شهریار بحرانی می گوید: بهنظر میرسد که مدیران فرهنگی کمکم دارند به این نتیجه میرسند که صنعت استراتژیک سینما، احتیاج به سرمایهگذاریهای کلان دارد. سرمایهگذاریهایی که ممکن است نتیجههای غیرمادیشان بیشتر از بهره مادی آنها باشد. متن زیر گفتگویی است باشهریار بحرانی کارگردان ملک سلیمان:- قصه فیلم با توجه به زندگی پرماجرای حضرت سلیمان (علیهالسلام) خیلی کوتاه و مختصر است. چرا داستان را اینگونه انتخاب کردید؟فضای داستانهای قرآنی، فضایی عمیق و پرمعنا و در بعضی وقتها کمی هم دستنیافتنی است. لایههای بسیاری دارد و خداوند، داستانها را نه برای سرگرمی، بلکه برای عبرت گرفتن مخاطب بیان کرده است. رسالت پیامبران به مناسبت میثاقی که خداوند در روز الست از آنها گرفته و وظیفه سنگینی که به عهده آنان گذاشته، چهبسا از دید افراد عادی بشر پنهان مانده است. ما فکر میکنیم پیامبران فقط و فقط برای این مبعوث شدهاند که انسانها ایمان بیاورند؛ در صورتی که در بعضی از آیههای قرآن فراتر از مسئله ایمان و کفر، وظیفههای دیگری هم برای پیامبران شمرده شده. مثلا برای حضرت موسی (علیهالسلام) به صراحت گفته شده که وظیفه ایشان این است که قومش را از ظلمت به نور ببرد و ایامالله را به آنها یادآوری کند. این مسالهها اگرچه ممکن است از دید ما کوچک شمرده شود، اما این یکی از رسالتهای مهم پیامبران بوده است. یومالله رجعت، یومالله ظهور و قیامت و ماجراهای بعد از آن، برهههای سنگینی از تاریخ بشر هستند که انسان را به سمت دیدن آینده و آرمانهای مقدسی که در آینده وجود دارد، سوق میدهند. فردی که متوجه آرمانهای مقدس آینده باشد، انسانی میشود که بسیار عمیق است. امثال این افراد را میتوانیم در کسانی مثل امام (رحمتالله علیه) و رهبری ببینیم. اینها مثل ما نیستند و روحهای بزرگی دارند که در اتفاقهای بزرگ خم به ابرو نمیآورند و سعی میکنند مردم را به سمت هدف اصلی هدایت کنند. پیامبران هم یکی از اسوههای این حرکتدهی هستند. خداوند میخواهد بهشت بزرگی را در آخرالزمان بهدست اهل بیت (علیهالسلام) ایجاد کند و همه انسانها را در آن بهشت مستقر کند. یکبار خداوند در زمان سلیمان نبی (علیهالسلام) این بهشت را بهصورت ماکتی کوچک اجرا میکند. خداوند او را با بعضی از مشاهداتش تحریک میکند. سلیمان (علیهالسلام) اسبهایی را میبیند که با تاخت میروند و به یاد مجاهدان راه خدا میافتد. بعد از آن، سلیمان (علیهالسلام) جسدی را روی تختش میبیند. او حکیم است و متوجه میشود که خداوند از اینها مقصود مهمی دارد و میفهمد که خدا با این مشاهدهها ملاکش را به او نشان میدهد. سلیمان (علیهالسلام) تا آنموقع فکر میکرد که ملکش بسیار ملک خوبی است، اما بعد از این اتفاقها میفهمد که روح این ملک دچار مشکلاتی است و روحی ندارد. در ادامه سلیمان (علیهالسلام) از خداوند میخواهد که از آن ملکی که قرار است روح این حکومت باشد، از آن ملک ایدهآل و بهشت اصلی به من بده؛ از آن ملکی که قرار نیست به کس دیگری هم داده شود. این درخواست اجابت میشود و به این منجر میشود که در اولین مرحله بدیها، شرارتها و ناجوریهایی که در عالم اجنه است و به موازات عالم بشری وجود دارد، به تسخیر حضرت سلیمان (علیهالسلام) درآید. سلیمان (علیهالسلام) برای به تسخیر درآوردن عالم بدیها مجبور است از آتش سختیها عبور کند و مردم را با تعالیم الهی رشد بدهد. این هسته اصلی داستان ملک سلیمان نبی (علیهالسلام) در قسمت اول است و در قسمتهای بعدی برپایی این ملک و خطرهایی که آن را تهدید میکند، به نمایش درمیآید. تهدیدهای بعدی دیگر تهدید اجنه و شیطانها نیست، تهدید خود آدمهاست. اینبار انسانها هستند که اجنه را به خدمت میگیرند، تا از آنها نیرو بگیرند و خیلیها کافر میشوند. کاهنان یهود به القای شیطانها اهمیت میدهند و برخلاف دستورات دین خودشان سراغ اجنه و شیطانها میروند و در این مرحله هم باز حضرت سلیمان (علیهالسلام) تنها میماند و در نهایت خداوند ماجرای بلقیس را بیان میکند که ملکه حاکم سرزمین خورشیدپرستان است. در قسمتهای دوم و سوم بیشتر بر این داستانها تأکید میکنیم.
- به نظر میرسد این میزان از داستان که برای قسمت اول در نظر گرفتهاید، متناسب با یک فیلم بلند سینمایی نیست. داستانهای فرعی فیلم هم خیلی موجز است و زیاد بهپیش بردن داستان اصلی کمک نمیکند. آیا آگاهانه به سمت این ایجاز حرکت کردهاید؟این مطلب درست است. فیلم خیلی موجز کار شده است. چون مفهوم مدنظر ما مفهوم سنگینی است. مفهوم ملک چیزی نیست که مدام در سینما با آن درگیر باشیم. در سینما بهصورت عام تماشاچی ما به دیدن فیلمهای خانوادگی و ماجرای مثلثهای عشقی عادت کرده است. آنچه رایج است، نشان دادن روابط سادهای است که همه میفهمند. سطح سلیقه تماشاچی را خیلی پایین آوردهایم. حالا وقتی قرار است مفهوم سنگینی مثل ملک برای او گفته شود، شاید او نتواند راحت همراهی کند. اما این دلیل نمیشود که فیلم را بهصورت نازل بسازیم. ما فیلمنامه را 39 بار بازنویسی کردیم و در بازنویسیهای آخر به اجماع رسیدیم که دیالوگهایی که قرار است مفاهیم سخت را توضیح دهد، وارد فضای تصویری کرده و از حجم آنها کم کنیم. خواستیم از تکرار گفتوگوها کم شود. سینما یعنی تصویر و داستان؛ نمیشود که مدام به تماشاچی اطلاعات بدهیم. مجبور شدیم از فیلمنامه صد و چند صفحهای به فیلمنامهای حدود 50 صفحه برسیم. هر اطلاعاتی فقط یکبار و آنهم در موقع نیاز به مخاطب داده میشود. سعی کردیم به سمت محاورهها حرکت نکنیم تا برای تماشاچی سخت نشود.
- یعنی پذیرفتهاید که با این ایجاز، بخشی از مخاطب را از دست بدهید؟ما پذیرفتهایم که با این کار دریافت مخاطب سختتر میشود و او باید خودش را بالا بکشد.
- مثلا در صحنهای که سلیمان (علیهالسلام) از خدا درخواست ملک وسیع میکند، بهنظر میرسد که منطق این درخواست درست از کار درنیامده؛ او وضعیت آشفته ملک خودش را میبیند و بعد از خدا درخواست ملک وسیعتر و با عظمتتر میکند! این ایجاز در بعضی از صحنهها به منطق فیلم ضربه زده است؛ یعنی نمیشد این وضعیت را کمی شفافتر توضیح داد؟شاید باید فیلم را یکبار دیگر ببینیم. فیلمنامه بارها بازنویسی شده و تنها من هم نبودم، بلکه یک تیم در اینکار مشارکت داشته است. خیلی از استادان دانشگاه، علما، بچههای سینما، دانشجویان و... در این کار مشارکت داشتهاند. دیالوگها را فشرده کردهایم. دیالوگها را میشود مثل یک کتاب خواند و آن را فهمید. اگر چندبار این دیالوگها مرور شود، متوجه میشویم که منطق کار درست است. اول سلیمان توضیح میدهد که ملک من مانند جسدی بیروح است و میفهمد که ملک او روح ندارد. بعد به او وحی میشود به او میگوید بدان که خیلی از مردم از شیطان پیروی میکنند و پس از آن سلیمان (علیهالسلام) میگوید که پس خداوندا! قدرتی و سرزمینی به من بده که شیطان در آن دخیل نباشد. مشکل این است که تماشاچی باید بتواند همراهی کند با فیلمهایی که ساخته میشود، این فرصت تأمل از مخاطب گرفته شده و او دیگر عادت به تأمل ندارد. قبول دارم که مفاهیم فیلم کمی فشرده است. اصلا مفاهیم قرآنی مفاهیم پیچیدهای است. و مفهوم ملک هم مفهوم بسیار پیچیدهای است. ملک اصلی زمانی است که حکومت الله در زمین پیاده میشود. و همه رشد پیدا میکنند. این فیلم فتنههایی است که ملک سلیمان (علیهالسلام) را در بر میگیرد.
- با بعضی از شخصیتهای فیلم سطحی برخورد شده است و خیلی نمیتوانیم آنها را بشناسیم. حتی مواجهه مخاطب با خود سلیمان (علیهالسلام) هم توقع را از پیامبری با آن همه ماجراهای مختلف برآورده نمیکند. قبول دارید؟شخصیت کجا خودش را نشان میدهد؛ این به اهمیت وظیفه شخصیت در داستان بستگی دارد. آیا قرار است او عاشق بشود؟ آیا دچار کینه شود؟ در چه حدی ما به شخصیت میپردازیم و وظیفه او چیست؟ تعامل او با اطراف، شخصیت را شکل میدهد و کمکم او بروز پیدا میکند. در داستان سلیمان نبی (علیهالسلام) یک چارت شخصیتی آرام و رو به بالا داریم. از اول نمیگوییم که این فرد خیلی خیلی خوب است! تعاملات و رفتار مردم را با یک پادشاه و پیامبری که در میانشان زندگی میکند، میبینیم. رفتار او با بچهها هم رفتار لوسی نیست!
- چرا با این صحنه، سلیمان (علیهالسلام) را معرفی کردید؟میخواستیم سابقهای هم از حضرت داوود (علیهالسلام) داشته باشیم. علاوهبر این، میخواستیم بگوییم که سلیمان (علیهالسلام) در کجا رشد کرده و گذشته او را بهصورت خلاصه مرور کرده باشیم. اینگونه خواستیم بچگی سلیمان (علیهالسلام) را هم مرور کرده باشیم. بعد سلیمان (علیهالسلام) را در کشتزار میبینیم و میبینیم که خود سلیمان (علیهالسلام) هم کار میکند. صحنه بعد، حرفهایی میان او و همسرش رد و بدل میشود و تا اینجای داستان میفهمیم که سلیمان (علیهالسلام) پیامبری است که با مردم رفیق است، رفتار خوبی با مردم دارد و با آنها کار میکند. بهنظرم این برای معرفی شخصیت سلیمان (علیهالسلام) کافی است و بعدا در ماجراهای فتنه است که اصل شخصیت سلیمان (علیهالسلام) دیده میشود. سلیمان در وضعیت بحران و خطر، شخصیت خودش را نشان میدهد و میبینیم که او اتفاقا در صحنههای جنگ فطرتا نمیتواند آدم بکشد و دنبال راهی میگردد که انسانها را نجات دهد، او آمده که نجات بدهد و اصلا برای از بین بردن نیامده است.
- بعضی از شخصیتها مثل آصف بن برخیا خیلی دربسته ماندهاند و اصلا درباره آنها توضیحی داده نشده است. چرا؟آصف، در قسمتهای بعدی شخصیت اصلی داستان میشود. سلیمان (علیهالسلام) آصف را برای گرهگشایی ماجراها میفرستد. آصف در این قسمت کم پرداخت شده. او نمادی از علمای یهود است که به این شناخت رسیده که خود علم ممکن است حجاب باشد. اصلا مشکل قرآن با اهل کتاب است. وقتی که اسلام در شبهجزیره عربستان ظهور کرد، یهودیان از قبل به شبهجزیره آمده بودند. چون در کتاب مقدس وعده ظهور پیامبر خاتم به آنها داده شده بود. آنها پیامبر را از پسران خودشان هم بهتر میشناختند، اما بدترین دشمنیها را از خودشان بروز دادند.
- سنگ مقدس چطور؟ بیننده نمیتواند بفهمد که این سنگ همان قبهالصخره است. چرا توضیح ندادهاید؟قبول دارم. نمیتوانستیم خیلی درباره آن حرف بزنیم. صخره مقدس است که تا حدودی معرفی شده است که بعدا پیامبر آخرالزمان از اینجا تا معراج میرود. البته میدانیم از جایی که اورشلیم تسخیر میشود، این صخره دیگر در دست آدمهای بد فیلم قرار میگیرد و اجنه و شیاطین دور صخره هستند؛ مثل موقعیت امروز ما که جبهه منفی، آن نقطه مقدس را گرفته است. ممکن است بعضی از پیامها سیاسی شود، اما ما نمیخواهیم فیلم ما سیاسی باشد.
- چرا؟فیلم اگر قرآنی باشد، سیاسی هم میشود؛ اخلاقی هم میشود و همهچیز در آن خواهد بود. اما اگر هدف را سیاسی انتخاب کنیم، کار را از دست میدهیم. این تجربه را در مریم مقدس به دست آوردیم. به ما گفتند که چرا معبد هرود را میسازید. این همان معبدی است که یهودیها به آن استناد میکنند و خودشان را در سرزمین فلسطین محق میدانند.
به ما گفتند شما دارید کاری میکنید که آنها میخواهند. با ساختن این معبد حرفهای سیاسی آنها تأیید میشود. من میگفتم که داستان ما فراتر از این ماجراهاست. اصلا دعوا این نیست که یهودیان در فلسطین بودهاند یا نه. بحث اصلی، دعوای حق و باطل است. این معبد وجود داشته و یهودیان هم اینجا بودهاند اما خداوند برخلاف تمام دستگاههای رسمی آنها به یک دختر وحی میکند و تمام شأن کاخها و عظمت معابد آنها را به هم میریزد. خداوند در مقابل این ستونهای عظیم و کاخ بزرگی که برای عبادت خدا بنا کرده بودند، برای یک دختر، مائده نازل میکند. و اصلا از وجود او یک پیامبر نازل میکند. اگر بشود این مطلب را در فیلم پیاده کرد، دیگر آنها فشل میشوند؛ این روشی است که قرآن از آن استفاده میکند. رویه قرآن رویه تند سیاسی نیست و در کل سعی میکند انسانها را به سمت تفکر استراتژیک حق و باطل یا کفر و ایمان بکشاند. ما باید به دنبال این باشیم که حرف خدا را بزنیم، چون حرف خدا اثر میکند. البته صهیونیستها جلوی فیلم را گرفتند و نگذاشتند که پخش بشود.
- برای پخش ملک سلیمان در خارج از كشور چهکار کردهاید؟ آیا برنامهای دارید؟فیلم مشتریهای خوبی دارد. بعضی از کمپانیهای آمریکایی هم هستند. گفتهاند که در درجهبندی کیفی تولید فیلم ملک سلیمان (علیهالسلام) در رده AA قرار میگیرد. آنها میگفتند که ما باورمان نمیشود که این فیلم با این کیفیت در خاورمیانه ساخته شده باشد. فیلم، را میخواهند، اما گفتهاند باید در آن تغییراتی داده شود که در حال مذاکره هستیم. از کشورهای اسلامی هم پیشنهادهای زیادی داریم. میخواهیم برای اولینبار فيلم را در سینماهای کشورهای دیگر پخش کنیم.
- چگونه میشود به زبان تازهای برای بیان حرفهای دینی در سینما رسید؟هنوز بین آرمانگرایی و واقعگرایی تفاوت قایل هستیم و هنوز نمیدانیم که موجودی به اسم سینمای دینی چهچیزی است. سینمای آرمانگرایی که امروز از آن صحبت میکنیم در غرب هم هست. آنها هم آرمانهای خودشان را در فیلمها طرح میکنند. در سینمای ایران هم این مسئله از سالهای قبل وجود داشته است. خیلی از فیلمسازهای ما در سالهای دفاع مقدس بهدنبال آرمانگرایی بودند. موضوع به سمت آرمانها بود و همه میخواستند حرفهایی را اثبات کنند و از چیزهایی دفاع کنند و غیرتی نشان دهند. اتفاقا آثار خوبی هم از آنها درآمد. غربیها متوجه شدند برای بهدست آوردن مخاطب جهانی باید به سمت آرمانگرایی بروند و واقعگرایی، دیگر سینمای آنها را نجات نمیدهد. به این نتیجه رسیدند که مگر چقدر میشود فحشا و خشونت را نشان داد. آنها در این چند دهه اخیر به سمت سینمایی حرکت کردهاند که در واقع، سینمایی آرمانگرا و سینمایی آخرالزمانی است. سینمایی که در آن موجودات عجیب و غریب هست و از دنیاهایی خبر میدهد که ما با شک و تردید به آن نگاه میکنیم. آنها میخواهند تفکر آرماگدونی خودشان را پیاده کنند و سرمایهگذاریهای کلان در اینباره میکنند. مثلا دنیای آرمانی غرب در تایتانها و آلیس در سرزمین عجایب را میشود ردیابی کرد. ما در سینمای خودمان اگر بخواهیم به سمت سینمای آرمانی خودمان حرکت کنیم، ناچاریم که لحن مناسب آن را هم پیدا کنیم. نمیتوانیم اینچیزها را کپی کنیم. باید تقلید را کنار بگذاریم و بهسمت لحن و زبان خودمان حرکت کنیم. چگونه باید كاركرد که تماشاچی همراهی کند و مخاطب جهانی هم بتواند با فیلم ارتباط برقرار کند؟ بیان ما باید طوری باشد که آرمانها قابل وصف باشند و دستیافتنی؛ باید بتوانیم طوری کار کنیم که آرمانها در قصه حل شوند. علاوه بر همه اینها، حرفها شعاری هم نباید باشد.
منبع: هفته نامه پنجره