همانگونه که جامعه پزشکی ایران و جهان در این باره دچار ابهام است که ویروس کرونا تا چه بازه زمانی مهمان ناخوانده کشورهاست و چه بر سر سلامت بشر خواهد آورد، ناظران و پژوهشگران روابط بین الملل نیز در زمینه عوارض و عواقب آن برای سیاست جهانی با ابهام مواجه شده اند.
اما در حوزه اقتصاد صورت مسئله تا اندازهای روشنتر است؛ حجم اقتصاد ملی جهان و به ویژه کشورهای بیشتر آسیب دیده از کرونا تا حد بی سابقهای کوچکتر خواهد شد، سطح تولید و مصرف به جز در برخی اقلام بهداشتی کاهش جدی خواهد داشت و ورشکستی بسیاری از صنایع و کسب و کارهای ریز و درشت ناگزیر است و خیل عظیمی از جمعیت بیکاران در سراسر جهان را شاهد خواهیم بود. بسیاری از کمپانیهای بزرگ جهان نیز در شیوه تولید و توزیع خود بازنگری خواهند کرد. دولتها از پس این حادثه خواهند کوشید در عرصه صنعت و اقتصاد در کنار سودآوری، اصل تاب آوری در شرایط بحران را نیز لحاظ کنند.
بحران کرونا یک برنده قطعی نیز دارد و آن صنعت و فناوریهای مجازی است که مشروعیت، ضرورت، قدرت تطبیق و کارآمدی خود را گسترش و تا اندازه زیادی سبک زندگی جامعه جهانی را در عرصههای مختلف تحت تاثیر قرار خواهند داد.
اما در عرصه بین الملل و در پاسخ به این سوال که نظم بین المللی پساکرونا چگونه خواهد بود؛ با یک معادله چند مجهولی روبرو هستیم.
در شرایط بحران کرونا با سه واقعیت موازی مواجه ایم:دولت ها، ملتها و احساس خودآگاهی عمومی نخبگان که جلوههای متفاوتی را به نمایش گذاشتند.
عموم دولتها در برخورد با بحران کرونا ابتدا وارد یک دوره شوک عظیم شدند و به سرعت روش انزواجویی را پیش گرفتند و برای خروج از بحران، رویکرد رقابت، تعارض و گاهی اتهام زنی به دیگر کشورها را انتخاب کردند. به شکل شگفت انگیز و بی سابقهای کار به راهزنی بین المللی ماسک و دیگر اقلام بهداشتی در فرودگاه ها، خطوط دریایی و فرودگاهها میان دولتهای بزرگ نیز انجامید. پدیدار شدن کرونا ضرورت وجود نهاد دولت منسجم، نیرومند و کارآمد را به همگان گوشزد کرد و کارت برندهای در اختیار دولتهای مقتدر و متمرکزی قرار داد که از توانمندی بیشتری در تصمیم گیری و کنترل بحران برخوردارند. ملت ها، اما جز در موارد معدودی -در ابتدای بحران ناشی از شوک اولیه تصمیم دولتها برای قرنطینه -راه مسالمت جویانه و همکاری را انتخاب کردند که از نشانههای آن میتوان به احساس همبستگی مردم و بروز عواطف انسانی شان نسبت به یکدیگر در بالکنهای خانه هایشان از خیابانهای رم تا تهران اشاره کرد. در کشورهای مختلف دنیا، صحنههای شگفتی سازی از روحیه مددکاری و نوع دوستی و همچنین فداکاری کادر پزشکی و پرستاران دیده شد.
همچنین بحران کرونا باعث پدید آمدن طوفان ذهنی در میان نخبگان جهان در زمینه ضرورت وجود "حکومت جهانی"، " سازمان کارآمد بین المللی" یا "سازوکار موثر حل و فصل بحران" در عرصه جهانی شده است. این ضرورت و احساس نیاز از یکسو ناشی از خوداگاهی درباره این حقیقت بود که با وجود همه پیشرفتها و رشد چشمگیر تکنولوژی، هنوز بشر در مواجهه با بحرانهای ناشناخته میتواند غافلگیر و سردرگم شود؛ از سوی دیگر این واقعیت که بحران کنونی جهانی است، اما راه حلها ملی و سرزمینی است، بر ابهامات میافزاید و یک پارادایم پارادوکسیکال را پیش چشم ناظران میگذارد. احساس ضرورت در مورد همکاریهای بین المللی اذعان به این واقعیت است که اکنون چنین ساختار یا ساز و کار موثری در عرصه جهانی وجود ندارد. ناتوانی سازمان ملل در اتخاذ هرگونه تصمیم در زمینه حل این بحران به دلیل اختلاف بر سر نام ویروس و عدم تصویب پیشنهاد تعلیق تحریم هادر دوران بحران کرونا در شورای امنیت مهر تایید دیگری بر این واقعیت و احساس نیاز گذاشت.
این پرسش که نظم جهانی پس از کرونا چگونه خواهد بود از سوی اندیشمندان روابط بین الملل، بسته به رویکرد نظری شان با پاسخهای متفاوتی مواجه شده است. به نظر میرسد وضعیت کنونی جهان را هریک همچون شمایل فیل در داستان مثنوی از زاویهای ناهمخوان میبینند. این تفاوت نگاه تنها ناشی از اختلاف در نوع نگاهشان به ذات بشر و ماهیت جامعه و رویکردشان به سیاست بین الملل نیست. بلکه موضوع قدری پر ابهامتر است و مختصات شرایط موجود و پارادوکسیکال بودن آن، قراین و شواهدی را در اختیار هر دو گروه واقع گراها (رئالیست ها) و بین الملل گرایان قرار میدهد.
پژوهشگران معطوف به رویکرد رئالیستی استناد میکنند که بحران کرونا نشان داد هرچند هم بحران عالم گیر باشد، راه حل واقعی و منحصر به فرد همانا راه حل ملی است و این سربازان مرزهای حاکمیتی هستند که بی وقفه وارد جبهه مبارزه با دشمن میشوند. آنان اضافه میکنند تحولات چند ماهه اخیر نشان داد کشورهای توانمند به یاری کشورهای ضعیف نمیآیند، تنها دولتهای نهادینه شده و نیرومند هستند که از توان کافی برای مواجهه با بحران و کنترل سریعتر آن برخوردارند. این دیدگاه در نتیجه گیری میگوید که پیامد بحران کنونی شکسته شدن کمر جهانی سازی اقتصادی است، به عبارتی دیگر بر اثر بحران موجود ملی گرایی تقویت و جهانی سازی تضعیف خواهد شد و اهمیت دولت قدرتمند آنگونه که "ژان بدن" و پیروانش میپسندیدند، افزایش خواهد یافت.
اما در مقابل بین الملل گرایان، جهان را به این واقعیت فرا میخوانند که "دولت-ملت" و اصل حاکمیت ملی قادر به رفع مشکلات جهانی نیست. بحرانها قابلیت محدود شدن در مرزهای ملی را ندارند و در روزگار ما سرفه در یک سوی دنیا میتواند مراتب فاجعه باری در سوی دیگر جهان به بار بیاورد. این دسته از متفکران برای مستندسازی نظریه شان موارد دیگری را نیزیادآور میشوند که نشاندهنده آن است که هیچ کشوری نمیتواند به تنهایی بحرانها را حل کند. ترامپیسم در همین ابتدای راه با شکست مواجه شد، نئولیبرالیسم اقتصادی و تجاری نیز با پدید آوردن خطرات فاجعه بار برای محیط زیست و کره زمین، نشان داد که توان درمان دردها و حل مشکلات بشر را ندارد. سلاحهای هستهای و موشکهای دوربرد نیز از هیچ قدرت تاثیر گذاری برخوردار نیستند و در مقابل اهریمن نامرئی به نام کرونا تنها هنرشان اشغال انبارها و مخازن تسلیحاتی است بی آنکه کاربردی در چنته داشته باشند. این دیدگاه امیدوار است که سرانجام چندجانبه گرایی در عرصه جهانی بر یکجانبه گرایی فائق آید، گزارههای همکاری و همزیستی بین المللی عرصه را بر ملی گرایی افراطی تنگ کند و در نهایت این بحران به کارآمدسازی روشهای مردسالارانه در حکمرانی نه روی آوردن به اقتدار گرایی بیشتر بینجامد. این گروه خوشبین هستند که بحران کرونا به مثابه یک هشدار جدی عمل کند تا جهان به دنبال پاسخ هماهنگ به مشکلات بغرنجتر باشد و از فجایع بزرگتر جلوگیری کند.
اینکه تحولات آینده منطبق بر کدام دیدگاه پیش خواهد رفت و نظم بین الملل چگونه خواهد بود، با توجه به عدم شفافیت و ابهام فزاینده در زمینه ابعاد و بازه زمانی بحران، مشخص نیست. با این حال به برخی گزارهها که قطعیتر به نظر میرسد اینگونه میتوانم اشاره نمایم:
-سخن گفتن از استقرار نظم بین المللی جدید زودهنگام است، چرا که این بحران با وجود مصائبی که برای بشر به بار آوردهاست، آنچنان سهمگین نیست که بر ویرانههای آن بنای جدیدی استوار شود. دولتها با همه سختیها از این بحران عبور خواهند کرد و به زودی رقابت میان کمپانیهای تولید کننده واکسن "کووید ۱۹" و برند داروهای درمانگر این بیماری آغاز خواهد شد. روندهای کنونی تداوموخواهد یافت، سازمان ملل ضعیفتر و خط تقابل و اتهام زنی میان آمریکا و تا اندازهای اروپا با چین تشدید خواهد شد.
-پس از فروپاشی نظم تحمیلی دو قطبی و پس از آن، زوال رویای آمریکایی نظم نوین جهانی و آغاز جنگهای متعدد و ظالمانه از سوی ائتلاف آمریکایی در خاورمیانه که صدها هزار انسان بی گناه را به کشتن داد و میلیونها نفر را بی خانمان کرد و به بازی گرفتن دموکراسی و حقوق بشر برای آغاز جنگها و ریختن بمب بر سر مردمان مظلوم، سال هاست نظم جهانی از ریل خارج شده است و بحران کنونی تنها این وضعیت را تشدید خواهد کرد.
-این بحران در مقایسه با وقایع مشابه طی یکصد سال گذشته، نشاندهنده افزایش خودآگاهی آحاد بشر است. این مساله عمدتا از تاثیرگزاری خارق العاده و سرعت شبکههای اطلاع رسانی در جهان ناشی میشود؛ بنابراین برخلاف بحرانهای گذشته، جهان همزمان با دو واقعیت مواجه است:یکی خود بحران و دیگری نوع و سطح برداشت از آن! در اینجاست که نقش و جایگاه "رویکرد سازه انگارانه" و توجه به هویتها و نشانههای فرهنگی در بررسی و تحلیل وضع موجود جهان و همچنین پیش بینی تحولات آینده بین المللی برجسته میشود.
-به نظر میرسد بحران کرونا نحلههای مختلف فکری در روابط بین الملل را تا اندازهای به هم نزدیک خواهد کرد. "تاثیر و قدرت حاکمیت" و "خودیاری" و خوداتکایی دولتها که مد نظر واقع گرایان است، خواه و ناخواه مورد توجه همه کشورها و دولتها قرار خواهد گرفت و تجربه بحران کرونا بین الملل گرایان را نیز متقاعد خواهد کرد که برقراری یک حکومت یا ساز و کار تمام عیار جهانی با وجود ضرورتش، انتظاری زودرس است و هنوز دولت-ملتها محور اصلی سیاست جهانی هستند. اما و از سوی دیگر همگان به اتفاق نظر خواهند رسید که اصل ابتنای کامل کنشها و رفتار دولتها بر "تعارض منافع" و "رقابت و تنازع" پاسخگوی نیازهای ملتها و وضعیت کنونی جهان به هم پیوسته نیست. در نتیجه باید منتظر نسخه جدید و به روز شدهای از "واقع گرایی نوین" یا شکلی از "بین الملل گرایی" عملگرایانه بود.
-بی تردید در دوره پسا کرونا حاکمیتهای ملی و نقش نهاد دولت تقویت خواهد شد و اقتصاد پایه و سرمایهگذاری در عرصه بهداشت و درمان محل توجه خواهد بود. در عرصه بین المللی نیز با وجود شکست در روندهای جهانی شدن، کشورها به دنبال یافتن سازوکاری جهانی برای مقابله با بحران و تهدیدات مشترک خواهند بود. چندجانبه گرایی نیز در سیاست جهانی تقویت و کشورها از جهانی شدن آمریکا محور فاصله بیشتری خواهند گرفت. به دنبال این بحران و با آسیب جدی که اعتبار و اقتصاد آمریکا و اروپا خواهد دید و همچنین با ناتوانی اتحادیه اروپا در یاری رساندن به اعضایش، تصویر شرق در چشم جهانیان پر رنگتر و نقش آن برجستهتر خواهد شد. در این شرایط کشورهایی مانند چین، روسیه، هند و همچنین ایران امکان فعالیت بیشتری خواهند یافت.
-برخی صاحب نطران شناخته شده حوزه روابط بین الملل در هفتههای اخیر در زمینه بحران کرونا و نظام بین الملل اظهارات و مواضع مفید و جالب توجهی داشته اند که در رسانههای داخلی نیز بازتاب یافتند. در این میان، اما مقاله هنری کسینجر سیاستمدار شناخته شده و واقع گرای آمریکایی بیشتر از سایر مقالهها و اظهارنظرها حایز اهمیت است. مواضع اخیر وی را باید عکس العملی نسبت به واقعیت از دست رفتن بیشتر اعتبار آمریکا نه تنها در سطح رهبری جهان، بلکه در مدیریت یک بحران به عنوان دولت ملی تلقی کرد. او در عین حال توصیههایی برای جلوگیری از افول بیشتر آمریکا ارایه کرد.
-بازنده اصلی این بحران، اقتصاد در زمینه هایی، چون انرژی، صنعت حمل و نقل هوایی و گردشگری است و برنده آن نیز فناوری مجازی و حوزههای مختلف صنعت سایبری است. درعین حال میتوان امیدوار بود که ترکیب این دو حوزه (اقتصاد و فضای سایبری) و همچنین تثبیت برخی عادتهای دوره بحران کرونا و گرایش به سبک جدید زندگی و ظهور الگوهای جدید مصرف به پدید آمدن عرصههای جدید فعالیت اقتصادی، شکل گیری جریانی از کنشهای جدید و ابتکارات در عرصه تولید، توزیع و مصرف و در نتیجه به بروز موجی از رونق اقتصادی در کشورهای جهان پس از کرونا بیانجامد. به صورت طبیعی سهم هر یک از کشورها بسته به ظرفیت و استعداد آنها خواهد بود.
-ایران از جمله اولین کشورهایی بود که با پدیده کرونا روبرو شد و با وجود مشکلات و آسیبهای پدید آمده از این همه گیری تلاش کرد در کنار کنترل بحران و مدیریت آن، صدای خود را در اعتراض به تحریمهای نا عادلانه، غیر اخلاقی و غیر انسانی به گوش جهانیان و محافل بین المللی برساند. سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران با تکیه بر رویکرد همکاریهای منطقه ای، در همین ماههای اخیر کوشیده است در حل و فصل مناقشات منطقهای و عبور برخی کشورهای همسایه از مناقشات داخلی نقش موثری ایفا کند. با فروکش کردن نسبی این بحران، دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران با تاکید بر رویکرد همیشگی خویش در زمینه چند جانبه گرایی میتواند از ظرفیتهای خود برای شکل گیری یک همکاری بین المللی، ایجاد ائتلافی در نفی یکجانبه گرایی و توسعه همکاریها در حوزه اوراسیا و منطقه غرب آسیا بهره گیرد.
*دانشیار روابط بین الملل دانشگاه تهران