطفه به او دل بستم.
«رامبد» 20 سال از من بزرگ تر بود و نقش خود را برای جلب توجه من خوب بازی می کرد. وقتی مادرم لحظه ای سرش را از عمق دریای خوش گذرانی هایش بیرون آورد و در جریان عشق و علاقه من به رامبد قرار گرفت، بی درنگ با این ازدواج مخالفت کرد زیرا اختلاف سنی زیاد را برنمی تابید و معتقد بود این گونه ازدواج ها فرجامی نخواهد داشت. با این حال بر ازدواج با رامبد پافشاری کردم و حرفم را به کرسی نشاندم. خلاصه زندگی مشترک ما آغاز شد اما من زمانی متوجه اشتباهم شدم که جنین شش ماهه ای را باردار بودم. وقتی آن شور و هیجانات عاشقانه سپری شد و به قول معروف سرم را از زیر برف بیرون کشیدم تازه فهمیدم که رامبد با دختران پولدار زیادی رابطه دارد و آن ها پول خوش گذرانی هایش را تامین می کنند. همسرم در مرداب مواد مخدر صنعتی، مشروبات الکلی و روابط نامشروع دست و پا می زد و به خاطر ثروت مادرم به من ابراز علاقه کرده بود. وقتی اعتراض کردم خیلی راحت گفت: خودت برای ازدواج با من پافشاری کردی! حالا هم به منزل مادرت بازگرد! به ناچار من هم نزد مادرم رفتم و دوران بارداری سختی را با درگیری های روحی و روانی شدید برای گرفتن طلاق سپری کردم. اکنون نیز نوزاد شش ماهه ام شناسنامه ندارد و رامبد قصد اخاذی 500 میلیون تومانی از مادرم را دارد تا حاضر به طلاق شود و برای فرزندم شناسنامه بگیرد. بارها به خاطر همه بی وفاییها و خیانت های همسرم تصمیم به انتقام گرفته ام اما ... شایان ذکر است به دستور سرگرد قاسم احمدی (رئیس کلانتری سیدی) پرونده این زوج توسط مشاوران زبده کلانتری در دایره مددکاری اجتماعی مورد بررسی های کارشناسی قرار گرفت.