پرونده مرگ پسر نوجوانی که به تقلید از یک سریال تلویزیونی دست بهخودکشی زده بود، با گذشت 10 سال از این ماجرای تلخ همچنان بلاتکلیف مانده است.
به گزارش ایران، روز هشتم شهریور سال 90 با شکایت پدر محمد مهدی از عوامل ساخت سریال «5 کیلومتر تا بهشت» پروندهای در دادسرا به جریان افتاد. اما با گذشت نزدیک به 10 سال هنوز این پرونده به نتیجه نرسیده است.
غلامرضا کوهی در این باره به «ایران» گفت: این حادثه تلخ در سال 90 اتفاق افتاد آن موقع سریالی از تلویزیون پخش میشد بهنام «5 کیلومتر تا بهشت» محمد مهدی 12 ساله بود یک روز که من و مادرش در خانه نبودیم و او با برادر 6 سالهاش در خانه تنها بود خودش را از میله بارفیکس با استفاده از یک روسری حلقآویز کرد تا بتواند همانند شخصیت اصلی این سریال تبدیل به روح شود و هرکجا که میخواهد برود. او به برادرش گفته بود وقتی تبدیل به روح بشوم میتوانم به همه جا بروم. پس از آنکه ما متوجه این اتفاق شدیم بسرعت او را به بیمارستان رساندیم که متأسفانه تلاش کادر درمانی جواب نداد و پسرم مرگ مغزی شد و ماهم دو کلیه و کبدش را به بیماران نیازمند اهدا کردیم.
وی در ادامه افزود: پس از آن ما در تاریخ هشتم شهریور همان سال از مدیر شبکه 3 سیما، تهیهکننده و کارگردان سریال و همینطور سازمان صداوسیما به خاطر پخش چنین سریالی که هیچ هشداری هم برای سن بینندگانش نداده بود شکایت کردیم اما با گذشت نزدیک به 10 سال کماکان پرونده ما بلاتکلیف است و به رأی قطعی نرسیدهایم.
پدر محمدمهدی در پاسخ به این سؤال که چگونه دادگاه و کارشناسان به این باور رسیدند که پسر شما تحت تأثیر این سریال خودکشی کرده است تصریح کرد: پسرم پیش از اینکه خودش را حلقآویز کند به برادر 6 سالهاش گفته بود که میخواهد مثل یکی از شخصیتهای این سریال به روح تبدیل شده و به همه جا برود و ببیند که دنیا چه شکلی است. البته پس از اینکه ما شکایت کردیم پسرکوچکم در اداره آگاهی و دادسرا برای مأموران و بازپرس پرونده حرفهای برادرش را در لحظات قبل از مرگ بازگو کرد و آنها مجاب شدند پسرم با تأثیر از این سریال خود را حلق آویز کرده است.
همچنین مریم کیان ارثی وکیل این خانواده درباره جزئیات رسیدگی به این پرونده به «ایران» گفت: من بهعنوان وکیل تسخیری، وکالت پدر محمدمهدی را عهده دار شدم و شکایتی را علیه صداوسیما بهعنوان شخص حقوقی و مدیر شبکه 3، تهیهکننده و کارگردان سریال بهعنوان اشخاص حقیقی تنظیم کردیم و پس از بررسی پرونده در کمیسیونهای یک، 3، 5، 7 و 9 نفره غیر از کمیسیون 5 نفره مابقی کمیسیونها هر 3 شخص حقیقی را مقصر دانستند و به 20 درصد دیه کامل انسان محکوم کردند.
وی اضافه کرد: پس از آن پرونده به شعبه 13 بازپرسی ناحیه 12 دادسرای تهران رفت که بهخاطر موضوع پرونده که مرگ مشکوک عنوان شده بود، رسیدگی به آن با رأی عدم صلاحیت به شعبه 2 ناحیه 27 دادسرای ویژه قتل رفت که در تاریخ 14 مرداد سال 93 رأی بر منع تعقیب متهمان صادر شد اما من بلافاصله به رأی صادره اعتراض کردم و با تنظیم یک لایحه و مستندات لازم پرونده به مجتمع قضایی بعثت رفت و در آنجا حکم نقض شد. در ادامه پرونده به شعبه 1142 دادگاه کیفری ارجاع و در تاریخ 25 اسفندماه سال 95 هر 3 متهم حقیقی در مجموع به 20 درصد دیه کامل محکوم شدند که این بار آنها به رأی اعتراض کردند.
این وکیل دادگستری خاطرنشان کرد: پس از اعتراض آنها پرونده در سال 96 به شعبه 9 دادگاه تجدیدنظر رفت و در آنجا عنوان شد که چون شکایت اولیه شما از 3 شخص حقیقی و یک شخص حقوقی بوده باید دوباره مورد بررسی قرار گیرد که در نهایت 22 اردیبهشت ماه سال 98 هر 4 متهم در مجموع به پرداخت 20 درصد دیه محکوم شدند که بازهم متهمان پرونده اعتراض کردند و از آن زمان تاکنون هیچ تصمیمی در پرونده گرفته نشده است.
وی درباره علت اصلی تأخیر در رسیدگی به این پرونده گفت: فکر میکنم ما با 2 مشکل اساسی روبهرو هستیم که روند رسیدگی به این پرونده را کند کرده است. نخست اینکه وقتی احضاریه دادگاه به صداوسیما میرفت مشخص نبود که بهدست آنها رسیده یا نه و ما هربار برای حضور هریک از آنها حداقل 6 ماه باید انتظار میکشیدیم. دومین مسأله هم تغییر بازپرسها در طول زمان رسیدگی به پرونده بود که حدود 3 بازپرس عوض شد و هرکدام معتقد بود که باید از ابتدا پرونده را مورد بررسی قرار دهد.
وی در پایان تأکید کرد: البته پیگیری این پرونده علاوه بر امور حقوقی و قضایی به نوعی فرهنگسازی تماشای برنامههای تلویزیونی را بر اساس شرط سنی نهادینه کرد و از زمانی که موکل من شکایتش را مطرح کرد صداوسیما تصمیم گرفت که برای مخاطبانش هشدار سنی بگذارد.
سریال 24 قسمتی 5 کیلومتر تا بهشت به کارگردانی علیرضا افخمی و تهیه کنندگی داوود هاشمی در سال 90 و زمانی که علی اصغر پورمحمدی مدیر وقت شبکه 3 سیما بود پخش شد.
در خلاصه داستان این سریال آمده: امیرحسین مدیر یک شرکت پخش دارویی است و از کودکی در خانه همایون فرزین صاحب شرکت بزرگ شده و عاشق آیدا دختر فرزین است. پسر فرزین که از امیرحسین کینه به دل دارد و رابطهاش با پدرش خوب نیست و به کمک دوستانش از شرکت پدرش دزدی میکند که در آن هنگام امیرحسین سر میرسد و با ضربه دزدان به کما میرود و سعی میکنند جسد او را در مکانی دور ببرند. اما روح او که اکنون از جسمش جدا شده با حضور در رؤیاهای آیدا، دختر فرزین و معشوقه خودش سعی میکند آنان را از قضیه مطلع سازد.