هر چند مکاتب دست ساخته بشر، چه با عنوان کمونیسم و لیبرالیسم و یا هر عنوان دیگر عصری و زوال پذیرند، افشای ترفندها و کارکرد نهایی این مکاتب کم مایه، برای اجتناب از خطاهای بعدی ضرورت دارد.
لیبرالیسم خود را جایگزین کلیسا معرفی کرد، چون عملکرد کلیسا را برنمیتابید و به زعم خود بابت کارکردهای آن زمان کلیسا، حکم به تخطئه مسیحیت و انزوای دین داد.
اکنون اما زمان آن رسیده است تا دستاوردهای لیبرالیسم را با همان شاخص، یعنی ارزیابی عملکرد لیبرالیسم در جهان به قضاوت بنشینیم.
آنچه لیبرالیسم را نسبت به کمونیسم، آب و رنگ و جذابیت بیشتری بخشیده بود؛ بعلاوه در مقایسه با کمونیسم به آن دوام بیشتری نیز داد، بی تردید همین بحث آزادی و ادعای حقوق بشر است.
در تحلیل لیبرالیسم و به تبع آن آزادی و حقوق بشر مورد ادعا، مقوله سکولاریسم و جدایی دین از دولت که از زیرساختهای فکری لیبرالیسم است، نیز نباید از نظر دور داشت.
باری، سال هاست بوق لیبرالیسم سیاسی، گوش فلک را از آواز حقوق بشر پر کرده است. دولتهای برخاسته از این دین نو ظهور، خود را مدعی حقوق انسان معرفی و گاه راسا در این زمینه اعلامیه صادر و دیگران را قضاوت میکنند.
جالب اینکه منادیان اصلی این شعار، دولتهایی هستند، که علاوه بر نقض مکرر و گسترده حقوق بشر، خود از صاحبان حق وتو (قانون جنگل) هستند و خود خوانده عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل شده اند!
باید از این حضرات پرسید: این بسط ید و اختیارات بی حد را از طریق کدام رفراندم و روشهای مقبول در دموکراسی مورد ادعای خودتان، به دست آورده اید؟!
آیا صرف زور بازو، دخالت در سرنوشت دیگران را تجویز میکند؟!
مگر حقوق ملتها از جنس حقوق بشر و کرامت انسان نیستند؟!
چطور در اینجا نژاد پرستانه و غیر دموکراتیک عمل میکنید؟! ملتها را به درجه یک و دو تقسیم می کنید و به روی مبارک خود هم نمیآورید؟!
آیا وقتی بشر در قالب یک ملت و هویتی واحد ظاهر شد، دیگر انسان نیست و حقوقی ندارد؟
این را از کدام فرضیات و مبانی علمی مدرنیته و لیبرالیسم استنباط کرده اید؟!
چگونه است که تا این حد روی حقوق فردی جدی نمایش میدهید و خود را به دروغ مدافع کرامت انسان جا میزنید؟!
اما از آن طرف، جهان را به حیات وحش تبدیل و کل جوامع بشری را بصورت اهانت آمیزی چوپانی میکنید؟
آیا تمدن، مرزها؛ هویت، فرهنگ، زبان، لباس، سنتها و اعتقادات و سلامت بشر، جزء حقوق او محسوب نمیشوند؟
نکند جهانی سازی و هویت زدایی از ملتها و تخریب محیط زیست، بخشی نانوشته از اعلامیه جهانی حقوق بشر است؟
داستان تجاوز، بمباران، کودک کشی، تحریم، ترور، نقض مکرر مناسبات و عهدنامههای بین المللی، حمایت از نظامهای استبدادی و جعلی، تخریب و غارت ذخایر و منابع کشورها چه؟
آیا باز هم باید نشست و قرائت ویژه شما از حقوق بشر را شنید و باور کرد؟!
آیا لیبرالیسم یک دستاورد طبیعی و رو به پیش در مسیر حیات و تعالی بشر بوده است؟!
آیا از مسیر یک گفتمان آزاد و شرافتمند، چنین اختیارات بی حد و مرزی به شما اعطا شده است؟!
شما در مورد حقوق فردی انسان هم دروغ میگفتید؛ اما اکنون پردهها کنار رفته و چهره تروریستی و عاری از انسانیت شما عریانتر از هر زمان دیگر در معرض قضاوت همگان قرار گرفته است.
تولید و ترویج تروریسم بین المللی و رسمی چه؛ جز این است که جهالت مدرن و بربریت جدید (لیبرالیسم)، بشر را به گروگان گرفته است؟
شرم نمیکنید با این پرونده قطور از توحش و نقض ابتداییترین حقوق انسانها، پز حقوق بشر میدهید و مدعی کشورهای دیگر میشوید؟