پنجره: احمد دهقان نویسنده متواضع و کمحرفی است. بیشتر مینویسد تا اینکه سخن بگوید. بهراحتی راضی به گفتوگو نمیشود. این بار هم همینطور بود اما به اصرار ما چند دقیقهای درباره شهید حسن باقری صحبت کرد. کسی که ارادت ویژهای به او دارد و این روزها، ساعتهایی از وقتش را صرف تحقیق و پژوهش در دستنوشتههای این فرمانده جنگی میکند.
نویسنده «سفر به گرای 270درجه» به ما این نوید را داد که مجموعه 5 جلدی از گزارشهای روزانه شهید حسن باقری در راه است که اوضاع و احوال جنگ در یکی دو سال اول را تشریح و توصیف میکند. جلد اول چاپ شده و همین روزها چشم اهالی بازار کتاب و علاقمندان تاریخ دفاع مقدس به آن روشن میشود. گزارشهایی که در روزگار 30سال بعد از جنگ، حکم اسناد تاریخی را دارند.
درباره حسن باقری اولین نکتهای که میگویند این است که: اطلاعاتی بوده. ذهنیت امروزی داشتن از کار اطلاعاتی او غلط است. عبارت اطلاعاتی امروز معنای امنیتی دارد و آن زمان در جنگ، یک معنای دیگر داشت. حسن باقری نیروی اطلاعات عملیات بود، مثل فرماندهان و نیروهای گردانهای دیگر، هیچ فرقی نمیکرد. اطلاعات عملیات در جنگ خیلی با این اطلاعاتی که الان میشناسیم فرق میکند. کار حسن باقری این بود که ارتش عراق، توانمندی و امکاناتش را شناسایی کند. در همه جنگها یک نابغه وجود دارد. مثلا در جنگ جهانی دوم؛ آلمانیها «رومل» را داشتند یا روسها که «ژوکف» را داشتند. اینها آدمهای بزرگی بودند. ما در طول هشت سال دفاع مقدس کمتر این قهرمانها را شناسایی کردیم. نابغه داشتیم ولی مشکل این بود که بیشتر نابغههای جنگی ما همان اوایل دفاع مقدس به شهادت رسیدند. حسن باقری یکی از همین نوابغ نظامی ما بود که در 27 سالگی شهید شد و فقط 28 ماه فرصت حضور در جبهه را پیدا کرد. این چند ماه، زمان بسیار کمی برای بروز نبوغ جنگی است، اما همین زمان کم را هم که بررسی کنیم، میبینیم پیروزیهای بزرگی داشتیم: طریق القدس، فتحالمبین و بیتالمقدس. همه این عملیاتهای موفقیتآمیز در همان دوره بوده و بعد از آن، سالی یک عملیات داشتیم. از سالهای میانی به بعد فهمیدیم که باید درباره عملیاتها و وقایع جنگ بنویسیم. به همین دلیل درباره عملیات خیبر بسیار نوشتهاند و گفتهاند؛ اما از عملیاتهای اوایل جنگ، کمتر سند، مدرک یا نوشتهای داریم.
توجه به اینکه این نوع جنگیدن و طرح و برنامه ریختن برای عملیات، کار افسران کارکشتهای است که در دانشکدههای نظامی فنون جنگ را یاد گرفته، روی آن کار کرده و آموزش دیدهاند، و نه یک خبرنگار و عکاس که هیچ تجربه نظامی نداشت و با تکیه بر هوش و استعداد ذاتی وارد این گود شده بود؛ عمق نبوغ شهید باقری بهخوبی روشن میشود.
اساس تغییر و شیوه تحول در جنگ را حسن باقری پایهگذاری کرد. سال 1359 ارتش عراق وارد خاک ایران شد. ارتش ایران یک ارتش کلاسیک و منظم بود، چهار عملیات طراحی کرد که نیروهای عراقی را از خاک ایران بیرون بریزد. آنها فکر میکردند با این نقشهها میتوانند موفق شوند. نمونهاش عملیات نصر که علمالهدی آنجا شهید شد. طوری عملیات را طراحی کردند که قرار بود تا بصره پیش برویم، اما عملیات که شروع شد بعد از یک پیروزی موقتی، ما شکست خوردیم و هویزه را هم از دست دادیم. در حالیکه هویزه تا دیماه آن سال اشغال نشده بود. در عملیاتهای توکل و کرخه هم همینطور شکست خوردیم، ارتش کاملا مأیوس شده بود. به همین دلیل نیروهای ارتش و سپاه را یک کاسه کردند و پای جوانان باهوش و باایمانی مثل حسن باقری به فرماندهی و اداره عملیاتها باز شد. در این برهه نیاز داشتیم روشهای جنگی را تغییر دهیم. حسن باقری این نیاز را فهمید و خودش مبدع این روش بود. نوابغ هم همین کار را میکنند؛ زودتر از بقیه متوجه اشکال میشوند و راهی برای رفع آن پیدا میکنند. حسن باقری گفت: ما چون در روز میجنگیم و تانکها را جلو میفرستیم، زرهی ارتش عراق قوی است و با ضدتانکهایشان امکانات و نیروهای ما را منهدم میکنند. ما جلو میرویم و آنها با روشهای روسی تک میزنند و ما را از بین میبرند. باید در نوع جنگیدن تغییر میدادیم. جنگیدن را از روز به شب بردند که تانکها کور باشند. معادلههای جنگی را از اساس عوض کردند. ما تا آخرین روزهای جنگ همینطور میجنگیدیم. حسن باقری نابغه ما بود، اما او را درست نشناختیم.
یکی از کارهایی که در مرکز شهید باقری انجام میدهیم، چاپ یک دوره کتاب پنج جلدی از روزنوشتهای اوست که فعلا یک جلد آن حاضر شده. اوایل جنگ، اخبار درستی از وقایع در تهران منتشر نمیشد؛ یکی میگفت اهواز سقوط کرده، دیگری میگفت هویزه را گرفتند و... حسن باقری اول مهر 1359 وارد جبهه شد و یک هفته بعد گزارش روزانه جنگ را درست کرد. یعنی هر روز این گزارشها را با ریز اتفاقات تهیه میکرد و برای 30 نفر از مقامهای بلندپایه کشور میفرستاد. الان که جنگ تمام شده هر محققی بخواهد درباره جنگ کار کند، با مشکل اسناد مواجه میشود. اما دستنوشتههای شهید حسن باقری، در این زمینه گوهر است چون بیشتر اسنادی که ما درباره جنگ داریم، گفتهها و ادعاهای شفاهی افراد است. اما با این گزارشها میفهمیم هر روز در جنگ چه اتفاقی افتاده. مثلا در جبهه خرمشهر عراق چقدر تانک و چند نفر نیرو آورده بود و اینها چه شدند و...
گزارشهای شهید باقری تا این اندازه دقیق و ریز است. این دستنوشتهها، پنج جلد گزارش روزانه جنگ است که هر شش ماه آن در یک جلد به چاپ خواهد رسید. هر محققی بخواهد کاری درباره این برهه از تاریخ و جنگ تحمیلی انجام دهد، به این کتابها نیاز دارد.
اگر این دستنوشتهها منتشر شود، ذهنیت ما درباره خیلی چیزها از جنگ تغییر میکند، چون اسناد مکتوبی درباره ریز اتفاقهای جنگ، به روایت یک مقام فرمانده ارشد است که نظیرش را نداشتهایم. بقیه خاطره تعریف میکنند از 20-30 سال پیش، اما حسن باقری وقایع را همان شب نوشته است، بنابراین نوشتههای او ارزش تاریخی زیادی دارد. در همین یادداشتها مشخص میشود چه کسانی از مسئولان در جنگ چه نقشی داشتند و در مجموع این دستنوشتهها از بزرگترین و معتبرترین اسناد جنگ ما است. سندیت دستنوشتهها از این جهت است که آنها را برای خودش و در همان زمان نوشته، و مهمتر اینکه قصد و غرضی نداشته و در سلامت نفسش شکی وجود ندارد.
نکته جالب این است که حسن باقری از تجربههای خبرنگاری در روزنامه جمهوری اسلامی برای نوشتن وقایع جنگی استفاده کرده است. اگر روزنامهنگار نبود، نمیتوانست این یادداشتها را به این شکل بنویسد.