مرکز اسناد بهتازگی کتاب «سید کاظم شریعتمداری به روایت اسناد» را منتشر کرده. این کتاب درباره زندگی پر فراز و نشیب و خبرساز آیتالله شریعتمداری است. مدتی پیش کتاب را به دست دکتر موسی حقانی رساندیم و قرار شد درباره آن گفتوگو کنیم.
اسناد روابط شریعتمداری با محمدرضا پهلوی، اسراییل و ساواک منتشر شده و اصغر حیدری مقدمه نسبتا مفصلی درباره زندگی شریعتمداری نوشته است که مطالعه آن همراه اسناد و مدارک شناخت منصفانهای از این شخصیت تاریخی را بهدور از اظهارنظرهای مختلف به دست میدهد.
در مصاحبه بیش از آنکه کتاب را نقد کنیم، درباره شخصیت محافظهکار و قدرتطلب آیتالله شریعتمداری بحث کردیم؛ يعني آن ویژگیهای اخلاقی که این مرجع را به دام انداخت.اختلاف بین امام و آیتالله سید کاظم شریعتمداری از کجا شروع شد؟بین علمای دین از این حیث که به یک امر مقدس میپردازند، قاعدتا نباید اختلافی وجود داشته باشد و سیره علمای بزرگ هم همینطور است. معمولا علمای بزرگ نسبتا به هم مراعات ویژهای دارند و به شکلی همدیگر را پشتیبانی و تکمیل میکنند. اینطور نیست که با هم اختلافی داشته باشند؛ اما به هر حال در زمینههایی به دلیل خصوصیاتی که انسانها به آن مبتلا میشوند، اختلاف بروز پیدا میکند. آقای شریعتمداری فقط با امام خمینی (ره) اختلاف نداشت. او با علمای دیگر هم اختلاف داشت.
بر سر چه مسائلی و با چه کسانی اختلاف داشت؟اختلافهایی که به همان خصوصیات فردی برمیگردد و اصلا ربطی به جایگاه دینی ندارد. مثلا آقای شریعتمداری با آیتالله مرعشی نجفی، آیتالله گلپایگانی و خیلی از علمای بزرگ مشکل داشت و عمدتا ریشهاش به روش شریعتمداری در تعامل با تحولات اجتماعی سیاسی برمیگشت و نوع رابطهای که با رژیم پهلوی داشت. از سال 1326 میبینیم شریعتمداری با آیتالله شهیدی هم در تبریز اختلاف پیدا میکند.
چرا؟دلیل اختلاف این بود كه در شرایطی که علمای تبریز تمایل نداشتند با محمدرضا پهلوی ارتباط برقرار کنند، شریعتمداری با شاه رابطه دارد، به استقبال شاه میرود و در مراسم استقبال بهشدت شاه را مورد عنایت و تفقد قرار میدهد و حتی عذرخواهی میکند از اینکه بقیه علما حضور ندارند! دلیل عدم حضور علمای دیگر اعتراض به رژیم پهلوی است و اینکه آنها را مشروع نمیدانستند.
بعد هم از تبریز به تهران میآید و بعد به قم میرود. در قم هم از ابتدای ورود با علما به مشکل برمیخورد. دو ویژگی باعث میشود آقای شریعتمداری با بیشتر علمای آن دوره رابطه متشنج و پرتنشی داشته باشد؛ یکی محافظهکاری اوست. وی در برخورد با مسایل بهشدت محافظهکار است و مسئله بعدی قدرتطلبی اوست که این ویژگی به هیچوجه در شأن یک مرجع یا یک روحانی نیست. در شأن یک عالم دینی نیست که به امور مرجعیت بهعنوان یک کرسی قدرتنمایی یا اعمال قدرت نگاه کند، متأسفانه این مسئله در شخص آقای شریعتمداری و برخی از اطرافیان او که در این قضیه محرک بودند، وجود داشت و همین باعث شد حتی در مسایل جدی که در حوزههای اجتماعی و سیاسی کشور ما اتفاق میافتاد، با همین نگاه وارد شود.
میتوانید نمونهای از این نگاه را مثال بزنید؟در اتفاقهای سال 1342، شیخ مجتبی قزوینی با شریعتمداری ملاقات میکند. در این ملاقات شريعتمداري ميگويد: «من و خمينی با هم شروع کردیم، اما حالا او از من جلوتر است.» یا در جای دیگر میگوید: «همه ما با هم زحمت میکشیم، ولی همه استفادهها مال آیتالله خمینی و طرفدارانش است.» این حرف از اساس غلط است چون استفادهای وجود نداشت. چطور میشود کسی با انگیزه الهی و به جان خریدن هر حادثهای وارد صحنه شود و دیگران به او بگویند دنبال منافع و استفاده است.
رابطه آیتالله شریعتمداری با ساواک در چه حد بود؟آقای شریعتمداری با نمایندگان ساواک ارتباط داشت. با هم جلسه میگذاشتند. فرزند، داماد و رییس دفتر او با ساواک جلسات متعددی را برگزار ميكنند و ميكوشند روی مواضع شریعتمداری تأثیر بگذارند. شاید این چیزها قبلا شایعه بود، اما همه در اسناد منعکس شده و قابل استناد هم هست.
رفتار سیاسی - اجتماعی آیتالله شریعتمداری چطور در کتاب مطرح شده؟کتاب زندگی شریعتمداری را از سالهای 1324 و 1326 بررسی میکند، سالهایی که کشور ما درگیر مسایلی مثل تحرکات تجزیهطلبانه آذربایجان است. در آن سالها آیتالله شریعتمداری علیه فرقه دموکرات موضعگیری میکند، اما در آذربایجان مستقر نمیشود و به قصد عتبات از تبریز خارج میشود، همین هجرت باعث شد چهرههای مشهور آن زمان بر رفتار شریعتمداری نقدها وارد کنند که چرا شریعتمداری نایستاد و مقابل فرقه دموکرات مقاومت نکرد.
شریعتمداری مقابل دیدگاههای فرقه دموکرات موضع مخالف میگرفت و بعد از فروپاشی فرقه دموکرات در آذربایجان و سفر شاه به این منطقه، با شاه دیدار کرد. همین دیدار اعتراض بسیاری از علما را در پی داشت. درگیریهای آیتالله شریعتمداری و علمای آذربایجان بر سر مشارکت در مراسم استقبال از شاه باعث میشود به تهران و از آنجا به قم عزیمت کند. یکی از نکاتی که در کتاب به آن اشاره شد، اقامت در تهران و ارتباط با بعضی از اعضای جبهه ملی است. این دیدارها در رفتار و تعاملهای آیتالله شریعتمداری با افراد و گروهها مؤثر است. بعد از انقلاب هم میبینیم عناصر همراه با این جبهه با آیتالله شریعتمداری در راستای مقابله با انقلاب اسلامی و ایجاد تحرکات تفرقهانگیز در کشور ارتباط برقرار میکنند.
شریعتمداری اول با لوايح ششگانه مخالفت کرد، اما آنچنان که امام فضای ایران را درک کرده بودند، او درک نکرده بود. امام میدانستند آن لوایح و اصلاحاتی که مورد نظر آمریکاییهاست، میتواند منجر به براندازی اسلام و نهایتا ایران شود. شریعتمداری هم با این لوایح مخالفت کرد و توانست بهعنوان یک مرجع فعال در آن دوره مطرح شود، اما عدم ادامه حرکت و عدم پشتیبانی کامل از نهضت امام خمینی(ره) باعث شد موقعیت شریعتمداری در قم و بین نیروهای انقلابی بهشدت متزلزل شود. علاوه بر درک تحولات روز ایران، بینش سیاسی شریعتمداری نیز نسبت به امام بسیار پایین بود.
درک ناقص از شرایط روز و نداشتن بینش سیاسی درست در شریعتمداری با چه نشانههایی همراه بود؟ چطور این رفتار بروز پیدا میکرد؟فعالیتهای صهیونيسم و اسراییل در ایران گاهی از سوي عوامل داخلی اسراییل نظیر فرقه ضاله بهاییت پیگیری میشد. حمایت و پشتیبانی رژیم پهلوی از این اقدامها و همکاری با برنامههای آمریکاییها نشان میدهد این افراد درصدد براندازی کامل اسلام در ایران بودند. معلوم است که نمیشود با یکسری توصیه اشکالها و معایب را از بین برد. از شاه و رژیم پهلوی درخواست میشد نسبت به حجاب بانوان سختگیری شود یا اینکه برخی مسایل در سینماها رعایت شود.
با این توصیهها نمیشد انحرافات آن رژیم را درست کرد؛ اینها نکاتی است که آیتالله بروجردی هم به آن رسیده بود و سال 1339 میان نزدیکانش اظهار ناراحتی میکرد و میگفت خسته شدم از این وضعیت! او هم پی برده بود که رژیم مأمور به اجرای بعضی کارهاست که با توصیهها کنار نمیآید و دست از اهداف و برنامههای خودش برنمیدارد. این نکتهای بود که آیتالله شریعتمداری یا متوجه آن نشد یا در چهارچوب آن دو ایراد اصلی - قدرتطلبی و محافظهکاری - نمیخواست این را بپذیرد. به همین دلیل، در خفا با بعضی از مأموران ساواک و رژیم پهلوی ارتباط داشت و درباره کنترل ماجرا و جلوگیری از گسترش نهضت امام خمینی(ره) و افزایش اعتبار میان مردم و نیروهای دینی بحث میکرد.
با همین دید آیتالله شریعتمداری نظریه نظام سلطنتی مشروطه را مطرح میکند؟آیتالله شریعتمداری توان مقابله با رژیم پهلوی را در خودش یا در نیروهای مذهبی نمیدید. ضمن اینکه خودش با رژیم به تعامل رسیده و سعی میکند مسایل شخصی خودش را هم حل کند و مرجعیت تامه را در اختیار بگیرد. در سال 1348 در خلال درسها و بحثهایی که در قم مطرح میكرد، به این مسئله اشاره میکرد که حکومت باید در اختیار فقیه قرار بگیرد. در همین سالهاست که میگوید از نظر ما مطلوبترین حکومت، حکومتی است که در اختیار فقیه باشد.
کدام فقیه؟ مسئله شریعتمداری با بقیه علما بر سر همین موضوع بود؟بله. بعد از انقلاب معلوم شد منظور او از این حرفها خودش است. قبل از انقلاب میگفت مدل مطلوب ما آن است، اما الان امکانش فراهم نیست، بهترین شکل حکومت در چنین شرایطی همان مشروطه سلطنتی است. در همین کتاب، سندی را دیدم که در آن آیتالله شریعتمداری گفته بود کار را به دست من بسپارید، در شش ماه من همهچیز را درست و شاه را بیرون میکنم. خب اگر کسی به نظام مشروطه سلطنتی اعتقاد داشته باشد، وقتی یک شاه را بیرون میکند، دنبال شاه دیگری میگردد. متأسفانه چنین گفتوگوهایی مطرح میشود و منظورش همین رضا پهلوی بوده. این حرفها نشان میدهد شریعتمداری درک عمیقی از شرایط ایران و ظرفیتهای ایران ندارد. در نقطه مقابل امام درک روشنی از ظرفیتهای جامعه ایرانی و مردم مسلمان داشتند و توانستند این نهضت را اداره و هدایت کنند و بزرگترین انقلاب قرن بیستم را رقم بزنند.
چند حرکت نمایشی و فرمایشی در رفتار شریعتمداری و ساواک دیده میشود، مثلا پیشنهاد محاصره خانهاش توسط ساواك، چرا شریعتمداری به ساواک میگوید خانه مرا محاصره کنید؟در جریان نهضت امام و درگیریهایی که آن زمان وجود داشت، شریعتمداری دو يا سه نکته را به ساواک میگوید که به تعبیرخودش از این وضعیت نجات پیدا کنند! اولین توصیه این بود که بیت شریعتمداری را محاصره کنند تا کسی نتواند به او مراجعه کند. چون مردم وقتی به خانه میآیند، بحث میکنند و مجبور میشود موضعگیری کند. شریعتمداری میگوید: «نمیخواهم مقابل رژیم پهلوی موضع بگیرم. به همین دلیل، یا منزل مرا محاصره کنید یا ترتیب تبعید مرا به شهر ری - حرم حضرت عبدالعظیم - یا مشهد بدهید.» این کار نوعی خالی کردن صحنه اما با نقشهاي از پیش طراحی شده بود، برای اینکه شریعتمداری هم مقابل شاه موضعگیری نكند و هم قهرمان از این ماجرا بیرون بیاید. میخواست چنین اتفاقهایی هم در کارنامه او مثل بقیه انقلابیها ثبت شود.
کارهای شریعتمداری در روند پیروزی انقلاب تأثیری داشت؟گاهی کارهای او مثل ترمز انقلاب عمل میکرد، شریعتمداری به مأموران ساواک میگويد، و اسنادش همه موجود است که من به امام خمینی (ره) گفتم اینقدر تند نرو. در حالی که حرفها و رفتار امام خمینی در آن دوران روی رژیم و حامیان داخلی و خارجی تأثیر گذاشته بود و اینها هر روز بیشتر از روز قبل احساس خطر میکردند.
آیتالله شریعتمداری گاهی برای توجیه موضعگیریها، فعالیتها و اعتراضها میگفت كه من برای نجات حوزه و دین راه دیگری دارم، مثل امام خمینی مبارزه نمیکنم و با شاه، آمریکا و اسراییل درگیر نمیشوم؛ و ... به نظر من بهتر است با رژیم مماشات کرد. این حرفها چه نتیجهای داشت؟ میتوانست با این حرفها مردم را فریب دهد؟نه، نمیتوانست کسی را فریب دهد، اما به هر حال نظرهای مختلفی درباره آیتالله شریعتمداری وجود دارد. شاید بعضی از این حرفها در چهارچوب مصلحتاندیشی برای دین و حوزه قابل قبول باشد، اما نه از جانب آیتالله شریعتمداری. ممکن است بعضیها رفتار او را بپذیرند، اما اسناد و مدارک چيز دیگری میگوید. البته همین مصلحتاندیشی هم جای سئوال دارد چون در آن مقطع امام خمینی مواضع را بهطور صریح بیان میکنند و میگویند تقیه حرام است، روحانیون باید ظلم استعمار و رژیم پهلوی را بهصراحت بیان کنند و اين بر همه واجب است.
چرا در سالهای 1345 و 1347 رژیم پهلوی سراغ آیتالله شریعتمداری رفت و او را از نهضت امام خمینی جدا کرد؟میدانید امام خمینی در همین سالها از ایران تبعید شدند. رژیم پهلوی هم نمیتوانست جامعه روحانی و شیعی ایران را نادیده بگیرد و بدون مرجعیت بگذارد. از طرفی نمیخواست این مرجعیت در خارج ایران مستقر باشد که به او دسترسی نداشته باشند.
چطور یک مرجع دینی، عضو ساواک را برای همکاری برمیگزیند. شیخ غلامرضا زنجانی، ساواکی بود، نه؟بله، شیخ غلامرضا زنجانی پیشکار و مشاور شریعتمداری بود و مشکلات اخلاقی هم داشت. برادر آیتالله شریعتمداری هم برای حضور شیخ غلامرضا تذکر میدهد. وجود چنین فردی باعث میشد محبوبیت شریعتمداری میان توده مردم و طلاب کم شود. در سندی از اسناد ساواک که در این کتاب هم هست، نوشته شده آیتالله شریعتمداری جرئت اخراج شیخ غلامرضا زنجانی را ندارد.
چرا؟ مگر چه قدرتی داشت؟شیخ غلامرضا مدارک زیادی از آیتالله شریعتمداری داشت. شاید بعضی از این مدارک، سند رابطههای پنهانی آیتالله شریعتمداری باشد. افرادی که به بیت او رفت و آمد داشتند، توانستند بر رفتارش تأثیر بگذارند. زمینههایش هم وجود داشت. حضور یک ساواکی در کسوت پیشکاری یک مرجع خطر بزرگی است که شریعتمداری بهسادگی از کنار این قضیه عبور میکند.
در تظاهرات 19 دی و ماجرای توهین به حضرت امام، موج جدیدی از اختلافها بروز پیدا کرد، واکنش آیتالله شریعتمداری در این قضیه چگونه بود؟قم در آن روزها یکپارچه شور و هیجان بود و طلاب تظاهرات میکردند، اما در این شرایط آیتالله شریعتمداری مردم را به آرامش دعوت میکند و تحلیلی دارد که این تحلیل هم باز در چهارچوب محافظهکاری و قدرتطلبی او قابل تفسیر است. میگوید: «خبطی که رژیم در انتشار مقاله 17 دی کرد و منجر به قیام 19 دی شد، باعث زنده کردن امری ساکت شد!»
همان مقاله که در روزنامه «اطلاعات» به دستور هویدا و با نام مستعار احمد رشیدی مطلق چاپ شد؟بله، ظاهرا فردی به نام علی شعبانی چنین مقالهای نوشت و در زمره افرادی بود که با داریوش همایون و امیرعباس هویدا رابطه داشت. این مقاله یک هفته بعد از سفر کارتر به ایران برای حمایت از شاه چاپ شد. با پشتیبانی کارتر شاه چنین جرئتي پیدا کرد که سفارش چاپ آن مقاله را بدهد.
شریعتمداری میگوید با این کار محبوبیت آیتالله خمینی را بیشتر کردید و مراجع را در محذور قرار دادید.
منظور از مراجع خودش است؟بله، میگوید کاری کردید که ما هم مجبور شویم موضع بگیریم و نمیتوانیم ساکت بنشینیم. سال 1357 در ملاقات با مأمور ساواک میگوید من با خمینی و کارهای او مخالفم. این حرفها در مهر 1357 زده شد. در روزهایی که 17 شهریور و جمعه خونین و فاجعه سینما رکس آبادان هم اتفاق افتاده و رژیم حکومت نظامی اعلام کرده است.
موضعگیری آیتالله شریعتمداری درباره زندانیان سیاسی چگونه بود؟آیتالله شریعتمداری در اینباره میگوید: «معتقدم آنهایی که علیه امنیت کشور بهویژه علیه مقام سلطنت اقدامی کردهاند، آزاد نشوند.» برای بازگشت امام خمینی به ایران هم مخالفت میکند و پیشنهاد میدهد که حکومت پهلوی امام خمینی(ره) را به ایران دعوت کند، اما برایشان شرط بگذارند.
آیتالله شریعتمداری میخواهد رژیم پهلوی شرطی برای امام خمینی(ره) بگذارد که ایشان نپذیرند. این حرفها از یک مأمور ساواک پذیرفتنیتر از یک مرجع دینی است. میگفت امام خمینی(ره) به ایران برگردد اما نسبت به شاه، رژیم و قانون اساسی اظهار پایبندی و وفاداری کند. شریعتمداری به مأموران شاه گفته بود كه آیتالله خمینی قطعا این شرط را نمیپذیرد و به ایران نمیآید، ولی شما از این همه فشار مردم راحت میشوید.
آیتالله شریعتمداری چگونه با سازمان CIA ارتباط برقرار کرد؟17 آذر 1357 سازمان سیا گزارش محرمانهای درباره وضعیت ایران منتشرمیکند که به آیتالله شریعتمداری اشاره دارد و بعضی از نکات و شایعات درباره او را روشن میکند که درباره او وجود دارد. آنها مینویسند كه شریعتمداری یک روحانی میانهرو است که با مدرنیزاسیون مخالفت نمیکند و با تداخل بعضی عقاید غربی در اسلام موافق است. این نکته بسیار مهمی است که چگونه سفارت آمریکا و سازمان سیا با مرجعی در ارتباط است و مستقیم یا غیرمستقیم امور را از قول او نقل میکنند. سال 1357 و 1358 با نماینده سفارت آمریکا ملاقات میکنند. سولیوان این گزارش را میدهد و آیتالله شریعتمداری را بهعنوان کسی معرفی میکند که ظرفیتهایی دارد و میشود برای مقابله با امام خمینی(ره) از او استفاده کرد
گفتگو از: فائقه السادات میرصمدیمنبع: پنجره