به عقیده بسیاری از کارشناسان اثر تحریمها بر اقتصاد ایران کمتر از ۳۰ درصد برآورد میشود موضوعی که گاها مورد اشاره نهادهای بین المللی اقتصادی نیز قرار میگیرد موید همین مطلب هست و این یعنی ۷۰ درصد وضعیت کشور در تضامن با مبانی اداره کشور در موضوعات داخلی میباشد.
نبایستی در تحلیل وضعیتِ مدیریت و اداره کشور، افراد در مسند قدرت را بدون منشا گفتمانیشان مورد نظر قرار دهیم چرا که در اینصورت دچار اشتباه برای راه حل مسئله میشویم.
به جملات زیر دقت کنید:
"این افتخار دولت است که حتی یک واحد مسکونی را نساخت.
قدرت رقابت در هیچ صنعتی بجز آبگوشت بزپاش و قرمه سبزی را نداریم.
امریکا میتواند با یک بمب کل سیستم دفاعی مارا از کار بیندازد
تحریم باید از بین برود تا مشکل آب خوردن مردم حل شود
لبو فروشها حق اظهار نظر در مورد توافق را ندارند و ... "
این مطالب از زبان افراد مختلف، اما باورمند به یک گفتمان مشخص ایراد شده و در طول ۴۰ سال گذشته بیش از ۳۲ سال با همین نگاه بر مدیریت اجرایی کشور تکیه زده اند، عقیده نگارنده بر تخطئه افراد نیست و برای همین از نام بردن اشخاص پرهیز میکند تا ذهنها را بر ادبیات حاکم بر اجرای کشور متمرکز نماید.
در وضعیت فعلی که بیش از ۹۰ درصد بودجه کشور صرف حقوق و دستمزد کارکنان دولت میشود و قوه مجریه برای اداره کشور مجبور به فروش اوراق قرضه میباشد تنها راه نجات اقتصاد کشور، ایجاد زمینه برای حضور مردم در اداره اقتصاد کشور و تغییر نگاه مدیریتی در اداره کشور میباشد.
نهضتی مردمی برای نجات اقتصاد با، و بوسیله خود مردم! که بایستی زمینه آن توسط مدیران باورمند به گفتمان مردم ایجاد شود.
اکنون سرمایههای مادی و معنوی فراوانی پشت سد نگاه لیبرالی اداره کشور منتظرند تا تمام توان و همت خود را به عرصه بیاورند.
سرمایههای ریالی که تبدیل به دلار میشود و با انتقال به کشورهای حاشیه خلیج فارس و ترکیه به مسکن، برج، صنعت و بورس تزریق میشود و سرمایههای انسانی که در قالب فرار نخبگان دیده میشود.
برای تبیین موضوع میتوان به سال ۱۳۵۹ گریزی زد، ۴ عملیات بزرگ: ۲۳ مهرماه، ۱۳ ابان، هویزه و توکل توسط ایران عملیاتی و با شکست اهداف مواجه شد؛ در مهرماه سال ۱۳۶۰ همین عملیاتها آغاز و حصر آبادان و بعدتر خرمشهر شکسته شد.
بررسی دقیق اوضاع نشان میدهد که در فاصله بین سال ۵۹ تا ۶۰، ایران توانمندی تجهیزاتی خاصی کسب نکرد و علی رغم تلاشهای بنی صدر در مذکره با صدام! اوضاع بین المللی نیز به نفع ایران تغییر نکرد.
در تایید این نوشتار به سخنان سیدالشهدای مقاومت حاج قاسم سلیمانی اشاره میکنم که در این رابطه بیان میکند:
"اگر ما میخواستیم خرمشهر را، فتح المبین را مثل و با فرهنگ و اداره سال ۵۹ انجام بدیم و آزاد کنیم امکان نداشت به آن برسیم، اما در سال ۶۰ همه اینها را تکرار کردیم [موفق شدیم]، چرا؟
چون آدمها عوض شدند مدیریتها عوض شد!
ما حتما ازین سختی (شرایط امروز جامعه) عبور میکنیم، اما این نیازمند دو مسئله است: یکی صبر و همبستگی خودمون رو حفظ کنیم و اون رو از دست ندیم، دو؛ در اداره و مدیریت تلاش کنیم ما نیاز داریم به مدیریت جهادی!
باید امامت کرد جلو داری کرد باید راه افتاد رفت جلو و گفت بیا...
اگر راه افتاد رفت توی شهر محروم نشست اونجا، به مدیران گفت بیا، اینا همه میرن، اما من از طبقه ۱۴هممینویسم برو این تاوقتی به طبقه اول برسه یکسال طول میکشه... "
سال ۵۹ فرمانده کل قوا بنی صدر بود و حرف از زمین دادن و خرید زمان میزد، اما در ۶۰ فرماندهی و مدیریت جبههها تغییر کرد و این مسئولیت به جوانان انقلابی باورمند به جهاد سپرده شد و صحنه جنگ به نفع ایران تغییر کرد.