به گزارش «تابناک»، خبرنیوز در یادداشتی به قلم فرنگیس شنتیا نوشت:شکل هم شده ایم. فرقی نمی کند آبی باشد ، سفید باشد یا مشکی. اصلا چه فرقی می کند دستت به ته جیبت رسیده باشد و فیلتردارش را خریده باشی. یا چلواری باشد و محصول الگویی خانگی و ناشیانه و با دوخت و دوزی بد قواره.
مهم این است که ما را مثل عروسک های پارچه ای سری دوز شبیه هم کرده است همین ماسکی که این روزها زیاد هم قدرش را نمی دانیم.
همین ماسکی که کریمانه حال بدمان را استتار می کند و اگر گوشه یکی از همین خیابان ها بنشینی و های های به حال خودت و آن دیگران زار بزنی کسی تو را نخواهد شناخت و کسی برای فیلم گرفتن از حال و روزت دست به گوشی موبایل نخواهد برد آن هم در این روزهایی که از همه ما یک جفت حدقه چشم هویداست با دردها و حسهایی بی نهایت مشترک: ترس، دلهره، اضطراب و غم … غم نان، غم خانه بردوشی، غم تعدیل و اخراج، غم ورشستگی، غم دلار ۱۹ هزارتومانی که سودش در حلقوم آن جماعت هزار چهره با نقاب است و دودش به چشم این جمعیت همه از دم یک جور و یک شکل.
دیگر عرق شرم همدیگر را نمی بینیم وقتی در میان ران های کامل ممتاز و نیم شقه های سلاخی شده ی آویزان ، سایه ای با چند قلم گوساله در دست بیرون می خزد و در لابلای رهگذران ماسک زده خودش را گم می کند. سایه ای که دیگر خودش را پنهان نمی کند از بس که شبیه ماست. از بس شبیه آن کسی است که ندارد تخم مرغ شانه ای 30 هزار تومان بخورد. از بس شبیه آن کسی است که دلش را خوش کرده است به خبرساخت خانه های 25 متری که امروز تایید می شود و فردا تکذیب. از بس شبیه کسی است که زندگی اش قسطی است نفس کشیدنش قسطی است و مردنش هم قسطی است.
این روزها چه راحت در میان هم گم می شویم ما که حتی شانه های یکدیگر را هم نداریم برای گریه کردن و یادمان نمی آید آخرین بار که اشک دیگری را پاک کردیم و نترسیدیم که ویروسی شویم کی بود.
ما … ما که چنان در در لاک خویش فرو رفته ایم که دیگر فرو افتادن نقاب از چهره هیچ سلطان ریز و درشتی دلمان را نمی لرزاند.
از عهد خاوری ها تا سلسله طبری ها ؛ از تولد نامبارک سلطان پوشکی که راست راست در مجلس می چرخید تا رویش هرز گونه سلطان سکه و قیر و خودرو و مسکن، از فریاد زنده اما بی صدای گورخواب ها تا ژست غلیظ مردگان در گورهای ۷۰۰ میلیونی باستی هیلز ، از پشت بام های اجاره ای تا ویلاهای افسانه ای مفسدان فراری ایران در سنت کیتس، از چوب حراج بر بیت المال به اسم خصوصی سازی تا رتبه جهانی و ۱۴۶ ایران در فساد مالی؛ همه و همه ی این حجم کمرشکن فساد این سوال درشت را پیش روی افکار عمومی گذاشته است: کجای کار می لنگید؟ نبود نظارت؟ یا تسویه حساب جناحی با رسانه ها هر زمان که خواستند فسادی را فریاد بزنند و نقاب از چهره مفسدی بیندازند.