تهران امروز: متهم به قتل دو مرد، اتهامات خود را در دادگاه رد كرده و مدعي شد به خاطر جنايتهاي افرادي ديگر تقاص پس ميدهد.
روز اول سال 1386 جنازه سوخته مردي جوان در كردان كرج پيدا شد. بررسي اوليه نشان داد جسد متعلق به فردي به نام شهرام بوده كه به صورت تنها در اين منطقه زندگي كرده و رفت وآمد چنداني هم با خانواده خود نداشته است.
كنار جسد تكههاي پاره پارهاي از لباسي آغشته به خون روي زمين افتاده بود كه مشخص نبود متعلق به اين فرد است يا خير؟
تحقيق صورت گرفته از بستگان نزديك شهرام نشان داد كه هيچ كدام از اين افراد اطلاع درستي از وضعيت زندگي وي نداشته و نميدانند چه كسي دست به اين جنايت زده يا حتي با فرزندشان عناد شخصي داشته است؟
اين پرونده بدون سرانجام باقي و قاتل آن دستگير نشده بود كه پليس آگاهي كرج اين بار با جسد مرد ديگري به نام غلام روبهرو شد كه در باغستان كرج به حال خود رها شده بود. آثار وارد شدن ضرباتي محكم با جسمي سخت به سرو روي جسد هويدا و درهمان نگاه اول ميشد فهميد كه مقتول با همين ضربات از پا درآمده است. اما قاتل اين فرد هم دستگير نشد پليس نتوانست به سرنخي درباره اين جنايت دست پيدا كند.
اما آنچه كه در اين پرونده بعدها به كمك پليس آمد، ربوده شدن اتومبيل غلام بعد از به قتل رسيدن وي بود كه كارآگاهان حدس ميزدند اين سرقت هم توسط قاتل انجام شده است.
در حالي كه تحركات پليس براي دستگيري مظنونان اين دو جنايت ادامه داشت ماموران اداره آگاهي كرج چندي بعد به سرنشين يك خودرو در بزرگراه تهران - كرج مشكوك شده و با دستور ايست سعي در متوقف كردن اين اتومبيل كردند. اما راننده اين خودرو به اين فرمان بيتوجهي كرده و پاي خود را محكمتر از قبل روي پدال گاز فشار داده و به سرعت از پليس دور شد.
اين اقدام سرنشين اين اتومبيل با تعقيب و گريز ماموران همراه شده و چند صد متر جلوتر تير ماموران بر لاستيك اين پيكان قديمي نشسته و خودروي فراري متوقف شد. با دستگيري اين مرد به نام محمد و بررسي مدارك اتومبيل ماموران به اصالت اين اسناد ظنين شده و با استعلام از مركز، متوجه سرقتي بودن اين اتومبيل شدند. با انتقال متهم به پليس آگاهي مشخص شد اين اتومبيل متعلق به همان غلامي بوده است كه پليس همچنان به دنبال قاتل او ميگردد.
بااين اطلاعات محمد تحت بازجويي شديدتري قرار گرفت و علاوه بر قتل غلام كشتن شهرام را نيز گردن گرفت. وي به افسر پرونده گفت كه به خاطر اينكه شهرام تصاوير خصوصي زن او را از خانه او برداشته تصميم به قتل او گرفته است. متهم افزود پس از كسب اطمينان از مرگ شهرام با كمك فردي به نام كريم جسد او را به آتش كشيده است.
محمد پس از چند سال امروز در شعبه 74 دادگاه كيفري استان تهران محاكمه و به اتهامات خود درباره اين دو جنايت پاسخ گفت.
در ابتداي اين جلسه سيد رضايي نماينده دادستان تهران با خواندن كيفر خواست اعلام كرد كه از نظر دادستاني و با توجه به اقرار صريح متهم و ديگر شواهد و قرائن محمد متهم اين پرونده شهرام و غلام را به قتل رسانده و اتومبيل آنها را سرقت كرده است.
سپس قاضي از متهم خواست تا در جايگاه دفاع از خود بايستد.محمد با حضور در جايگاه خود را از هر دو قتل بري دانسته و مدعي شد مقتولان توسط دو نفر ديگر به قتل رسيدهاند: اول فروردين 86 مقابل در خانه ام ايستاده و مشغول تعمير اتومبيلم بودم كه يكي از دوستانم به نام مجتبي با مرحوم شهرام به در منزل ما آمد.روز عيد بود و من آنها را به داخل خانه دعوت كردم.من براي انجام كاري از خانه بيرون رفته ولي وقتي برگشتم متوجه جسد خونآلود شهرام شدم كه در خانه افتاده بود. با تعجب از مجتبي پرسيدم كه چه اتفاقي افتاده است كه او گفت شهرام را به خاطر كدورتي شخصي با سلاح مجروح كرده است. من جلو رفتم و سر شهرام را روي بازوهايم گرفتم تا ببينم چه شده است كه وي جان داد.
من از ترس، بههمراه مجتبي جسد را به كردان كرج انتقال داده و با بنزين آن را به آتش كشيديم. ميترسيدم كه اگر جنازه پيدا شود پاي من هم گير بيفتد.
در اين لحظه قاضي از متهم پرسيد اگر مجتبي اين قتل را انجام داده بود چرا او را به كارآگاهان معرفي نكرده بودي؟
اگر من چيزي ميگفتم مجتبي فرار ميكرد و من ديگر دستم به جايي بند نبود.تا اينكه با خبر شدم مجتبي به اتهام قتلي ديگر بازداشت شده است به همين خاطر از فرصت استفاده كرده و به اداره آگاهي نامهاي نوشته و جريان قتل را به آنها گفتم اما آنها نسبت به اتهامي كه به مجتبي وارد كرده بودم توجهي نكردند تا اينكه چند ماه بعد خبر رسيد كه مجتبي در يك دعواي خونين در زندان كشته شده است.
غلام را هم من نكشتم قاتل او امير ، شوهر خواهرم بود. او هشت كيلو حشيش به من فروخته بود و من هم آن را به غلام داده بودم اما غلام دبه كرده و پولش را نميداد. شب حادثه غلام به من گفت قصد فروش ماشينش را دارد تا بدهي خود را به امير بدهد.
من و غلام با اتومبيل او به بازار رفتيم اما موفق به معامله خودرو نشديم و به اتفاق به خانه برگشتيم. من براي خريد شام بيرون رفتم و وقتي برگشتم ديدم امير، غلام را به قتل رسانده است. امير از من خواست در مقابل اين جنايت سكوت كنم. من هم دستگيري امير را معادل بدبختي خواهرم ميدانستم و از طرفي امير قبلا هم يك نفر را كشته ولي با بخشش اولياي دم از قصاص نجات پيدا كرده بود بنابراين از معرفي او به پليس خودداري كردم.
اين بار نوبت امير شوهرخواهر متهم بود تا به عنوان گواه و مطلع در جايگاه بايستد: من يكبار با رضايت اولياي دم يك مقتول از مرگ نجات پيدا كرده بودم اما اين چه ربطي به اين ماجرا دارد؟ اين مرد دروغ ميگويد. شب حادثه براي دريافت طلب يك ميليون توماني خود پيش محمد رفتم او يك اتومبيل پژو را نشان من داد و گفت اين ماشين را به خاطر طلبش برداشته است و سوييچ و كارت ماشين را هم به من داد و گفت اينها پيش تو باشد تا فردا طلبت را بدهم. فردا وقتي به خانه محمد آمدم جسد غلام را ديدم و فهيمدم چه اتفاقي افتاده است.
محمد درباره قتل شهرام هم به من چيزهايي گفته بود وآن را به دليل دست درازي مقتول به عكسهاي همسرش دانسته بود.
پس از اين مباحثه بين متهم و گواه، دادگاه بهخاطر عدم حضور اولياي دم به فرصت ديگري موكول شد.