گفته میشود نسبت دو مفهوم «مدرنیسم» و «مدرنیته» به این صورت است که مدرنیسم یک نظام اندیشه است مبتنی بر عقل گرایی یا عقل محوری و مدرنیته ظهور اندیشه عقل گرای مدرن در ساحت فرهنگ، اقتصاد، سیاست، جامعه و فرد است.
عقل مدرن در پی خود، مفاهیم و ابزارهای جدید میآورد که از آن نمونه لیبرالیسم، قانون، دموکراسی، علوم تجربی، تکنولوژی، انسان محوری و فردگرایی است. کلیه نرم افزارها و سخت افرازهای مدرن، به دنبال ظهور عقل مدرن رخ نموده است.
در اندیشه سنت گرایی که محوریت آن با اتوریته سنت است، نظام سیاسی تابع اتوریته است، ولی در اندیشه مدرن که محوریت آن با عقل است، نظام سیاسی تابع بسط و بروز عقل است.
در ساحت سیاست چند مفهوم بنیادین وجود دارد که محصول عقل مدرن است و خواهم شمرد:
۱/ عقل جمعی
۲/ تفکیک قوا
۳/ حقوق طبیعی و قراردادی
۴/ قانون گرایی
۵/ قدرت و اقتدار
۶/ حکمرانی سیاسی
۷/ نظام بوروکراتیک
۸/ دولت- ملت
مفهوم ملت به معنی اجتماع گروهی از انسان هاست با یک مبنای واحد مثل جغرافیای واحد، زبان واحد یا هویت واحد و مفهوم دولت به معنی یک نهاد سیاسی دارای حق قدرت و حکمرانی بر ملت است.
مفهوم دولت-ملت یا دولت مدرن با اندیشه سیاسی توماس هابز، جان لاک و جان استورات میل شکل گرفته است. بر اساس اندیشه سیاسی مدرن، ساختار دولت مدرن در گذر از وضعیت طبیعی انسانها که دارای اراده و غریزه اعمال قدرت اند، به وضعیت مدنی که با قرارداد اجتماعی شکل میگیرد، پدید آمده است. ملت از حق آزادی مطلق خود با اعطای حق حکمرانی به دولت میگذرد تا امنیت و توسعه تضمین بشود.
تحقق دولت مدرن، چالشهایی به دنبال خود آورده است:
یک/ شکل گیری استبداد اقلیت؛ گاهی دولت اگرچه برآمده از رای ملت است، ولی میتواند منجر به استبداد در حکمرانی سیاسی بشود؛ خشونت تولید بکند و راه نقد و نظارت را ببندد و فضای کشور را به سوی فضای امنیتی سوق بدهد.
دو/ چالش نظام بوروکراتیک؛ چنانچه وبر میگوید قانون جهت تسریع امور وضع شده است، ولی در دولت مدرن میتواند باعث پیچیدگی امور بشود و به جای اینکه گره بگشاید، گره بیفزاید.
سه/ چالش سرمایه داری نوین؛ گاهی دولت به جهت اعمال قدرت بر نظام بازار میتواند به کارفرمای برتر تبدیل بشود و به جای مدیریت سرمایه، به انباشت سرمایه دامن بزند.
چهار/ چالش سوء مدیریت؛ گاهی نیز هست که دولت مدرن از پس مدیریت بحران یا مدیریت تصمیمهای کلان کشور بر نمیآید و نمیتواند مظهر رتق و فتق امور باشد.
تقریباً تمام کشورها در عصر مدرن تجربه دولت مدرن داشته اند و کمتر حکومت سیاسی است که متاثر از اندیشه سیاسی دولت-ملت نباشد. مبنای تقسیم بندی جغرافیایی کشورها از بعد جنگ جهانی، ناخواسته به شکل گیری دولت-ملت یاری رسانده است.
از اواخر قرن بیستم، مفهوم دولت-ملت دارد اهمیت خود را از دست میدهد. دولت فی الواقع نمیتواند نماینده و بازنمایاننده خواست ملت باشد. به همین مقدار، نسبت دولت و ملت تغییر کرده است و ملت، دولت را همچون قبلاً مظهر خواست خود نمیدانند.
به نظر میرسد عوامل چندی پیدا شده که مفهوم دولت-ملت را از صدر به ذیل آورده است.
۱/ پیدایش جهانی شدن که با پیدایش رسانهها و گسترش روابط صورت گرفته است.
۲/ شکل گیری سازمانهای غیردولتی و فرادولتی که گستره فعالیت شان، فراتر از مرزهای تعریف شده در مفهوم دولت- ملت است.
۳/ شکل گیری هویتهای جدید که یا نوعی تشویش در هویت ملی را نشان میدهد یا نوعی هویت فرامرزی و چندگانه.
۴/ شکل گیری اندیشههای جهانی که از آن نمونه فرهنگ جهانی، زبان جهانی، حکومت جهانی، اخلاق جهانی و حقوق بشر جهانی مثال زدنی اند.
۵/ گسترش دیپلماسی عمومی که وابستگی تمام عیار به دولت ندارد و در سطح ارتباطات علمی، اقتصادی و حتی مردمی عمل میکند.
۶/ پیدایش و گسترش امور جهان گستر که از عهده یک دولت به تنهایی خارج است نظیر جنگ، بیماری، امنیت، صلح و محیط زیست.
۷/ گسترش بی اعتمادی نسبت به ساختارهای سیاسی موجود چه در سطح ساختار قانونی حاکمیت، چه دولت ها، چه چه پارلمانها و چه نظامهای بوروکراتیک.
تا اینجا و با این مقدمه طولانی، افول مفهوم دولت-ملت در دنیای امروز را شاهدیم، اما اکنون تغییری را که شیوع ویروس کرونا در ساختار دولت- ملت رقم زده به بحث و بررسی بنهم.
مهمترین مشخصه بیماری کووید ۱۹ اینست که شکل اپیدمیک و پاندمیک دارد. پایداری نسبی ویروس کرونا، سرعت انتقال و انتقال تنفسی آن، مدیریت پیشگیری، کنتزل و درمان حساسیت بالایی داشته باشد. ضعف فرهنگ بهداشت در مردم، عدم التزام به تصمیمات سیاسی و عدم اشراف و تسلط دولتها بر همه امور و جوانب، بر این حساسیت افزوده است. با این حساب دولتها در معرض آزمون مدیریت و راستی آزمایی قرار گرفته اند.
ضعف دولتها در مدیریت بیماری تا کنون معضلات زیر را پدید آورده است:
۱/ سرعت شیوع و همه گیری و بالاتر رفتن آمار مبتلایان و جان باخته ها.
۲/ ایجاد فضای امنیتی با رعایت قرنطینه در منزل و اعمال اجبار اجتماعی
۳/ عدم کفایت و تامین ابزارها و مواد لازم پیشگیری و درمان نظیر ماسک، مواد ضدعفونی، کیت تشخیص، تجهیزات بیمارستانی مثل تخت خواب و کادر درمان
۴/ گسترش اتهام زنی، پنهان کاری، دروغ و شایعه و نیز اختلافات دولتها
۵/ گسترش اضطراب و ترس عمومی
این معضلات همه دولتها را کم و بیش در بر گرفته است، اما اگر به تجربه کشور خویش بازگردیم، به نظر میرسد مفهوم دولت-ملت دچار تحولی دیگر شده است.
این واقعیتهایی را که برخواهم شمرد، کنار یکدیگر خواهیم گذاشت تا ببینیم چه تحولی دیگر رخ داده است.
واقعیت اول/
سپاه و بسیج که در زمان جنگ تحمیلی به جهت پشتیبانی تامین نیروی مردمی شکل گرفته است، بعد از زمان جنگ تحمیلی و علاوه بر کارکرد نظامی خود، دو کارکرد دیگر پیدا کرده است: نخست کارکرد حمایت از مظلومان دنیا به ویژه در منطقه خاورمیانه که باعث شکل گیری سپاه قدس شده است؛ دوم کارکرد اقتصادی و ورود به حوزه اقتصاد؛ لکن بعد از تجربههای زلزله و سیل و اکنون کرونا، سپاه و بسیج به کارکرد سوم دست یازیده است که به عنوان پشتیبان دولت و مردم و معین در امداد و خدمت رسانی عمل میکند.
نکته ضروری اینست که دولت در اندیشه سیاسی مدرن، معمولاً به کلیت ساختار سیاسی گفته میشود نه قوه مجریه، ولی در کشور ما مفهوم دولت مشیر به قوه مجریه است و حکم نسبت قوه مجریه با ملت، عین حکم نسبت ساختار حاکمیت با ملت نیست. در سایر کشورها نیروهای نظامی تحت قدرت دولت عمل میکنند، اما در کشور ما مستقل از دولت عمل میکنند و تحت امر، ولی فقیه. دوراندیشی وضع کنندگان قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران اکنون و در این فاصله چهل ساله خود را نشان داده است. در حقیقت، رابطه دولت به معنی قوه مجریه اگر به هر دلیل و علت دچار خدشه بشود، شأن ولیّ فقیه اقتضا میکند که با به کارگیری نیروهای سپاه و بسیج و تحقق کارکرد سوم شان، مانع از تخریب رابطه ملت با دولت به معنی ساختار سیاسی مستقر بشود. قوه مجریه حتی اگر به ضعف مدیریت و سوء مدیریتی دچار شود، ولی فقیه با اعمال ولایت سیاسی خود میتواند مجموعه سپاه و بسیج را به عنوان پشتیبان قوه مجریه به کار بگیرد.
ممکن است رابطه قوه مجریه و ملت کلاً آسیب ببیند و قوه مجریه ناکارآمد از آب در بیاید، در این صورت نیز ولیّ فقیه میتواند با به کارگیری سپاه و بسیج جهت پشتیبانی و حمایت از ملت، مانع از تخریب رابطه امام و امت بشود.
واقعیت دوم/
گسترش گروههای اجتماعی که فعالیتهای انسان دوستانه دارند و از آن جمله: گروههای حامی حقوق حیوانات، گروههای حامی محیط زیست، گروههای جهادی، گروههای امداد و نجات، گروههای تولیدگر و گروههای فعال در زمینه حقوق بشر، علوم و فنون.
عمده گروههای اجتماعی با این ماهیت، به صورت خودجوش شکل گرفته اند و مستقل از دولت فعالیت میکنند. در این مقال سخنم بر روی گروههای جهادی و داوطلب است که به صورت خودمختار و آتش به اختیار مشغول ضدعفونی کردن معابر و منازل مردم اند، در بیمارستانها به کمک کادر درمانی شتافته اند و با جمع آوری کمکهای مردمی تلاش میکنند از فشار معیشت بر اقشار آسیب دیده از شیوع کرونا بکاهند.
این گروهها اولاً همچون گروههای اجتماعی تعریف شده در حوزه جامعه شناسی ساختار مدون ندارند و کارکردشان صرفاً تامین اهداف خرد و میانی است. ثانیاً خارج از نظام اداری بوروکراتیک زمان بر و مانع تراش عمل میکنند و نهایت فلسفه وجودی آنها به فلسفه وجودی مساجد و هیآت و فعالیتهای داوطلبانه باز میگردد. ثالثاً بر خلاف سازمانهای دولتی، متکی به نظام جزا و پاداش و متمرکز بر سودمحوری مادی گرایانه نیستند.
مهمترین شاخصه اینگونه گروه ها، مردمی بودن و جهادی بودن است و به همین دلیل هویت خود را از نسبت با ملت به دست میآورند نه دولت. به عبارت دیگر کارکرد خود را از شرایطی که ملت دارند تامین میکنند نه شرایطی که دولت دارد.
با این تفصیل و با در نظر گرفتن دو واقعیت پیش گفته، نتیجه میشود که رابطه دولت-ملت جای خود را به رابطه ملت-ملت داده است. دولت به علت ضعف مدیریتی، نقش کارفرمای بزرگ و گرفتاری در سرمایه داری جایگاه مقتدرانه پیشین خود را از دست داده است. اگر زمانی سخن از کاهش حجم دولت میرفت و بخشهای دولتی به بخشهای خصوصی محول میشد، اکنون سخن از کاهش ارزش دولت میرود.
چنانچه مشخص است ساختار دولت-ملت مدرن با توجه به ضعف هایش، قوت سابق را ندارد و ساختارهایی جدید دارد جایگزین آن میشود. البته تا وقتی ساختار دولت مدرن فعالیت میکند، مجموعه سپاه و بسیج و نیز گروههای جهادگر به عنوان معین دولت عمل خواهند کرد، ولی آنجا دولت مدرن ضعف نشان بدهد، مجموعههای یادکرده آتش به اختیار خواهند شد.
هر چه هست روابط اجتماعی در هنگامه سختی ها، شکل دیگری یافته است. مدیریتهای خودجوش مردمی، ولی کوچک، فعالیتهای خداپسندانه و انسان دوستانه و گسترش همدردی به یک واقعیت جاری تبدیل شده است. انگار مدیریت کلان، فعالیت بوروکراتیک سازمانی و اعمال قدرت سیاسی دولتها از رونق افتاده است. اینک مردم اند که به کار یکدیگر میآیند.
آنچه تحت عنوان رابطه ملت-ملت گفته ام، اگرچه یک پدیده جهان شمول است، ولی در کشور ما صورتی دیگر از رابطه امام- امت است که فراتر از ساختارهای موجود و با ابتنای بر نظام ارزشی تحقق یافته است. ساختارهای موجود، بستری برای تحقق رابطه امام-امت بوده اند و به فرض ناکارآیی و ناکارآمدی، رابطه امام-امت شکلهایی دیگر خواهد یافت.
رابطه ملت-ملت که اکنون در کشور تحقق یافته، اقلاً به صورت یک قضیه بالعموم، نوعی اعمال ولایت سیاسی امام جامعه است. امر ولیّ به مجموعه سپاه و بسیج جهت یاری رسانی و تحریض و حمایت از گروههای مردمی – جهادی اندک اندک ساختارهای جهان مدرن را تعویض میکند و به سوی ساختارهایی فراتر از نظام چالش برانگیز فعلی میکشاند.
*عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهواز