کمتر از 7سال پيش و در شرايطي كه «جورج بوش» از پاسخ كوبنده به طالبان وفتح افغانستان پس از 11 سپتامبر سرمست بود، در سخنراني سالانه خود در كنگره، ايران را به همراه عراق و كره شمالي اعضاي «محور شرارت» نام نهاد و استراتژي كاخ سفيد را به زانو درآوردن اعضاي اين محور فرضي عنوان كرد.
با فاصله يك سال از اين سخنراني، ايالات متحده به عراق حمله كرد و ديكتاتور اين كشور را سرنگون و بغداد را به سرعت تسخیر كرد، در هفتههاي اخير نيز وزارت خارجه آمريكا به زانو درآمدن كره شمالي را جشن گرفت و از پايان مقاومت دومين عضو «محور شرارت» خبر داد، اما همچنان تلاشهاي كاخ سفيد عليه نیرومندترین حريف خود، دستكم در خاورميانه ناكام مانده است و به رغم آنكه در پروژه ايران، دستگاه ديپلماسي آمريكا، زمان، نيرو و هزينه بيشتري از دو كشور عراق و كره شمالي صرف كرده، اين پروژه تاكنون كمتر پيشرفت كرده است .
اما به نظر ميرسد از چندی قبل كاخ سفيد با بررسي بازخورد عملكرد خود در عراق و كره شمالي در حال تغيير استراتژي در رويارويي با ايران است...
رسوايي در پرونده عراق و كاهش اعتبار بينالمللي دولت بوش سبب شد تا نه تنها كاخ سفيد موفق به فراهم كردن اجماع جهاني لازم براي برخورد با تهران نشود، بلكه حتي همان نيروي فراهمآمده در اردوگاه عراق شامل انگليس، اسپانيا، استراليا و برخي كشورهاي اروپاي شرقي نيز از همراهي با ايالات متحده در برخورد با ايران خودداري كرده و مسير ديپلماسي را ترجيح دهند. تلاشهاي دستگاه ديپلماسي ايالات متحده براي برخورد با ايران، چهار سال طول كشيد، اما اين تلاشها نه تنها به برخورد جدي با جمهوري اسلامي نينجاميد، بلكه حتي نتوانست برنامه هستهاي ايران را متوقف كند.
از سوي ديگر، تجربه كره شمالي و قرار گرفتن چين و روسيه در كنار اين كشور در مذاكره با آمريكا كه زمان و هزينه توافق را افزايش داد و موجب شد تا كاخ سفيد بر اساس دو تجربه عراق و كره شمالي و ناكامي در پروژه ايران، تغيير استراتژي در برخورد با جمهوري اسلامي را در دستور كار قرار داد، ترميم استراتژي آمريكا در پرونده هستهاي جمهوري اسلامي شامل دو عنصر اصلي بود: نخست تغيير ماهيت اين پرونده از حوزه جاسوسي و امنيتي به موضوع فني و سياسي و تغيير دوم، خارج شدن ايالات متحده از نوك پيكان برخورد با ايران و شكلدهي اجماع بينالمللي در پرونده هستهاي جمهوري اسلامي...
پرسش اصلي كه در برابر جمهوري اسلامي قرار دارد، اين است كه آيا استراتژي پيشين كه به مدت چهار سال توانست برنامههاي آمريكا را خنثي كند، با وجود تغيير استراتژي حريف، همچنان كارآمد است يا آنكه تهران نيز همزمان با تغيير راهبرد طرف مقابل، بايد استراتژي جديدي را براي ايستادگي و برونرفت از چالش موجود برگزيند؟
متن کامل را در ستون «يادداشت» بخوانيد.