ایران: ثبت ازدواج مرد 80 ساله ثروتمند و همسر دومش، دو روز قبل از مرگ وي به طرح يك پرونده جنجالي در دادگاه انجاميد.
فرزندان پيرمرد مدعي هستند همسر سابق پدرشان فقط به طمع تصاحب ثروت او نقشه ماهرانهاي طراحي كرده است.
چندي قبل مرد ميانسالي به شعبه 263 دادگاه خانواده تهران رفت و خواستار باطل شدن عقدنامه زني به نام «اكرم» شد.
وي به قاضي پرونده گفت: سالها قبل پدرم كه مرد ثروتمندي بود، به طور پنهاني با زن جواني ازدواج كرد كه 20 سال از خودش جوانتر بود. آنها صاحب دو فرزند نيز شدنداما به خاطر سوء رفتارهاي «اكرم» ازدواجشان دوام چنداني نيافت و پدرم مهريه او را تمام و كمال پرداخت و از زن دومش جدا شد.
پدر پيرم در سالهاي آخر عمرش مبتلا به سرطان معده بود. به همين خاطر او را در وضعيتي بحراني به يكي از بيمارستانهاي تهران منتقل كرديم كه به خاطر پيشرفت بيمارياش از دنيا رفت. اما پس از مرگ پدر پيرمان با اتفاقات عجيب و غريبي روبهرو شديم.«اكرم» با چاپ آگهي تسليت، خود را همسر پدرم معرفي كرد و با مراجعه به دادگاه نيز درخواست گواهي حصر وراثت داد.
با حكم دادگاه حقوقي تهران مادرم، «اكرم» و فرزندانشان جزو ورثه قانوني پدرم شناخته شدند اما هنگام تقسيم ارثيه با مشكل جدي روبه رو شديم. چرا كه همسر سابق پدرمان هيچ سهمي از ارثيه نميبرد و فقط فرزندانش سهم ميبردند اما به دنبال اعتراضها، «اكرم» عقدنامهاي رو كرد كه در آن پدرم 200 سكه طلا و يك ويلاي هزارمتري را مهريه او كرده بود.
پس از بررسي عقدنامه پي برديم او با سوء استفاده از شرايط جسمي پدرمان و دور از چشم همه، سردفتر ازدواج را به بالين پدرمان برده و عقد جديدشان را ثبت كرده است.
قاضي دادگاه با دريافت اين شكايت دستور احضار «اكرم» و شاهدان خانواده شاكي را صادر كرد. در جلسه رسيدگي در حالي كه شهود به وخامت حال پيرمرد بيمار و بياراده بودن وي گواهي دادند، زن دوم نيز از بيعيب و نقص بودن عقدنامهاش دفاع كرد.
وي گفت: در طول زندگيام با آقا «جمال» هيچ اختلاف و ناراحتي نداشتيم مگر مزاحمت همسر اول و فرزندانش. سرانجام 10 سال پيش مرا به رغم ميل باطنياش به صورت صوري طلاق داد تا با ارائه طلاقنامه به خانوادهاش اطمينان دهد كه از هم جدا شدهايم و آنها آرام بگيرند اما هيچ متاركهاي در كار نبود و ما پس از رجوع در كنار هم زندگي بيدغدغهاي داشتيم.
از سوي ديگر شوهرم كه نگران آينده من و فرزندانمان بود سند يك واحد آپارتمان 200 متري در محله «الهيه» را به نامم زد و قبل از مرگش نيز ويلاي شمال را به من و فرزندانم بخشيد. او در وصيتنامهاش اسم مرا به عنوان همسر ذكر كرده و ساير وراث را از ارثيه محروم نموده است. چند روز قبل از مرگش هم از من خواست تا عقدمان را ثبت كنيم به همين خاطر هم يك عاقد احضار كرد. با آنكه در تمام اين سالها همسر و پرستارش بودم، اما به دليل اين كه رجوع ما ثبت نشده بود بار ديگر در شناسنامههايمان ازدواجمان به ثبت رسيد و او 200 سكه طلا هم مهريه در نظر گرفت.
در پايان بررسيها، قاضي دادگاه حكم به باطل شدن عقدنامه صادر كرد، اما پس از صدور اين حكم با اعتراض شديد «اكرم» پرونده به شعبه 26 دادگاه تجديدنظر استان تهران فرستاده شد.
هيأت قضايي دادگاه - «ميرغفاري» و «صلواتي» - در بررسي نهايي دستور احضار عاقد، شاهدان عقد و تحقيقات تخصصی در این باره تا رفع ابهام ها را صادر كردند.