شهروند : بیستسال قبل که علی از روستای لوداب به روستای مادوان آمد، خبری از شهر شدن مادوان نبود. یاسوجیها هنوز مادوان را روستایی میدانستند که پنج کیلومتر با آنها فاصله داشت و زندگی اهالیاش هم با روستاهای دیگر تفاوتی نداشت. با مهاجرت علی، تبدیل شدن زمینهای کشاورزی برای ساختوساز خانه شروع شد. او که در روستای خودش معلم بود، آن زمان به مادوان آمد تا علاوه بر معلم بودن بتواند از مدرک روانشناسیاش هم استفاده کند. او از نخستین مشاوران روستایی شد که سالها بعد عنوان شهر گرفت: «همان سالها قطعه به قطعه زمینهای کشاورزی به فروش گذاشته شد و وضع مالی برخی از اهالی روستا به سرعت تغییر کرد. نزدیکیاش به یاسوج هم دلیلی بود برای رشد افسارگسیخته جمعیت. ١٠سال طول کشید تا مادوان به یاسوج وصل شد.» علی و دیگر روستاییان با چشمان خودشان دیدند که از روستاهای دور و نزدیک کهگیلویه و بویراحمد مردم به مادوان سرزیر میشوند. بیشغل، بیآینده و بیامکانات: «هرسال بیش از ٣٠٠ تا ٥٠٠ نفر به منطقه آمدند. همین هم یکی از دلایل تنوع فرهنگی منطقه شد. بیکاری و مشکلات فرهنگی در کنار رسیدگی نکردن به وضع روستایی که حالا شهر شده عاملی بود تا شاهد رشد انواع مشکلات اجتماعی باشیم. از اعتیاد گرفته تا فقر گسترده.»
اواخر خرداد امسال نستهن مقدم، شهردار، یاسوج را شهری با بالاترین میزان مهاجرتپذیری در ایران نامید. به گفته او یاسوج با میزان ۴.۴ درصد بالاترین میزان رشد مهاجرتپذیری کشور را دارد و اعتبارات شهری پاسخگوی خدماترسانی به سکونتگاههای غیررسمی و حاشیه شهر نیست. پس از او هم احد جمالی، معاون سیاسی، امنیتی و اجتماعی استاندار کهگیلویه وبویراحمد ازجمله مناطق مهاجرپذیر منطقه را مادوان دانست و تبدیل شدن روستای مادوان بویراحمد به شهر را تصمیمی شتابزده و در زیر سایه فشار، سفارشات بیرونی، سلیقهای، بدون کار کارشناسی و آیندهنگری اعلام کرد.
مادوان بیش از پنجسال است شهر شده و مشکلات علی روزیان، در بیست سالی که آنجا ساکن بوده، هر روز بیشتر از قبل شده است. او حالا یکی از حادترین مشکلات منطقه را دعوا بر سر زمین میداند. زمینهایی که به علت قرار گرفتن در منطقه شهری، ارزششان بیشتر شد و همین هم دلیلی بود تا یک قطعه زمین به چندین نفر فروخته شود: «برای مثال ١٠نفر روی یک قطعه زمین دعوا دارند و این دعواها در سالهای گذشته حل نشده. بسیاری از کسانی که زمین را به چند نفر فروخته بودند دستگیر شدند، اما هنوز هم بر سر زمینهای خالی باقی مانده دعواست. بافت زمین کشاورزی تغییر کرد و صدور پروانه ساخت بالا رفت و درنتیجه دعوا بر سر تغییر ملک کشاورزی به ملک تجاری افزایش یافت که البته به دلیل سود زیاد زمین تجاری این تنشها بیشتر هم شد.» او که در کمیته پیشگیری از آسیبهای روانی استان هم عضو است از تحقیقی میگوید که چندسال قبل با همکاری استانداری انجام دادند. تحقیقی که نشان داد بسیاری از روستاییان قدیم از وضع فعلی و تبدیل روستا به شهر راضی نیستند و رشد جرایم گوناگون و خودکشی در منطقه آنقدر محسوس و صعودی است که حالا بسیاری از آنها میخواهند به سبک گذشتهشان برگردند: «یکی از نتایج تحقیق این بود که ٦٥درصد زمینهای منطقه زمینهای بزهاند. یعنی زمینهایی که مالکانشان در آنها به مشکل خوردهاند. اغلب به چند نفر فروخته شده و هر روز هم بر مشکلاتشان افزوده میشود.»
برای روزیان، منطقه مادوان با باغهای گردو و انگور شناخته میشد و دامداریهای گسترده. از باغها اندکی بیشتر باقی نمانده و این درحالی است که این منطقه یکی از پرآبترین مناطق کشور است. خالی شدن روستاها در کهگیلویه و بویراحمد هم مانند بسیاری دیگر از نقاط کشور در سالهای گذشته، آنقدر زیاد بوده که براساس آمار از ٢هزار و ٢٣٢ روستا طبق آخرین سرشماری، ٥٩٥ روستا خالی از سکنه شده است. همین هم دلیلی بود که آذرسال ٩٧، خدادوست موسوی، مدیرکل دفتر امور روستایی و شوراهای استان بگوید که دولت برای ایجاد زیرساختهایی مانند آب لولهکشی، برق، مدرسه و سایر خدمات در آنها متحمل هزینههای بسیاری شده، اما حالا بیاستفاده مانده و مستهلک شده و بسیاری از پاره روستاهای منطقه زیبا و سردسیری تاکسیسه واقع در ١٠٠ کیلومتری یاسوج مرکز استان کهگیلویه و بویراحمد خالی از سکنه شده است.
از دست دادن معیشت
دو ورودی اصلی یاسوج چند سالی است درگیر مهاجران روستاهای دور و نزدیک است. مادوان و مهریان از سمت جاده اصفهان و سرابتاوه و اکبرآباد از ورودی گچساران. حاشیهنشینی در جاهایی که طرح هادی برایشان تعریف نشده. با این حال وضع مادوان از همه این مناطق سختتر است. رضا خلیلی، جامعهشناس ساکن یاسوج چندسال قبل تحقیقی با همکاری اداره بهزیستی این شهر درباره این منطقه شروع کرد. تحقیقی که نشان داد مردم مادوان با تبدیل شدن روستایشان به شهر معیشت قبلی را از دست دادند. آنها شهرنشین نشدند، اما شغل روستایی هم ندارند و به روستاییان حاشیهنشین بدل شدهاند: «ساکنان اولیه این روستا یک جامعه بسته بودند که آسیب چندانی نداشتند، اما بعدها با سیل بیرویه مهاجرت مشکلات این منطقه افزایش پیدا کرد و البته این مشکلات، یاسوج را هم تحتتأثیر قرار داد تا جایی که تا چندسال پیش یکی از دلایل نزاعهایجمعی، درگیری میان همین افراد بود.»
او میگوید جمعیت اولیه این منطقه تقریبا حدود ٦هزار نفر بود که درحال حاضر به٧٠ تا ٨٠هزار نفر رسیده و ازجمله تبعات آن این بود که فقر مطلق روستانشینان به فقر نسبی و احساس خلأ و فقدان تبدیل شده است. به گفته او، شغلهای کاذب و فصلی به وجود آمده و همین هم بستری شده برای انواع مشکلات اجتماعی. «چندسال پیش که کار تحقیق را با بهزیستی شروع کردیم، تصمیم گرفتیم اجتماع محلی را فعال کنیم. کارگاههای آموزشی برای خانواده برگزار کردیم و با وجود آنکه ابتدای امر همراهیها کم بود درنهایت استقبال از این کارگاهها بالا رفت.» خلیلی میگوید بهزیستی با قدرت وارد کار شد، اما درنهایت کار را رها کرد. بعدها کلینیکی آنجا تأسیس شد، اما نتیجهای دربرنداشت و کار رها شد: «تبدیل شدن به شهر تغییرات زیادی به همراه داشت که بخش مثبت آن حضور شهرداری و اصرار به برقراری یکسری امکانات بود. هرچند امکانات چندانی به وجود نیامد و در ابتداییترین چیزها باقی ماند.» به گفته او بهزیستی بعدها قراردادهایی با برخی موسسات آسیبهای اجتماعی بست، اما نتایج کار آنها منتشر نشد و درحقیقت این قراردادها با موسساتی بسته شد که پاسخگو نبودند و نتیجه خاصی هم نداشت: «پیگیریهای ما نشان داد این قراردادها با روابطی بسته و پولی رد و بدل میشود، اما برای مردم منطقه اثری ندارد.» مادوان، درحالی پس از تبدیل شدن از روستا به شهر با مشکلات بسیاری مواجه است که غیراز این منطقه، بسیاری از روستاهای دیگر هم در طول سالیان گذشته به شهر تبدیل شدهاند.
ازسال ١٣٣٥ به بعد، وجود جمعیت بیش از ٥هزار نفر معیار تبدیل روستاها به شهر شد، اما در بسیاری از موارد جمعیت تنها فاکتور تبدیل روستاها به شهر نبود و تعداد زیادی از شهرهای تازه تاسیسشده، فاقد معیار جمعیتی تعریفشده برای شهر شدن بودند. براساس دادههای آماری، درسال ١٣٣٥، تعداد شهرهای ایران ١٩١ شهر بود که پس از گذشت ٦٣سال به تعداد ١٣١٩ شهر درسال ٩٨ رسید. بهعبارت دیگر، درسال ١٣٣٥ از کل شهرهای کشور بهلحاظ تعداد، شهرهای کوچک سهم حدود ٦درصدی داشتهاند که این میزان درسال ١٣٩٥ به ٣٢,٥درصد و درسال ١٣٩٨ به ٣٦.٧درصد رسیده است.
چند روز قبل هم سعیدرضا جندقیان، معاون امور دهیاریهای سازمان شهرداریها و دهیاریهای کشور خبر از کاهش جمعیت روستاهای کشور داد. او گفت سالانه ۷۶۰هزار نفر از جمعیت روستاییان کشور کاهش مییابد و دلیل آن هم توجه نکردن به اقتصاد روستاییان و ابعاد فرهنگی، اجتماعی و سیاسی است که میتواند پایداری و بازگشت جمعیت را به روستاها به وجود بیاورد.
توسعه اشتباه، مشکل اصلی روستاها
تبدیل بسیاری از روستاها به شهر در سالهای اخیر از نظر کمال اطهاری، اقتصاددان و پژوهشگر اقتصادتوسعه آنقدرها هم بد نیست. او که کتابی جدید با عنوان (سرمشق نوین توسعه روستایی ایران) را دردست انتشار دارد و شیوع کرونا در چاپ آن وقفه ایجاد کرده معتقد است مشکل اصلی روستاها روند توسعه اشتباه آنهاست و با وجود آنکه روستاهای بسیاری در دو دهه اخیر به شهر تبدیل شده، اما آمارها میگوید این اتفاق خیلی هم به ضرر وضع روستاییان نبوده: «این اتفاق به دلایل گوناگون رخ داده است. بعضی از سکونتگاههای غیررسمی با جمعیت بالای ٥٠هزار نفر به شهر بدل شدند که برای مثال در اطراف شهر تهران حدود ٢٠شهر جدید ساخته شد. بعضی از روستاها هم به دلیل نزدیکی به شهرها در شهرها ادغام شدند و درحقیقت چارهای جز این نداشتند. در گونه دیگر هم روستا آنقدر بزرگ شد که عنوان شهر را از آنِ خود کرد.» به گفته او سرنوشت بسیاری از روستاها در سالهای اخیر دچار چنین تغییراتی شده. روستاهای نشسته در دامان کوهستان اغلب خالی از سکنه شدند و ساکنانش به روستایی با مرکزیت دشت آمدند و این درباره روستاهایی که با خشکسالی دست به گریبان بودند هم دیده شد. با این حال بخش دیگری از این تغییرات در مناطقی با عنوان روستا-شهر رخ داد. روستاهایی که مرکز دهستان بودند، اما جمعیت شهری نداشتند و البته با قانونی که بنیاد مسکن گذاشت برخورد دوگانهای با آنها شد: «اغلب اینها با گرفتن عنوان شهر امکاناتی دریافت کردند که به نفعشان بود. خدمات پایه به آنجا رسید. مرکز پست، جاده، بعضا راهآهن و . این شهر شدن اغلب اتفاق بهتری برای ساکنانش رقم زد و این نکتهای است که ارزیابیهای علمی و پژوهشهای انجام شده در این حوزه بر آن تأکید دارد. هرچند بسیاری از آنها هم به دلیل نرسیدن امکانات مشکلاتی را تحمل کردند، اما اغلبشان براساس تحقیقات انجام گرفته چنین وضعیتی نداشتند.»
اطهاری میگوید تبدیل روستاها به شهر از دو منظر مشکلاتی ایجاد کرد. یکی از آنها تقسیم زمین و از بین بردن شیوه جمعی تولید بود که باعث بهرهبرداری از مشاعات شد و دیگری هم نفوذ برای ساخت مسکن دوم بود. مسکنی که در حقیقت زمینش در روستاست، اما برای ساکنان شهر ساخته میشود. ویلاهای پررونقی که بر اساس تخمینهای موجود سالانه ۲۰۰هزار هکتار زمین روستا را تفکیک کرده و به تدریج از زمینهای کشاورزی به زمینهای مسکونی تبدیل میکند: «برنامههای تلویزیون اغلب روستاییان را مردمی ساده دل نشان میدهد و این درحالی است که باید تعاریف را تغییر دهیم. برای مثال در چین و کرهجنوبی شرکتهای نوپا نمیتوانند در شهرهای بزرگ بمانند به دلیل اجاره و هزینه بالا؛ بنابراین به مناطق روستایی میروند. روستا را توسعه میدهند و فرهنگ نو و خلاق را در کنار فرهنگ بومی عرضه میکنند. در آن صورت فکر مهاجرت از سر جوانان میافتد و آن نگاه نوستالژیک عجیب به روستا هم تغییر میکند. این الگوی توسعه نوینی است که باید اجرایی شود. الگویی که هرگز توجهی به آن نشده است.» اطهاری میگوید براساس آمار، رشد درآمد روستاییان با سرمایهگذاری معکوس بوده. دلیل این اتفاق هم این بوده که اگر سرمایهگذاری اتفاق افتاده بدون پشتیبان بوده یا روستا تخلیه شده و نتیجه نداده است و در بیشتر روستاها هم طرحهای هادی به درستی عملیاتی نشده است. طرحهایی که بیش از هرچیز معیشت روستاها را نادیده گرفت و عاملی شد تا خودکفایی غذایی که پیش از این وجود داشت از بین برود: «این طرح با تأکید بر ساخت واحد مسکونی عامل چنین اتفاقی شد. مثلا گفتند باید آغل از خانه فاصله داشته باشد، اما برنامهریزی برای ساخت و جانماییاش انجام نگرفت. در نتیجه دامداری دچار خلل شد. به جای آنکه ساخت تعاونی و آموزش تعاونی به صورت مدرن مدنظر قرار گیرد، این موارد از دست رفت و درنهایت روستا از تولید افتاد و برای تأمین مواد غذاییاش هم به شهر متکی شد. شهری با کارخانهها و کارگاههای جدید.» او میگوید همین هم دلیلی است که تورم مواد غذایی در مناطق روستایی همیشه بالاتر از شهر است و روستاییان سالهاست مجبورند مواد غذایی را گرانتر از شهر بخرند.