علی جعفرآبادی- در فاصله دو سه روز مانده تا روز معلم؛ چند سطری نوشتم و برای گروهی از اولیای مدرسه دخترم ارسال کردم.
فکر کردم شاید انتشار آن در این فضا نیز خالی از لطف نباشد.
تقدیم است؛ با احترام...
مادران مهربان، پدران عزیز!
چندی است که موجودی که شاید با میکروسکوپ هم به سختی به چشم آید، بر طبل جنگ با جان آدمی می کوبد و بانگ آن گوش گیتی را کر کرده است.
در این میان دولتها و ملتها هر یک تدبیری کردند و راهی پیش گرفتند تا جان آدمی را چند روزی بیشتر حفظ کنند، که از آغازین سیاستها تعطیلی مدارس بود.
مدرسه تعطیل شد؛ اما درس و مشق نه. و این مهم به هیچ وجه ممکن نبود، مگر به جد و جهد معلمان.
در همان روزهایی که پرستاران، جامة سپید رزم بر تن، در خط مقدم مبارزه جانفشانی کردند؛ معلمان نیز بی درنگ سلاحِ خامه را بر اوراق سپید دواندند و در مقابل دیو جهل و سپاه سیاهش سینه سپر کردند.
مربیانی که شاید پیش از آن، نه با واتس_آپ شاد می شدند و نه با #شاد ، دلشاد.
اما امروز که روز جنگ آوری و میدان داریشان بود؛ به قدر سد جوع می خوردند و به قدر رفع شرمندگی، با بچه هایشان می نشستند و سختی عبور از فیبرهای باریک و فیلترهای تاریک را بر جان می خریدند و لقمه های آرامش را از کام خود می گرفتند و در جان بچه های مردم می گذاشتند.
حال، که به لطف تقویم بهاری، یک روز را برای یادآوری از رشادت ها و شهامت هایشان داریم؛ شایسته است به پیامی حق شناسانه، بر زحماتشان ارج نهیم و قدرشان بدانیم و بر صدرشان بنشانیم. پیشنهاد می کنم در روزگار دور افتادن ها و قحطی دیدارها؛ همه خانواده ها به پیامی، یا عکس و نقاشی ای و یا کلیپ کوتاهی، معلمان عزیز را دلشاد کنند و از راه دور، عرق از پیشانی شان بگیرند.
با احترام و آرزوی سلامتی نوگلان.
* منتشر شده در کانال تلگرام نویسنده با عنوان «معلم: یاد گیرنده مادامالعمر» . ۹ اردیبهشت ۱۳۹۹