تهمت زدن به همسر برای فرار از مهریه

شنیدن این حرف ناراحت شدم و گفتم: تو این مرد جوان را می‌‌شناسی که او را به خانه راه داده‌ای؟ ایرج لبخندی زد و گفت: نگران نباش، خودم مراقبش هستم. ۲ ساعت گذشت و شوهرم به بهانه‌ای از خانه بیرون رفت و مرا با آن مرد غریبه تنها گذاشت ولی او در حالی به خانه برگشت که ماموران انتظامی همراهش بودند و با تهمت‌های توهین‌آمیز و رکیک ادعا می‌کرد که من با آن مرد غریبه رابطه مخفیانه دارم و...!
کد خبر: ۱۴۸۷۶۹
|
۲۸ بهمن ۱۳۸۹ - ۰۹:۳۵ 17 February 2011
|
8012 بازدید
خراسان: تو نشان کرده پسردایی‌ات هستی و خانم دایی عباس در مراسمی که برای نام‌گذاری‌ات برگزار کردیم بنا بر خواسته پدربزرگ خدابیامرزت، یک جفت گوشواره طلا و یک کله قند هدیه داد و در‌‌ همان روز اعلام شد که ایرج و مهسا در آینده باید با هم ازدواج کنند. آن‌ها با این عقاید مسخره من را در سن ۱۶ سالگی مجبور به ترک تحصیل کردند و با چشمانی گریان پا به خانه شوهر گذاشتم. ولی ‌ای کاش این ازدواج سرنمی گرفت چون هنوز ۲ هفته از زندگی مشترکمان نگذشته بود که فهمیدم شوهرم کریستالی است.

من خیلی ناراحت و ناامید به خانه پدرم برگشتم و گفتم که پسردایی‌ام کریستال مصرف می‌کند. آن روز پدر و مادرم که می‌خواستند اشتباه خودشان را توجیه کنند گفتند فامیل اگر گوشت همدیگر را تکه تکه کند استخوان‌های همدیگر را دور نمی‌ریزد. پس عجله نکن و فرصت بده تا ایرج را از این بدبختی نجات دهیم!

زن جوان در دایره اجتماعی کلانتری مصلای مشهد افزود: با شنیدن این حرف‌ها کمی احساس مسئولیت کردم و به خانه شوهرم برگشتم اما الان که دارم با شما صحبت می‌کنم ۵ سال از آن موقع می‌گذرد و ما صاحب یک دختر زیبا شده‌ایم. افسوس که والدینم نتوانسته‌اند کاری برایم انجام بدهند و ایرج در اعتیاد غوطه‌ور شده است و بدنش بوی تعفن می‌دهد.

من که دیگر از ادامه زندگی با این شوهر بی‌مسئولیت خسته شده بودم حدود ۲ ماه قبل قهر کردم و به خانه پدرم رفتم و مهریه‌ام را به اجرا گذاشتم. تصمیم گرفتم از ایرج طلاق بگیرم اما او با زبانی چرب و نرم، ریش‌سفیدهای فامیل را واسطه کرد تا به خانه‌اش برگردم و تعهد داد که اعتیادش را ترک خواهد کرد.

زن جوان افزود: به احترام حرف بزرگترهای خانواده دوباره به خانه شوهرم برگشتم و او چند روزی خیلی خوب و منطقی رفتار می‌کرد تا اینکه دیروز، مرد غریبه‌ای را همراه خود به خانه آورد و گفت: این مرد جوان مسافر است. پول خوبی از او گرفتم و یکی از اتاق‌‌هایمان را امشب به او اجاره داده‌ام.

با شنیدن این حرف ناراحت شدم و گفتم: تو این مرد جوان را می‌‌شناسی که او را به خانه راه داده‌ای؟ ایرج لبخندی زد و گفت: نگران نباش، خودم مراقبش هستم. ۲ ساعت گذشت و شوهرم به بهانه‌ای از خانه بیرون رفت و مرا با آن مرد غریبه تنها گذاشت ولی او در حالی به خانه برگشت که ماموران انتظامی همراهش بودند و با تهمت‌های توهین‌آمیز و رکیک ادعا می‌کرد که من با آن مرد غریبه رابطه مخفیانه دارم و...!

متاسفانه ایرج آدم نمی‌شود. او برای اینکه بتواند از زیر بار مهریه شانه خالی کند و به راحتی طلاقم بدهد این نقشه را کشید و آبروی مرا با این مرد از همه‌جا بی‌خبر به بازی گرفته است.
اشتراک گذاری
تور پاییز ۱۴۰۳
بلیط هواپیما تبلیغ پایین متن خبر
برچسب منتخب
# قیمت طلا # مهاجران افغان # حمله اسرائیل به ایران # انتخابات آمریکا # ترامپ # حمله ایران به اسرائیل # قیمت دلار # سردار سلامی
الی گشت
قیمت امروز آهن آلات