1) آمريکا و اسرائيل بيش از بيست سال بود در پي ردي از عماد مغنيه بودند. آمريکاي مدعي حقوق بشر براي مرده يا زنده عماد، 25 ميليون دلار جايزه تعيين کرده بود؛ اين يعني جواز قتل مغنيه توسط حکام آمريکا. آنهايي که قد و بالاي «مجسمه آزادي»شان از کيلومترها ديده ميشد و آن را ميپرستند و به عنوان سند افتخار خود به دنيا عرضه ميکنند، به راحتي آب خوردن آدم ميکشند. انسانهاي آزاديخواهي که براي رهايي وطن از يوغ متجاوزان، مبارزه را برگزيدهاند و صد البته ميدانند که شهادت در راه آرمانهايشان، از محتملترين نتايج اين گزينه است.
سخنگوي وزارت خارجه آمريکا گفته است: دنياي بدون مغنيه، دنياي بهتري است؛ معناي ديگر سخن مک کورمک، اين است که اي مردم جهان، آگاه باشيد که ما مغنيه را کشتيم، همانگونه که وعده کرده بوديم.
ميگويند هنگامي که ژنرال انگليسي فاتح جنگ صليبي بر مزار صلاحالدين ايوبي رسيد، با غرور چوبدستي خود را بر قبر زد و گفت: ما آمديم، همان گونه که وعده کرده بوديم.
آمريکا و اسرائيل ميپندارند راحت شدهاند، زيرا ديگر کابوس حاج عماد مغنيه، خواب از چشمش نميبرد. چقدر نفرتانگيز است کشوري که خود را مهد آزادي دنيا ميداند، تحمل زندگي انساني را بر کره زمين ندارد و با توسل به زبونانهترين روش، او را از ميان برميدارد. از نظر آمريکا، فلسطينيها و لبنانيها تروريستند. در منطق آمريکا هر کس که براي آزادي وطن و دفاع از کرامت انسانياش مبارزه ميکند، تروريست است.
سايت وزارت خارجه آمريکا، عماد مغنيه را most wanted terrorist معرفي و براي دستگيري و يا کشتنش، 25 ميليون دلار جايزه تعيين کرده بود، اما براي شناسايي تروريستهاي واقعي، نيازي به رمل و اسطرلاب نيست. به تاريخ شصت ساله اشغال فلسطين نگاه کنيد. بيشتر رهبران جهادي فلسطيني و لبناني و ديگر مبارزان آزاديخواه اين کشورها به دست موساد يا جوخههاي مرگ اسرائيل ترور شدهاند يا در لبنان و فلسطين و يا در خارج از اين کشورها؛ ابوجهاد، ابو اياد، فتحي شقاقي، يحيي عياش، شيخ احمد ياسين، شيخ راغب حرب، سيد عباس موسوي... و آخرين آن عماد مغنيه که البته آخرين نخواهد بود.
آيا کسي به ياد ميآورد حتي يکي از رهبران و شخصيتهاي رژيم صهيونيستي توسط مبارزان فلسطيني يا لبناني ترور شده باشد؟ اسحاق رابين را هم خودشان ـ يک يهودي افراطي ـ کشت. چه کسي ترويست است؛ شيخ راغب حرب، شيح احمد ياسين، سيدعباس موسوي يا اولمرت، باراک، موشه دايان، شيمون پرز، آريل شارون، مناخيم بگين و...؟
شارون با آن همه جنايت در فلسطين و لبنان و قتلعام اردوگاههاي صبرا و شتيلا و ترور پيرمرد افليجي مانند شيخ احمد ياسين با بالگرد تروريست است يا عماد مغنيه که براي آزادي سرزمينش، سلاح بر کف گرفته و مردانه در ميدان جنگ ميکند، نه مانند اولمرت که خفاشان را براي ترور او شبانه راهي دمشق ميکند. کافي است کارنامه جوخههاي مرگ صهيونيستها و موساد را منتشر کنند تا معلوم شود چه کسي تروريست است.
2) مؤمنان را با خدا عهدي است. اين سنت الهي است؛ قوله تعالي: من المومنين رجال صدقوا ماعاهدوا الله اليه فمنهم من قضي نحبه و منهم من ينتظر و ما بدلوا تبديلا. حاج عماد به عهد و پيماني که با معبود خود بسته بود، وفا کرد. به دست اشقيا به شهادت رسيد و در جوار برادران شهيدش آرام گرفت. حيف بود که حاج عماد در بستر از دنيا برود. مرگ در بستر براي او بسيار کوچک بود.
تنگ است بر او هر هفت فلک ـ چون ميرود او در پيرهنم.
چه شيوا گفت سيدحسن نصرالله رهبر شجاع و مؤمن حزبالله: او خون خود را بر دستانش و کفنش را بر دوش حمل ميکرد. عماد هر لحظه در انتظار کمين خفاشان بود که به سراغش بيايند. او نميخواست بميرد، زيرا ملت و کشورش به او نياز داشتند و هنوز راه درازي در پيش داشت. اما از مرگ هم گريزان نبود. اين صفت مردان خداست:
آنکه مردن پيش چشمش تهلکه است ـ نهي لا تلقوا بگيرد او بدست.
مرگ در چشم عماد همچون قاسم بن حسن احلي من العسل بود. مرگ براي او فتح و بشارت گشوده شدن بابي ديگر بود. سيد حسن نصرالله گفت: ما از 25 سال پيش تا کنون به مدرسه شهادت وابسته هستيم... آنها در شهادت عماد مغنيه، موفقيت بزرگي و ما بشارتي عظيم به پيروزي ميبينيم. و آنکه مردن پيش چشمش فتح باب: سارعوا آيد ورا اندر خطاب.
عماد فرمانده شجاعي بود که مردانگي و عظمت خود را در جنگ به نمايش گذاشت. کارنامه عماد جنگ 33 روزه است. اين را ما نميگوييم. مبارزان حزبالله هم نميگويند. اعتراف صريح صهيونيستهاست. کميته تحقيق جنگ 33 روزه «وينوگراد» ميگويد، يعني اعتراف ميکند: چند هزار تن از مبارزان براي چند هفته توانستند در برابر ارتش اسرائيل به عنوان بزرگترين ارتش خاورميانه مقاومت کنند و اين ارتش را شکست دهند. اين کارنامه عماد مغنيه است. شما هم کارنامه خود را رو کنيد. تا سيه روي شود هر که در او غش باشد.
3) تاريخ شصت ساله خاورميانه، گوياي دو واقعيت است؛ واقعيت نخست شکست، انهزام و تسليم دولتهاي عربي در برابر اسرائيل. سال 1973 (جنگ چهارم اعراب ـ اسرائيل ) سال پايان پديدهاي به نام جنگ در خاورميانه است. 25 سال پس از تشکيل اسرائيل اين رژيم با پيروزي مطلق در جنگ رمضان، خود را تثبيت کرد. انديشه جنگي ديگر را از اذهان اعراب زدود. از همان سال بود که تلآويو با زبان زور و قلدري با اعراب سخن گفت و در مقابل هر عرض اندامي، جنگندههاي خود را به نمايش درآورد. سادات را به صلح ننگين و خفتبار کمپ ديويد وادار کرد. بقيهالسيف فلسطينيها را از سرزمين آبا و اجداديشان بيرون کرده و به کشورهاي عربي فرستاد. داستان خفت و زلت اعراب تا پيروزي انقلاب اسلامي در ايران ادامه داشت. تا آن زمان، اسرائيل حتي يک وجب از زمينهاي اشغالي را به اعراب پس نداد. اشتباه نکنيد بازپسگيري صحراي سينا توسط مصر نيز با پذيرش تسليم ننگين کمپ ديويد بود، اما واقعيت دوم آغاز دوران جديدي از مبارزه است. مبارزهاي متکي بر ايمان. حتي اگر مسلسلي در کار است، به قول احياگر اسلام ناب محمدي ـ پير جماران ـ مسلسل متکي بر ايمان است. انقلاب اسلامي که اين روزها سيامين سال به ثمر نشستنش را گرامي ميداريم، آغازگر اين دوره است.
حزبالله، جهاد اسلامي و حماس مولود مبارک اين دوره است؛ دورهاي که با قدرت و صلابت و مبارزه و ايثار و شهادت اسرائيل را از سرزمينهاي اشغالي بيرون ميکند، نه با موافقتنامههاي ننگين صلح. شيخ راغب حرب، سيد عباس موسوي، سيد حسن نصرالله، فتحي شقاقي، شيخ احمد ياسين، اسمعيل هنيه و شهيد بزرگ چند روز پيش حاج عماد مغنيه محصول اين دوران هستند. زماني مناخيم بگين گفته بود: ما با قدرت ارتش خود اعراب را به کرنش وادار کرديم، اما در مقابل کساني که مرگ را به دست گرفته و به جنگ ما آمدهاند، چکار ميتوانيم بکنيم؟ روز گذشته، سيد حسن نصرالله در برابر چشم دهها هزار جمعيتي که براي بزرگداشت عماد در ضاحيه ـ منطقه جنوبي بيروت ـ گرد آمده بودند، بشارت ديگري داد.
او گفت: من در برابر جسد پاک او ـ عماد مغنيه ـ در برابر جهانيان که منتظر موضعگيري حزبالله هستند، تأکيد ميکنم. جهانيان به مسئوليت من بدانند که ما براي مرحله سقوط کياني به نام اسرائيل آماده ميشويم. اگر خون شيخ راغب حرب آنها را از سرزمينهاي لبنان خارج ساخت و خون سيد عباس موسوي آنها را از مرز خارج ساخت، خون عماد مغنيه آنها را از عرصه وجود انشاءالله پاک خواهد کرد.
عماد مغنيه، محصول اين دوران است؛ دوراني که اقتدار پوشالي ارتش رژيم صهيونيستي در مقابل گروهند، يکي از مجاهدان در راه خدا درهم شکسته شد. عماد از فرماندهان جنگ 33 روزه بود. اگر امروز اولمرت در برابر گزارش ششصد صفحهاي وينوگراد، سرافکنده به شکست خود ميانديشد، شهيد سرفراز عماد مغينه در جوار رحمت حق تعالي سربلند از هدايت جنگي است که در آن چهار هزار رزمنده حزبالله، قدرت جهنمي ارتش اسرائيل با پيچيدهترين سلاحها و بمبها را شکست داد؛ ارتشي که در شش روز، بخش اعظمي از سرزمينهاي سه کشور مصر، اردن و سوريه را اشغال کرد، پس از گذشت سي سال و برخورداري از سلاحهاي مدرن و پشتيبانيهاي هوايي و لجستيکي آمريکا در اشغال، روستاي مارونالرأس نيز عاجز ماند.
اولمرت و پرز و باراک بدانند همان گونه که روز گذشته سيد حسن نصرالله با اقتدار گفت، جنگ تمام نشده، مبارزه آغاز شده است. شهادت عماد مغينه آغاز مبارزه است. زمان و مکان آن را نيز مسلمانان جهان و رزمندگان حزبالله و... تعيين خواهند کرد.