به گزارش «تابناک»، شکوفه موسوي- روانپزشک کودک و نوجوان در روزنامه شرق نوشت: آيا نکات مشترکي بين فاجعه رومينا و بحران کرونا وجود دارد؟ خطرات مشابه چه بود و کدام قسمت ماجرا قابل پيشبيني و پيشگيري بود؟ در بحران کرونا با خطري دستهجمعي رودررو شديم که موجب ناباوري، نگراني و ترس شد، در اين فضا بود که با حجم انبوهي از اطلاعات مواجه شديم که سنجش صحت و سقم آن آسان نبود و لذا استفاده از منابع معتبر اطلاعات از سويي و توانايي پردازش درست آن از سويي ديگر اهميت بسيار داشت و بعد از آن هيجانات و احساساتي که برانگيخته بود، قطعا اين هيجانات، منفي و ترسناک بوده و نياز به مديريت قوي داشته و مرحله بعد توان ارائه رفتاري مناسب و وجود داشته است.
پس اگر خلاصه کنيم، در هر شرايطي، لازم است ورودي اطلاعات درست باشد و پيششرط آن، توان ارزيابي اطلاعات گوناگوني است که به اندازه هوايي که نفس ميکشيم، ما را دربر گرفته و لازمه آن دارابودن نظام شناختي منطقي و کارآمد است. بعد از آن توانايي مواجهه و تنظيم هيجانات ناخوشايند و منفي است و در نهايت ارائه رفتاري مناسب است.
کرونا پديدهاي در سطح وسيع بوده و بهراحتي قابل ديدن که افرادي با شرايط مشابه، به آن پاسخهاي متفاوت دادهاند؛ تأکيد ميکنم افراد مشابه از نظر موقعيت اجتماعي و مالي. چرا؟ اين تفاوت از کجا ناشي ميشود؟ آدمهاي متفاوت به شرايط يکسان، پاسخهاي متفاوت ميدهند که شامل سهگانه فکر، احساس و رفتار است.
سهگانه زيستي، رواني، اجتماعي: انسان موجود پيچيدهاي است که در درجه اول با ساختار زيستي خود تعريف ميشود و از بدو تولد، سرشتي ويژه خود و نيز نمره هوشي خود را داراست، دستاوردهاي علمي در روانپزشکي، هر روز، بيشتر و بيشتر بر اين پايه تأکيد ميکند، اين سرشت است که سازگاري يا ناسازگاري، انطباق قوي يا ضعيف، توجه و تمرکز بالا و پايين دامنه وسيع هيجانات را تعيين ميکند، قبول کنيم اولين بازيگر قوي در بدو تولد هر کس سرشت اوست.
از نظر رواني، ميتوان گفت سرشت، عامل تعيينکننده در تعامل با دنيا و در درجه اول پدر و مادر است. از ياد نبريم سرشت، ارثي است و يعني والدين متأسفانه، با سرشت دشوار (که حدود 10 درصد نوزادان در اين دسته قرار ميگيرند) هم آن را به کودک انتقال ميدهند و هم با او تعاملي منفي شروع ميکنند و هم خود الگوي رفتاري منفي خواهند بود و هم استرسهايي که ايجاد ميکنند، يک چرخه معيوب را ايجاد خواهد کرد.
در اين تعامل منفي است که افکار منفي (مثل من خوب نيستم، ديگران دوستم ندارند، ديگران درصدد آزار من هستند و...) شکل ميگيرد و هيجانات ناخوشايند مثل خشم، نفرت، ترس و طرد شکل ميگيرد و نيز توانايي مديريت اين هيجانات منفي بسيار ضعيف خواهد بود و منجر به رفتارهاي ناهنجار در طيف وسيع شامل لجبازي و تکانشگري مثل پرخاشگري، اعتياد و تخريب ميشود.
زندگي اجتماعي انسان، رابطهاي بيوقفه با افراد، قوانين و ضوابط بيرون از خود است که نياز به تنظيم مجدد باورها و هيجانها و رفتارهاي ما دارد و اينجا مهارت و انعطاف بيشتري طلب ميکند.
انسان يک واحد زيستي، رواني و اجتماعي است، در سلامت يا بيماري و در شرايط عادي يا بحراني، فقط در صورتي که همه اضلاع اين مثلث تعاملي را ببينيم، قادر خواهيم بود او را بفهميم و کمک کنيم. به خصوص در سرشتهاي دشواري که توسط اجتماعي نامناسب و نامدارا در حال رشدند.
شباهتها و تفاوتها: به کرونا برگرديم، به افرادي که در مقابل شرايط يکسان، طيف وسيعي از باورها و هيجانات را تجربه کردند و رفتارهاي متفاوت نشان دادند، از سويي کنترل هيجانات و رفتار مسلط و مسئولانه و از سويي ديگر رفتار توانشگرانه و خودخواهانه.
از سويي همکاري و از سوي ديگر لجبازي و عناد، از سويي کمک و نوعدوستي و از سوي ديگر، حرص سودجويي. به رومينا برگرديم، به آن فاجعهاي که شايد از بدو تولد پدر شروع شده بود؛ زنجيرهاي که احتمالا از سرشت دشوار، تعامل منفي با اطرافيان و نيز با اجتماع، اجتماعي که حتما افرادي گوناگون با باورهاي مختلف داشت، اما او را مثل آهنربايي جذب همان افکاري کرد که با نظام فکري او سازگار بود، عدم توانايي پردازش درست اطلاعات و بعد عدم کنترل خشم و عدم مراجعه به افراد و مراجع باصلاحيت، آخرين قسمت اين حلقه داسي بود که سالها قبل از فرودش بر گردن رومينا، در حال تيزشدن بود.
ديروز، امروز، فردا: علم بدون آنکه ادعاي غيبگويي داشته باشد، توانايي پيشبيني دارد، از اينروست که در حوزه کاري خود ميتواند با شناسايي عوامل خطر و کاهش آن و نيز شناسايي عوامل محافظت و افزايش آن، از گذشته به امروز و از امروز به فردا، تأثير داشته باشد.
حال از خود بپرسيم، مشابهت رفتار بيمبالات در مورد سلامت خود و ديگران، مثل آنچه در کرونا ديدهايم، خيانت در تعهد، اعتياد، رانندگي پرخطر، پرخاشگري و... کدام است؟ رابطه ماسک با داس چيست؟ و چگونه ميتوان منطقيتر و سالمتر زندگي کرد؟
همين حوزههاي آموزش و درمان خاموش نيست، بسياري از استادان و متخصصان و مددکاران دستاندرکارند، دست در دستانشان بگذاريم، تعهد در قدمهاي مسئولانه امروز، به پشتوانه تجربه ديروز، براي فرداست.