وطن امروز: ماجرای قتل فجیع «سحرکوچولو» با گذشت 14 سال و در حالیکه هیچ سرنخی از جانیان سنگدل نیست، هنوز در جریان است.
قاضی دادگاه جزایی عمومی تهران در تازهترین اقدام به اداره ویژه قتل پلیس آگاهی ماموریت داده است گره این جنایت دردناک را باز کنند.
از 22 آبانماه سال 75، سناریوی جنایتی هولناک در شهرک محلاتی تهران پیشروی پلیس قرار گرفت که با وجود گذشت 14 سال و دستگیری بیش از 15 مظنون که هر کدام میتوانستند انگیزهای در قتل دختر 9 سالهای به نام «سحر نعیمی» داشته باشند، هنوز قاتل ردیابی نشده است.
وقتی خانه مرد کارخانهداری در شهرک محلاتی در میان شعلههای آتش سوخت و امدادگران پس از ساعتی آن را خاموش کردند، ابتدا ماجرای یک سرقت حرفهای و آتشسوزی عمدی پیشروی ماموران قرار گرفت.
مرد کارخانهدار که در زمینه تولید پوشاک فعالیت داشت ادعا کرد پیش از آتشسوزی در حالیکه هیچ کس در خانهاش نبود قفل شکسته شده و با سرقت پوشاک و پولهایش آنجا به آتش کشیده شده است.
هنوز غروب نشده بود که مرد کارخانهدار وحشتزده از گمشدن دختر 9 سالهاش به نام سحر خبر داد و با نگرانی ادعا کرد احتمال میدهد دختر خردسالش از سوی همان عاملان آتشسوزی به گروگان گرفته شده باشد.
تحقیقات ابتدا نشان داد که سحر کوچولو از وقتی صبح روز حادثه خانه را برای رفتن به مدرسه ترک کرده دیگر برنگشته است بهخاطر همین راننده سرویس مدرسه تحت تحقیق گرفته شد.
این مرد گفت: 2 سالی میشود که راننده سرویس مدرسه سحر هستم. روز حادثه مثل همیشه ساعت 12 ظهر بود که سحر از خودرویم پیاده شد و به سمت خانهشان رفت، من نیز حرکت کردم و نمیدانم این دختربچه چه سرنوشتی دارد. آخرینبار دیدم که سحر در حال حرکت به سمت خانهشان کلیدش را از کیفش بیرون آورد.
72 ساعت دلهره در خانواده مرد کارخانهدار درحالی سپری میشد که نخستین وظیفه پلیس مبنی بر اینکه سحر کوچولو ربوده شده و حتما گروگانگیران خواستههایی دارند به بنبست خورد.
ظهر روز 25 آبانماه سال 75، 3 دانشآموز مدرسه پسرانه در خیابان منصور تهران یک نایلون سیاهرنگ دیدند و از روی کنجکاوی گره آن را باز کردند.
باور کردنی نبود، سر یک دختربچه داخل آن جاسازی شده و پسران دانشآموز با فریاد بلندی به عقب دویدند و با جمع شدن زنان و مردان دور این نایلون خونآلود سریع پلیس را در جریان قرار دادند.
ساعتی نگذشته بود که مشخص شد سر دخترانه متعلق به سحر کوچولو بوده و این دختربچه قربانی سرنوشتی شوم شده است.
کارآگاهان جنایی این تصور را داشتند که گروهی آشنا در حال سرقت و سوزاندن خانه مرد کارخانهدار ناگهان سحرکوچولو را پیشروی خود دیدهاند و چون شناسایی شده بودند، برای اینکه ردی از خود برجای نگذارند وی را کشتهاند.
در فرضیه دیگری، پلیس بر این باور شد که گروهی آشنا به کمین در برابر خانه مرد کارخانهدار نشسته و وقتی سحرکوچولو با کلید خانه سر رسیده است، همراه وی و با تهدید دختربچه داخل خانه شده و با سرقت از آنجا و سوزاندن خانه، سحر کوچولو را همراه خود برده و به قتل رساندهاند.
در حالیکه هیچگاه دیگر اندامهای بدن سحرکوچولو پیدا نشد، پلیس تجسسهای خود را روی آشنایانی متمرکز کرد که میتوانستند انگیزههایی برای انتقامجویی و سرقت داشتهاند و چون سحرکوچولو آنان را میشناخته، باید کشته میشد.
خیلی از آشناها و حتی کارگران کارخانه پدر سحر تحت تحقیق گرفته شدند تا اینکه یکسال بعد دایی سحرکوچولو مدنظر گرفته شد که همه این شرایط را داشت چرا که اختلاف شدیدی بین این مرد 42 ساله و پدر سحرکوچولو بود و از سوی دیگر اگر دختربچه وی را در صحنه سرقت و آتشسوزی میدید، حتما رازش فاش میشد.
این مرد خیلی زود اعتراف کرد و گفت: من از دامادمان 20 میلیون تومان قرض خواستم که نداد بهخاطر همین خواهرزادهام را دزدیدم و به خانه دوستم بردم، میخواستم اخاذی کنم که پشیمان شدم اما کار از کار گذشته بود و باید سحر از بین میرفت.
با وجود این اعتراف عجیب دایی سحر کوچولو، تحقیقات نشان داد که وی نمیتوانست قاتل یا رباینده دختربچه باشد و تحت تاثیر رفتارهای روانی به چنین ادعاهایی پرداخته است.
حکم تبرئه دایی سحرکوچولو از سوی قضات دیوانعالی کشور نیز تایید شد و پرونده در بایگانی قرار گرفت تا اینکه پس از 14 سال باز رسیدگی به آن ورق تازهای خورد.
قاضی گیوکی از شعبه 1156 دادگاه جزایی عمومی بعثت که به مطالعه پرونده قدیمی دست زده است، وقتی در مرحلهای قرار گرفت که بهخاطر پیدا نشدن قاتل سحرکوچولو دیه باید از بیتالمال پرداخت میشد از پدر و مادر این دختربچه شنید که حاضر به گرفتن دیه نیستند و هنوز امید دارند قاتل ردیابی شود.
بدینترتیب؛ دستور ویژهای صادر شده است تا تیمی از ماموران پلیس آگاهی تهران به بررسی این جنایت قدیمی دست بزنند تا رد پایی از قاتل سحرکوچولو پیدا کنند.