مصلحان را گاهی سلاح به دست و پوتین در پا میتوان دید، گاه در پوشش عبا و عمامه. شاید پشت دخل مغازه در حال عرضه کالای مورد نیاز مردمند یا لباس سپید به تن، در حال خدمتگزاری به بیماران. همه ما در هر جایگاه میتوانیم یک مصلح باشیم.
در طول تاریخ جوامع مختلف انسانی در سیر تکامل خود با افرادی همراه شده است که نقش اصلاحگری را بر عهده گرفته اند و در اصطلاح به آنان مصلح میگویند.
این پرسش پیش میآید که مصلحان جامعه چه کسانی اند؟ یا شاید بهتر باشد ابتدا بپرسیم چه امری سبب میشود مصلحان پدید آیند؟
میتوان حس نیاز یا وجود انتظار فزاینده برای حل یک معضل را در این امر موثر دانست. گاهی شمار زیادی از مردم میدانند مشکلی وجود دارد و به گفته اندیشمندانی، چون «گرونیک و هانت»، همگان آگاه را تشکیل میدهند یا برای رفع آن معضل آماده اقدامند و همگان فعال را تشکیل میدهند.
مسیر فردی که میخواهد در این جوامع اصلاح انجام دهد بسیار هموارتر از زمانی است که فهم وجود مشکل، امری همگانی نیست و با همگان پنهان روبروییم. در این مواقع، تشخیص فرد اصلاحگر و ایمان او به لزوم اعمال تغییراتی برای بهبود وضع جامعه، سبب پیدایش یک مصلح دانشی یا مصلح انگیزشی میشود که گام نخست وی، آگاه سازی و فراهم سازی بستر دگرگونیها و سپس ایجاد میل و خواست در افراد برای تغییر است.
این افراد در هر مقطع زمانی به فراخور اوضاع جاری که نشان دهنده «ذات اقتضایی» آن است، در قامت و لباسهای گوناگون ظاهر میشوند و میان قشرهای مختلف جامعه پراکنده اند. ممکن است هم عرض با مصلحان، واژگانی مانند رهبران افکار، نخبگان، گروههای مرجع یا نوآوران و پیشتازان نوآوری به ذهنها متبادر شود، اما مصلح، همه اینها هست و ممکن است هیچکدام نباشد.
مصلح مشکل یا رویه انحرافی یا فرایند ناقصی را در جامعه تشخیص میدهد و به جای فرافکنی، ناامیدی، مقصریابی و ... که زایل کننده انرژی است نه فزاینده، در قبال آن احساس مسئولیت میکند و از خود میپرسد «من با توان و دانش و دارایی خود چگونه میتوانم اثربخش باشم».
وی از یک سو دنبال راه حل مسائل میگردد، از سوی دیگر نمیخواهد در دام پیروی از رویههای عرفی، اما نادرست بیفتد و در منظر سوم، هدف خود را جلوگیری از ادامه وضع نامطلوب و در نتیجه، بهبود آن قرار داده است... چه اکثر جامعه از نقصانها آگاه باشند و چه نه؛ چه دارای پیروانی باشد و چه نه؛ خواهان اعمال تغییر از راه پذیرش نوآوری باشد یا بازگشت به داشتهها و عبرتهای گذشته را رهگشا بداند.
اصلاحگری در هر جایگاه
مصلح دارای سطحی از دانش و درک است و دور از شعارهای بی فرجام، رفتارها و اقدامهای خود را به سویی رهنمایی میکند که نتیجه آن را بهتر ساختن وضع کنونی و آینده قاطبه مردم میداند؛ بنابراین مصلحان را گاهی سلاح به دست و پوتین در پا میتوان دید، گاه در پوشش عبا و عمامه. زمانی لباس آموزگاری بر تن دارند و زمان دیگر سلاح قلم را برگزیده اند. گاهی پوشش رزم آنان، لباس کارگری و زمانی پیشه آنان رانندگی است. شاید پشت دخل مغازه در حال عرضه کالای مورد نیاز مردمند یا کلاه مهندسی بر سر دارند و در پی عمران و سازندگی. ممکن است لباس سپید آزمایشگاهی به تن داشته و در پی توسعه مرزهای دانش باشند یا در حال خدمتگزاری به ارباب رجوع اداری یا بیماران در بیمارستان ها.
منظور این است که همه افراد یک جامعه در هر جایگاهی که قرار دارند میتوانند یک مصلح باشند.
کارگری که در رطوبت صد درصدی هوای خوزستان برای تمیز کردن مقرهها و بازگرداندن روشنایی به خانهها از تیرهای برق بالا میرود، رانندهای که با لودر در جادههای کوهستانی برفروبی میکند، مامور راهوری که زیر بارش باران در حال پایش نظم است، رفتگری که میکوشد با هر وسیله راه سیلاب را باز کند و هزاران نمونه دیگر، همه مصلحانی در خور احترامند که در راه بهبود زیست بشریت گام برمی دارند.
ممکن است این پرسش پیش بیاید که اینها به وظیفه خود عمل میکنند و دستمزد شغل خود را میگیرند، پس لزوما نمیتوانند از زاویه اصلاحگری اقدام کنند. بله، در بسیاری مواقع، مصلح در حوزه دانش خود شاغل است و از راه آن درآمد کسب میکند، اما آنچه تمایز ایجاد میکند، تعهد وی به «انجام کار درست» از «درستترین راه» در «زمان مقتضی» است.
چه بسا افرادی که سودجویی شخصی را به نفع جمعی ترجیح میدهند و پیامد آن میشود گرانفروشی در زمان تورم، احتکار در بحبوحه کمبود کالا و اخذ کرایه چند برابر تاکسی هنگام ریزشهای جوی و در سطحی بالاتر رانت خواری، باندبازی جناحی، فساد اقتصادی، صدور رای نادرست، کاغذبازیهای بی دلیل، ارتشا و زیرمیزی و ...
اصلاحگری؛ شاخصه کمال انسانی
در موقعیتهای نامطلوب که ذهن بخشی از جامعه را درگیر کرده و به آن آسیب زده است انسانیت افراد محک میخورد. اینجاست که آزمون واقعی وجدان برگزار میشود. در موضوعهای مهم که شماری را گرفتار میکند این، مصلحانند که سربلند بیرون میآیند.
در این زمان است که اعتماد بشریت به بقای مهر و محبتی که خداوند در دل تک تک انسانها به ودیعه گذاشته است، بازسازی میشود و جلوه و تاثیر اعتقاد یک مصلح به مسیر خویش، آشکار.
اینانند که «جهادگر» میشوند در راه خدا و حتی جان باختن آنان، شهادت گونه است... این را پروردگار دادگر برای آن شخص مقرر میکند نه یک نهاد یا سازمان که چه بسا ایراد، از تعاریف «انسان ساخت» است؛ وگرنه هم مسئولی که با وجدان بیدار، به نیت اصلاح امور خود و جامعه، همرنگ نیرنگ و دورنگی نشده، مجاهد در راه حق است هم کاسبی که بی توجه به موجهای صوری گرانی، کالای خود را به قیمت خرید میفروشد و نان به نرخ روز نمیخورد.
فردی که برای کمک رسانی به زلزله زدگان یا سیلزدگان شتافته، با هدف کاهش درد آنان رفته است. پزشک و پرستار و بهیار یا هر کدام از اعضای کادر درمانی که در موقع اضطرار و بیماری، یک انسان ناامید و دل بریده از همه جا را رها نمیکند، اوج انسانیت را به نمایش گذاشته و به سنگربانی امنیت جامعه پرداخته است.
همین اقدامهای عملی مصلحان است که سبب میشود وقتی وقایع روزمره را هر شب دوره میکنند هم پیش خدای خود شرمسار نباشند و هم وجدان آرام داشته باشند؛ چه دیگران متوجه شوند، چه نبینند؛ مصلحان، عزت را ورای کف زدنها یا کم توجهیها یافته اند؛ زیرا میدانند این ندیدنها از ضعف بصیرت و آگاهی برخی اعضای جامعه ناشی میشود که در تار و پود توسعه یکجانبه (ثروت، تحصیلات، تخصص حرفهای و...) گرفتار شده اند و البته وظیفه گروهی همه مصلحان است که این پیکره بی تناسب و بدقواره را به سامان کنند.
اگر هر کدام از اعضای جامعه بکوشند با هر سطح دانش در هر جایگاه که هستند، در قبال بهبود جامعه حس مسئولیت داشته، نگاه اصلاحگری را در خود بپرورانند، مصلحان دیگر را مییابند و انرژی صدچندان میگیرند؛ زیرا خدا به واسطه تلاشها برای تغییر، دست یاری خود را با جماعت همراه میکند.