فیلم سینمایی «خشت و آینه» به نویسندگی و کارگردانی ابراهیم گلستان محصول سال 1343 است. عنوان فیلم اشاره به مثل «آنچه در آینه جوان بیند، پیر در خشت خام آن بیند» دارد و مانند دیگر کارهای گلستان هجویهایست بر جامعه ایران. هاشم راننده تاکسی است. در پایان شیفت کار او در شب، زنی چادری، کودک شیرخوارهاش را در تاکسی او جا میگذارد و میرود. هاشم در تاریکی و ساختمانهای نیمهکاره اطراف دنبال زن میگردد تا بچه را به او بدهد اما پیدایش نمیکند. ناچار کودک را با خودش به کافه میبرد و از دوستانش در این باره نظر میخواهد. با آنکه دوستانش او را از رفتن به کلانتری برحذر میدارند، او بچه را به کلانتری میبرد. افسر نگهبان به هاشم میگوید که فردا بچه را به پرورشگاه یا دادگستری ببرد اما همه چیز به این سادگی پیش نمیرود... . این فیلم آغازگر سینمای موج نوی ایران بهشمار میآید و بسیاری نمادهای آن بعدها مورد تقلید دیگر فیلمسازان ایران قرار گرفته -مانند صحنه عبور جنازه از کوچه که در فیلمهای بهمن فرمانآرا به تناوب آمده است. در صحنههای این فیلم از موسیقی متن استفاده نشده و کارگردان سعی کردهاست تا آهنگ و ریتم فیلم از گفتگوها و حالات بازیگران برخیزد. این فیلم نخستین حضور سینمایی جمشید مشایخی و همچنین پرویز فنی زاده بهشمار میرود که هر دو نقشهای کوتاه ولی اثرگذاری بازی میکنند. پرویز فنی زاده نقش یک روشنفکر کافهنشین را ایفا میکند که با حرفهای بیسروته خود تعجب و تقدیر اطرافیانش را برمیانگیزد. جمشید مشایخی نیز در نقش ارشد کلانتری در خلال صحبتش با پزشکی که مورد سرقت اقوام بیمار ناراضی قرار کرفته، انتقادهایی از روابط و انتظارات مردم وارد میداند. علاوه بر مشایخی و فنی زاده، زکریا هاشمی، مهری مهرنیا، غفار حسین پور، جلال مقدم، مسعود فقیه، منوچهر فرید، محمدعلی کشاورز، گلی بزرگمهر، پری صابری و اکبر مشکین در این فیلم مقابل دوربین سلیمان میناسیان بازی کردند و ابراهیم گلستان این اثر را تدوین کرد. سکانسهایی از این فیلم سینمایی را در تابناک تماشا میکنید.