سيداحمد مظلومي
دو سال پيش، درست در همين روزها بود كه رزمندگان جنبش مقاومت اسلامي حزبالله لبنان، در عملياتي غافلگيركننده در مرز لبنان به يك گروه از نظاميان اسرائيلي شبيخون زدند و شش نفر از اشغالگران را به هلاكت رسانده و دو نفر ديگر را به اسارت گرفتند. رژيم اسرائيل كه بنا بر اطلاعات اثبات شده، از پيش قصد حمله به لبنان را داشت، يك روز بعد به همين بهانه اين كشور را آماج حملات موشكي خود قرار داد.
هرچند اسرائيل بيش از يك ماه مردم مظلوم لبنان و سرزمين آنها را با انواع نيروهاي نظامي و ادوات جنگي مورد حمله قرار داد، اما مقاومت نيروهاي حزبالله و روشهاي ابتكاري آنان، نظاميان صهيونيست را كه خود را ارتش اول منطقه ميپنداشتند، بر سر جاي خود نشاند و مهمترين شكست طول عمر كوتاه اسرائيل را به آن قبولاند؛ شكستي كه شيوخ عرب با دلارهاي سرسامآور نفتي و خريدهاي نظامي ميلياردي خود، به هيچ روي عرضه تحميل آن به مهمان ناخوانده سرزمين اعراب را نداشته و ندارند.
اين البته نخستين پيروزي سرنوشتساز و راهبردي حزبالله نبود، بلكه اين گروه جهادي شيعي شش سال پيش از آن در سال 2000 دشمن صهيونيستي را مجبور به عقبنشيني از جنوب لبنان كرده بود و اسرائيل كه همواره در پي افزودن بر زمينهاي تحت اشغال خود بوده است، ترجيح داد براي راحت شدن از دردسرهاي ايجادشده توسط جوانان حزبالله، زمينهاي مردم لبنان را به خود آنان واگذارد.
اما نكته اينجاست، حزبالله كه ابتدا صرفا با هدف حمايت از خاك لبنان در برابر دشمن اشغالگر شكل گرفت و همچنان نيز بر حفظ سلاح خود پافشاري ميكند، در نظام سياسي لبنان نيز يك حزب سياسي است كه كاملا بر پايه قواعد سياسي عمل ميكند و البته از آنجا كه مبناي فعاليت آن، اسلام و دفاع از حقوق و منافع مردم لبنان است، بر خلاف بسياري از گروههاي سياسي ديگر لبنان، اين امر را در صحنه نبرد و ازخودگذشتگي نيز به اثبات رسانده و از همين رو از محبوبيت كمنظيري در ميان مردم لبنان هم برخوردار است.
هرچند نظام سياسي لبنان بر اثر طراحي استعماري فرانسويها، بدون توجه به اوليات دمكراسي و جمعيت، كرسيهاي رياستجمهوري، نخستوزيري و رياست مجلس را به ترتيب به مسيحيان، اهل سنت و شيعيان واگذار كرده و براي كرسيهاي پارلمان نيز تعداد معيني اختصاص داده، اما حزبالله در تحولات گوناگون سياسي و انتخابات گوناگون به معرفي و حمايت از نامزدهاي مختلف ميپردازد.
اما پس از پايان نبرد پرهزينه و البته پيروزمند مقابل اسرائيل در تابستان دو سال پيش، با توجه به كارشكنيها و خيانتهاي عوامل دولت «سينيوره» و برخي گروههاي متحد آن كه به جاي حمايت از نيروهاي مقاومت گاه به فروش اطلاعات حزبالله به دشمن صهيونيست ميپرداختند، حزبالله وارد عمل شد و با افشاي روابط اين گروهها با دشمنان مردم لبنان تأكيد كرد كه دولت لبنان بايد دستخوش تغيير شود. از همين روي، پس از برخي مقدمات و بيرون كشيدن وزرا و عدم پذيرش طرف مقابل، اعتصاب طولانيمدتي آغاز شد و نفوذ حزبالله و متحدانش توانست دولت لبنان را معلق كند.
اين روند بيثباتي آنقدر طول كشيد تا سرانجام در نشست دوحه قطر، توافقي ميان نيروهاي «14 مارس» و نيروهاي «8 مارس» (متحدان حزبالله) مبني بر تشكيل دولت وحدت ملي كه خواسته نيروهاي هوادار مقاومت بود، انجام شد تا سهم آنان در اين دولت به اندازهاي باشد كه بتوانند با در اختيار داشتن يك سوم كرسيهاي كابينه، مقابل تصميماتي كه به سود لبنان نميدانند، بايستند.
اين توافق البته يك پديده برد ـ برد بود، به گونهاي كه هم طيف حزبالله و هم طرفداران دولت سابق به بخشي از خواستههاي خود دست يافتند. اين پيروزي جمعه گذشته تكميل و سرانجام كابينه دولت وحدت ملي لبنان تكميل شد.
بررسي ليست وزراي اين كابينه، نشان از مناعت طبع حزبالله دارد. در حالي كه نيروهاي جريان آزاد ملي لبنان (مسيحي ـ هواداران ميشل عون) و جريان امل (نبيه بري) هر يك چندين وزير را از آن خود كردهاند، حزبالله همانگونه كه سيدحسن نصرالله از پيش وعده داده بود، تنها يك وزير در کابينه وحدت ملي دارد تا به مردم لبنان نشان دهد به دنبال سهمخواهي در كابينه نيست و تنها به منافع مردم لبنان ميانديشد.
بررسي سلوك سياسي حزبالله، علاوه بر از خودگذشتگي در برابر متحدان خود، نوعي تعامل سياسي فعال را حتي با كساني نشان ميدهد كه در روابط آنها با آمريكا و حتي اسرائيل اشغالگر ترديدي نيست.
اين البته به اين معنا نيست كه حزبالله در رسانه موفق خود «المنار» به افشاگري درباره اقدامات ضدملي چنين گروههايي نپردازد و چهره واقعي آنها را به مردم لبنان نشان ندهد.
اما با وجود اين، رهبران حزبالله و حتي شخص سيدحسن نصرالله با اين دسته از هموطنانش، ملاقات و نشست و برخاست و معانقه ميكنند و در يك تعامل سياسي دقيق، تلاش ميكنند آنچه از نگاه آنها به سود مردم لبنان است، محقق شود.
اين تعامل سياسي حتي از گروههاي سياسي متخاصم لبناني نيز فراتر ميرود و تا مهمترين دشمن حزبالله كه سيدحسن نصرالله، وعده نابودي آن را داده نيز پيش ميرود تا باز هم پيروزي ديگري در صحنه سياسي بينالملل از آن حزبالله شود. به اين ترتيب، حزبالله روشن ميسازد كه حتي حاضر است با اسرائيل هم در راستاي منافع مردم لبنان و مقاومت ـ البته غيرمستقيم و با واسطه آلماني مورد اعتماد دو طرف ـ مذاكره كند و البته نكته مهم در اين ميان، دستاوردهاي مذاكره و پيروزي در آن است.
اينگونه است كه فرزندان مقاومت با شجاعت و خودباوري و البته كياست و هوشمندي كه ويژگي مؤمن است، توانستهاند و ميتوانند با چند جسد و حداكثر يكي، دو نظامي اسرائيلي، نه تنها خانوادههاي چشم به راه مبارزان لبناني را شادمان كنند، بلكه شادي را براي جامعه لبنان به ارمغان آورند و حتي قدرت حزبالله را ـ كه آمريكا تروريستش ميخواند ـ در عرصه ديپلماسي بينالمللي به رخ جهانيان بكشند.
هرچند حزبالله بر خلاف جوسازيهاي دشمنان خود، يك گروه كاملا لبناني ـ و نه ايراني ـ است، اما اين نكته را نميتوان ناديده گرفت كه برخاسته از انديشه و آرمان انقلاب اسلامي ايران در جهموري اسلامي است.
از همين رو، هماكنون بايد بررسي كرد كه آيا ممكن است اين حزب شيعي لبناني هفده سال پس از راهاندازي، برتريهايي هم نسبت به جمهوري اسلامي كه پدر معنوي آن به شمار ميرود، داشته باشد.
براي نمونه، حزبالله لبنان توانسته است چندين اسير ارزشمند از فرزندان مقاومت را با گفتوگو از چنگ اشغالگران آزاد كند، اما آيا ايران توانسته براي چهار ديپلمات خود كه از شانزده سال پيش ناپديد شدهاند و به گفته مسئولان وزارت خارجه كشورمان زنده و در چنگ اشغالگران هستند، اقدامي كارآمد و فارغ از تبليغات انجام دهد؟
شايد نكته اينجاست كه تنفس گروهي شيعي و انقلابي در فضاي كشور 72 ملت لبنان كه انواع و اقسام گروههاي قومي و مذهبي در آن نقش فعالي دارند، به آنان اين درس را داده كه به جاي نتيجه يكجانبه، به پيروزيهاي برد ـ برد بينديشيند، و كاملا عملگرايانه در شرايطي كه بسياري از اعضاي آن در تهديد ترور هستند، اقداماتي انجام دهند كه يكي از نتايج آن، پشيمان شدن ايالات متحده آمريكا از پيگيري طرح «خاورميانه بزرگ» بود.
به هر حال، حزبالله لبنان که خود در تشکيل متأثر از پيام انقلاب اسلامي بوده، اکنون همزمان به عنوان يک الگوي مبازره مؤثر با اشغالگري، ديپلماسي فعال و کارآمد و فعاليت سياسي داخلي مطرح است و پيروزي در جنگ 33 روزه، تبادل اسرا با اسرائيل، عقبنشيني سال 2000 اسرائيل، تشکيل دولت وحدت ملي و محبوبيت داخلي و بينالمللي، دستاوردهاي اساسي آن به شمار ميرود.
از همين رو، به نظر ميرسد هيچ اشکالي ندارد مسئولان جمهوري اسلامي در مواردي نيز از اين الگوي شيعي بهره برده و از توفيقات مثبت آن استفاده کنند.