پس از گذشت نزدیک یک سال از فاجعه ترور ناجوانمردانه نابغه و دانشمند
ایرانی، دکتر مسعود علی محمدی، متأسفانه فاجعه ای دیگر رخ داد و نابغه
دیگری با همان سبک و سیاق ترور شد.
به گزارش «تابناک»، آنچه صبح روز دوشنبه هشتم آذر ماه در تهران رخ داد و
خون پاکی که بر زمین ریخته شد، هرچند بنا بر اعتقادات ما قطعا بار دیگر در
رگ های فرزندان با غیرت این آب و خاک خواهد جوشید و موجبات برکات فراوانی
را فراهم خواهد آورد، اما نکته آنجاست که نباید از این مسائل، بدون درنگ و
تأمل گذشت، چه، این سرمایه های ملی میلیون ها نفر ایرانی است که تک تک ما ـ چه مسئول و چه غیر مسئول ـ باید تا
پای جان از آن حراست و پاسداری کینم.
بر این اساس، ذکر چند نکته و در پایان طرح چند پرسش، شاید بتواند تا حدود
زیادی فضا را روشن کرده و نقشه راهی باشد برای همه ـ اعم از مردم و مسئولین
ـ برای پاسداری از سرمایه های ملی، انسانی و اجتماعی این کشور.
ـــ نخستین
نکته ای که در این مسأله نباید فراموش شود اینکه، باید عمق فاجعه ـ از دست
دادن چنین سرمایه هایی ـ برای مردم و البته مسئولین مربوطه به درستی تبیین شود تا بلکه از آن عبرت گرفته و با هشیاری و وجدان کاری بیشتر، راه بر
تکرارش ببندیم.
در واقع دانستن و فهم این نکته بسیار اهمیت دارد که از یک سو بدانیم وزن
علمی و اجرایی این سه استاد نابغه چقدر بوده تا با یک حساب ساده مشخص شود که چنین
ضایعه هایی به این سادگی ها که برخی گمان می کنند، جبران شدنی نخواهد بود و
از سوی دیگر، بدانیم که دشمنان این ملت تا چه اندازه آگاهانه، حساب شده و دقیق،
می دانسته اند که چه کسانی را باید حذف کنند.
به بیان بهتر باید بدانیم که استاد علی محمدی به صرف استاد فیزیک کوانتوم
دانشگاه تهران بودن ترور نشد بلکه به دلیل فعالیت های دیگری که به درستی
هیچ کس نباید از آن آگاهی می یافت، خون پاکش بر زمین ریخت، یا استاد شهریاری
به صرف تدریس مهندسی هسته ای در دانشگاه شهید بهشتی هدف ترور قرار نگرفت،
بلکه... و صد وای بر ما که همانکه نباید این اطلاعات را می دانست، البته دانست و کارش
را به درستی انجام داد.
در این باره لازم به ذکر است که شهید دکتر شهریاری با لیسانس دانشگاه
امیرکبیر، فوق لیسانس دانشگاه شریف و دکترای دانشگاه امیرکبیر، به همراه
دکتر عباسی با لیسانس دانشگاه شیراز، فوق لیسانس دانشگاه فردوسی مشهد و
دکترای دانشگاه امیرکبیر، نخستین کسانی بودند که با رفتن به دانشگاه شهید
بهشتی، این دانشگاه را به قطب دانش هسته ای کشور تبدیل کرده و با تخصص پرتو
پزشکی، برای نخستین بار در کشور و از صفر اقدام به تأسیس رشته، دوره و
دانشکده «کاربرد پرتوها» کرده و با تأمین تجهیزات آزمایشگاهی لازم آن را
به دانشکده ای ایده آل و درجه یک تبدیل کردند و... .
البته شاید اصطلاح تأسیس رشته و تشکیل دوره برای مخاطب غیر دانشگاهی زیاد
مفهوم نباشد ولی مخاطب دانشگاهی به درستی می تواند این منظور را درک کرده و
ارزش فوق العاده بالای آن را دریابد.
همه آنچه گفته شد، البته تنها ویژگی های علمی این اساتید مبرز بود، در حالی
که به شهادت تمام کسانی که کوچکترین مراوده ای با آنها داشته اند، دیانت،
اخلاص، تواضع و فروتنی، خوش اخلاقی، کلان نگری، فوق العاده تلاشگر و جدی در
انجام وظیفه و... از ویژگی های این عزیزان بوده است.
ـــ نکته
بعدی اما اینکه با بررسی و تطبیق شیوه و طرز انجام این سه عملیات تروریستی
می توان به راحتی به واحد بودن مرکز فرماندهی آن پی برد و اینکه علاوه بر
کارشکنی در روند تعالی علمی ایران اسلامی، بیشترین بهره برداری روانی و
رسانه ای نیز از اهداف آن بوده است.
در واقع سرویس های اطلاعاتی سیا، موساد و اینتلیجنت سرویس که با توجه به
قرائن و شواهد بسیار، با همکاری یکدیگر و با مباشرت منافقین وطن فروش، در راستای اهداف پلید
خود چنین اقداماتی را طراحی و اجرا می کنند حداقل در دو سطح در پی رسیدن به
چند هدف هستند:
1 ـ اگر به کمک عناصر و رسانه های ضدانقلاب، با فریب افکار عمومی و طرح مسائل سیاسی توانستند این ترورها را به حاکمیت نسبت دهند:
الف) به رخ کشیدن برتری رسانه ای در جهت دهی به افکار عمومی
ب) خرابکاری به گونه ای که در نهایت تمام هزینه های آن را حاکمیت بپردازد
پ) برداشتن گامی دیگر در راستای سلب اعتماد مردم از حاکمیت
ت) و...
2 ـ اگر با توجه به چشمان بیدار ملت، نتوانستند پروژه فریب را عملیاتی کنند:
الف) اینکه به ریزترین اطلاعات ما دسترسی داشته و آگاهانه دست به ترور می زنند
ب) القای ناکارآمدی سیستم اطلاعاتی ـ امنیتی کشورمان به مردم و اثبات هژمونی اطلاعاتی خود
پ) دندان نشان دادن با هدف ارعاب دولت و مردم برای پا پس کشیدن از حقوق مسلم خود
ت) و...
در همین راستا، باید توجه داشت که بدون شک، علاوه بر استفاده از پیشرفته ترین
امکانات روز دنیا برای تضمین پیروزی در انجام ترورها ـ مانند ماهواره های
جاسوسی برای ردیابی مسیر حرکت افراد ـ سرویس های اطلاعاتی مذکور، قطعا توسط عوامل و جاسوسانی
آمار و اطلاعات سری و فوق سری از داخل این مجموعه ها داشته اند که با این
ظرافت و دقت توانسته اند آنانکه باید را بزنند.
پس بنا بر آنچه گفته شد، چند پرسش مهم پیش می آید که باید برای آنها پاسخی درخور یافت:
1 ـ چرا
با وجود حساسیت های بالای چنین پرونده هایی، پس از گذشت یک سال، همچنان
پرونده ترور منجر به شهادت استاد علی محمدی به نتیجه نرسیده است، یا اگر
رسیده حداقل در حد کلیات به مردم اعلام نمی شود.
2 ـ چرا
اقدامات لازم برای حفاظت کامل از جان و خانواده همکاران آن استاد عزیز ـ که
بنابر هر عقل سلیمی گزینه های بعدی برای حذف فیزیکی بوده اند ـ به عمل
نیامده است، یا اگر آمده، پیگیری شود که چرا کافی و کارآمد نبوده است، تا
دیگر شاهد تکرار آن نباشیم؟
3 ـ آیا در رابطه با شناسایی جاسوسانی که به طور قطع از داخل این مجموعه ریزترین اطلاعات را به این سرویس ها داده اند، اقدامی شده است؟
4 ـ با توجه به آنچه گفته شد، چه تدابیر اطلاعاتی ـ امنیتی، انتظامی و قضایی برای جلوگیری از این فجایع در نظر گرفته شده است؟
5 ـ ...
در پایان لازم به ذکر است که بدون شک ملت سرفراز ایران اسلامی فریب داستان
پردازی های عناصر معاند و ضد نظام را نخواهد خورد و با توجه به سابقه سیاه
دشمنان خود، عامل اصلی را به خوبی می شناسد، اما این انتظار که تمام دستگاه
های مسئول نباید دشمن را دست کم گرفته بلکه باید همه تلاش خود را همچون همیشه برای جلوگیری از تکرار
این اتفاقات به کار برند، نیز خواسته به حقی است که باید به آن برسند.