اينجا شهر گفتوگوي تمدنهاست. جاي پاي معماري ساساني و بيزانس و روم شرقي را ميتوان در دزفول يافت.
دزفول مكاني بوده براي تبادل فرهنگها. شهري كه در آن روزگاري، روميها ميزيستند و بر روي رودخانهاش سد ساختند.
در معماري خانههاي كوچك دزفول، از سبك مسجد ايراني گرفته تا كليساي رومي و از مكتب ساساني گرفته تا يوناني همه را ميتوان ديد.
اينجا سرزميني است كه در آن پرتقال و خرما و موز در كنار هم ميرويند. بايد در كوچههايش گشت، منظره ديوارهايش را ديد، روبهروي هر دري ايستاد و سر را تا جايي بالا برد كه در آنجا ديوار و آسمان همديگر را ملاقات ميكنند و آنگاه گوش سپرد به همه نجواهاي شهر.
شهري با بافت فشرده كه گويي مردمش طاقت دوري از هم را نداشتند كه خانههايشان از سه طريق پشتبام، كوچه و زيرزمين به هم راه داشته.
بايد داخل خانهها شد و سرك كشيد به شواوانها (شوادون به زبان محلي).
راهي زيرزميني و دور و دراز كه گاهي از كنار رودخانه دز سردرميآورد و بيشتر اوقات از خانه همسايه. اين راه زيرزميني پناهگاه مردم دزفول بود در زمان بمباران هوايي.
وقتي در كوچههاي دزفول راه ميروي، اگر هم تنها باشي، گويي تنها نيستي.
در هر پيچي از كوچه، كوچه هم با تو ميپيچد و چشم به آساني و نرمي ميچرخد.
دزفول را در زمان ساسانيان به صورت يك دژ و براي محافظت از پل رودخانه دز استوار كردند و به همين دليل كالبد شهر شديداً فشرده است و تمام خانههاي ناحيه قديمي شهر بر زمينهاي كوچكي احداث شدهاند.
دزفول از معدود شهرهاي ايران است كه در معماري آن، آجر پخته به وفور به كار برده شده و گذشته از آنكه ديرپايي آن را باعث شده، اصالت و وقار خاصي نيز به آن بخشيده است.
آرش نورآقايي
خبرگزاري ميراث فرهنگي