به گزارش تابناک به نقل از تسنیم، مجلد دیگری از مجموعه «روزنامه خاطرات ناصرالدین شاه قاجار» مربوط به دوره زمانی جمادیالاول سال ۱۳۱۲ تا ذیقعده سال ۱۳۱۳ هجری قمری به کوشش مجید عبدامین با همکاری بنیاد موقوفات افشار و نشر سخن منتشر شد.
مجموعه حاضر را میتوان یکی از منابع مهم در شناخت احوالات شاه ایران و اوضاع سیاسی اجتماعی ایران در زمان ناصری دانست. از میان مجموعه روزنامه خاطرات ناصرالدین شاه، شاید کتاب حاضر یکی از جذابترین آنها باشد؛ چرا که بخشی از کتاب به روایت ۴۸ ساعت پایانی عمر شاه صاحبقران از زبان خودش اختصاص دارد. ناصرالدینشاه که از اوایل دوران سلطنت خود وقایع روزانه را ثبت و ضبط کرده، این کار را تا پایان عمر خود ادامه داده است.
در مقدمه عبدامین بر این اثر میخوانیم: ناصرالدین شاه قاجار را یکی از سلاطین پرنویس و اهل فضل و ادب برمیشمارند. به حقیقت این جمله درست است که این پادشاه، هم کتابدار بود و هم کتابخوان، و هم در زندگی خویش سعی بر آن کرد تا آثار مکتوبی از خود برجای گذارد. آنچه مسلم است، تعداد زیادی از دستنوشتهها و مکتوبات او در آرشیوهای عمومی و خصوصی وجود داشته که به دست پژوهش سپرده شده و پس از استنساخ به طبع رسیدهاند؛ اما هنوز تعداد زیادی از این دستنویسها نیز در کنج مراکز آرشیوی وجود دارند که پژوهشی بر روی آنها صورت نگرفته و لازم است تا این اسناد نیز مورد واکاوی قرار بگیرند و به جهت استفاده محققین و پویشگران عرصه تاریخ و فرهنگ ایرانزمین به عرضه عمومی گذارده شوند.
کتاب حاضر حاصل استنساخ دو مجلد از مجموعه خاطرات روزانه ناصرالدین شاه است که تحت عنوان آلبومهای بیوتات، در مرکز اسناد تاریخی کاخ گلستان نگهداری میشود. مجلد اول، به وقایع روزانه از ۱۹ جمادی الاول ۱۳۱۲ تا ۲۴ جمادی الثانی سال ۱۳۱۳ ق. اختصاص دارد که مطالب تا صفحه ۴۲۸ کتاب حاضر را شامل میشود.
مجلد دوم به وقایع روزانه از ۲۶ جمادی الثانی ۱۳۱۳ تا ۱۵ ذیثعده ۱۳۱۳ ق. (۴۸ ساعت قبل از ترور ناصرالدین شاه) اختصاص دارد که از صفحه ۴۲۹ تا انتهای کتاب حاضر را شامل میشود.
در بخشهایی از این کتاب میخوانیم: امروز قرار است وزیر مختار اطریش به حضور بیاید، گویا نشانی به خودش و نایب او دادهایم، امروز میآید تشکر کند. چهار ساعت به غروب مانده به حضور آمد. خودش و نایبش بودند، آمد نشست و تشکر کرد و حرف زد و باز نمیرفت. قدری باز حرف زد و ساکت شد و باز همینطور نشست نشست! حرفها تمام شد، باز ما فکر حرف تازه کردیم. گفتیم، تمام شد! باز هیچطور نمیرفت. مترجم او هم به طوری بد حرف میزد که نه میفهیمد او چه میگوید، نه حرفهای ما را میفهمید. قدری خودمان به زبان فرانسه با او حرف زدیم، تمام شد، باز ماند! امین خلوت و نایب ایشیک آقاسی آمدند دم در، بلکه وزیر مختار بلند شود. امین خلوت توی اطاق آمد، هی سرفه کرد، بلکه (بلند) شود، نشد.
من سراغ صدراعظم را از امین خلوت گرفتم، گفت: پایین است. وزیرمختار گفت: امروز یک ساعت به غروب مانده وعده کرده صدراعظم، منزل من بیاید! از این حرف او راهی به دست ما آمد. گفتیم: حالا که آنجا میآید، مرخصید بروید، منتظر باشید تا صدراعظم بیاید. این حرف را که زدیم، الحمدلله بلند شد رفت! ما هم بعد از رفتن او کسل شدیم، از بس زیاد ماند....
«روزنامۀ خاطرات ناصرالدین شاه قاجار» در هزار و ۱۰۰ نسخه با همکاری نشر سخن و بنیاد موقوفات دکتر افشار در دسترس علاقهمندان قرار گرفته است.