سایت «الف» در مطلبی نوشت:
سوال 1- اگر مسعود رجوي به مناسبتي از وزارت كشور جمهوري اسلامي درخواست مجوز راهپيمايي كند و هواداران خود در داخل ايران را در ساعت خاصي به حضور در خيابان خاصي فرا بخواند، آيا كسي خواسته او را اجابت خواهد كرد؟
پاسخ: گروه رجوي به دليل جنايات گسترده در دهه 60 و همدستي با صدام، آنقدر نزد مردم ايران منفور است كه هيچكس جرأت نمي كند به طور علني از مريم يا مسعود رجوي حمايت كند و خواسته منافقين را اجابت نمايد.
سوال 2- آيا از جمعيت 75 ميليون نفري ايران هيچكس طرفدار گروههاي رجوي يا تندر يا ريگي يا پژاك يا سلطنت طلب نيست؟
پاسخ: نه اينكه اصلاً هيچكس نباشد اما تعداد اين عده نسبت به كل مردم ايران تقريباً هيچ است و با توجه به سابقه و ماهيت تروريستي اين گروهكها، البته نيروهاي انتظامي و اطلاعاتي هرگز اجازه هيچ تحركي به آنها نمي دهند.
سوال 3- اگر همين طرفداران اندك گروههاي محارب، اميدي و فرصتي براي عرض اندام و تجمع و عمليات پيدا كنند آيا از اين فرصت استفاده نخواهند كرد؟
پاسخ: اگر اميدوار شوند و انگيزه و امكان پيدا كنند، طبعاً از فرصت براي اعلام وجود و تجمع و عمليات استفاده خواهند كرد.
البته لازم به يادآوري است از همان ابتداي پيروزي انقلاب سرويسهاي جاسوسي غرب به مخالفان موثر جمهوري اسلامي پناه و امكانات داده و آنها را براي هرنوع خرابكاري و ضربه نظام مجهز كردهاند. در اين مدت اين افراد چندان هم بيكار نبودهاند. آنها از انفجارهاي و عمليات تروريستي اوايل دهه 60 گرفته تا جاسوسي براي صدام و بعد خبر چيني هستهاي براي غرب و اين آخر سري هم ترور دانشمندان هستهاي را در كارنامه دارند. همدستانشان هم در سيستان و آذربايجان غربي عملياتهاي تروريستي بعضاً تكان دهندهاي انجام دادهاند.
سوال 4- اگر يكي از مسوولان سابق نظام كه زماني خدماتي كرده، به مناسبتي از وزارت كشور جمهوري اسلامي درخواست مجوز راهپيمايي كند و هواداران خود را در ساعت خاصي به حضور در خيابان خاصي فرا بخواند، اما همين طرفداران گروههاي محارب با هماهنگي قبلي از فرصت اين فراخوان استفاده كرده و در مركز تهران آشوب و ناامني ايجاد كنند و به عمليات تروريستي دست بزنند، آن وقت تكليف چيست؟
پاسخ: اگر آن مسوول سابق، عمداً و با اطلاع از استقبال سران گروههاي محارب و تروريست چنين دعوتي را انجام داده يا بدون اطلاع چنين كاري كرده اما پس از معلوم شدن تدارك تروريستها براي سواستفاده از اين تجمع، از دعوت خود عقب نشيني نكرده باشد، قطعاً همدست همان تروريستها و در جنايات آنها شريك است.
سوال 5- آن جمعيت بزرگي كه در 25 خرداد 88 به فراخوان موسوي و كروبي به خيابان آزادي تهران آمد، چرا 25 بهمن در صحنه حاضر نشد. آيا عدم حضور آنها به دليل غيرقانوني بودن تجمع و حضور گسترده نيروهاي امنيتي در خيابان نبود؟
پاسخ: اولاً تجمع بزرگ 25 خرداد 88 هم بدون مجوز و با حضور گسترده پليس ضد شورش برگزار شد. ثانياً آن تجمع ناشي از باور پذير بودن دروغ بزرگ تقلب در انتخابات بود. در آن شرايط كه احساسات و هيجان به شكل بيسابقهاي بالا رفته بود و طرفداران موسوي به شهادت نتايج انتخابات در ‹شهر تهران› اكثريت بودند، به دنبال پرچم ‹‹ راي من كجاست›› راه افتادند. بعدها كه نزديكان موسوي رسماً اعتراف كردند سندي براي تقلب و جابجايي گسترده آرا در اختيار نداشتند و نميتوانستند ادعاي خود درباره تقلب گسترده در انتخابات را ثابت كنند، اكثر قريب به اتفاق تجمع كنندگان 25 خرداد 88 به تدريج پراكنده شدند.
در تجمعات بعدي هواداران موسوي به تدريج هواداران گروهكهاي ضد انقلاب و محارب و تروريست نفوذ كردند و كار به جايي رسيد كه در فراخوان 25 بهمن89، تقريباً فقط هواداران گروهكهاي تروريست يا سلطنت طلب به ميدان آمدند.
سوال 6- طبق اصل 27 قانون اساسي مگر برگزاري تجمعات آزاد نيست؟ چرا به موسوي و كروبي و ديگر مخالفان اجازه تجمع داده نميشود؟
پاسخ: طبق همان اصل 27 قانون اساسي و ديگر قوانين ناشي از قانون اساسي، برگزاري تجمع و راهپيمايي، مشروط است و به موافقت وزارت كشور هم نياز دارد.
در شرايطي كه سرويسهاي جاسوسي غرب با تمام توان سعي دارند به داخل كشور تروريست و بمبگذار نفوذ دهند و داخل كشور را ناامن كنند و به آشوب بكشند، طبيعي است كه وزارت كشور نبايد هم با درخواست راهپيمايياي موافقت كند كه راديوي اسرائيل برايش زمينه سازي تبليغاتي ميكند.
در واقع موسوي و كروبي نبايد مدعي اصل 27 قانون اساسي باشند چرا كه طي يكسال و نيم گذشته اين دو نفر بزرگترين ضربه را به جنبه مردمسالاري نظام زدند. آنها علناً و رسماً زمينه حضور ميداني تروريستهاي مجاهدين خلق و تندر را فراهم آوردند و راه را براي استفاده تروريستها از تجمعات خياباني فراهم كردند.
در شرايطي كه موساد و سيا در داخل تهران تروريست مسلح نفوذ داده اند، بايد به وزارت كشور حق داد كه حتي با تجمعات صنفي عادي هم به سختي مجوز دهد چه رسد به تجمعي كه راديو اسرائيل و تلويزيون مجاهدين خلق و گروهكهاي تروريستي وهابي براي آن تبليغ مي كنند.
سوال7- با وجودي كه موسوي و كروبي خدمات زيادي به نهضت امام خميني(ره) و انقلاب اسلامي كردند، چرا امروز علناً و عملاً براي عمليات تروريستي زمينه چيني مي كنند و در قبال تشويق پرشور رسانههاي انگليسي و آمريكايي و اسرائيلي و وهابي و حتي تروريستهاي مجاهدين و ريگي و پژاك و... سكوت كردهاند؟ چطور ممكن و قابل باور است كه كساني آنقدر مقرب به انقلاب، اينطور با منفورترين دشمنان انقلاب براي عمليات آشوب و ناامني و ترور همدست شوند؟
پاسخ: اولاً چنين موضوعي در تاريخ بي سابقه نيست. در صدر اسلام زبير يكي از نزديكترين صحابي رسولالله (ص) بود و آنقدر به علي (ع) ارادت داشت كه جزو اهل بيت آن حضرت محسوب مي شد و حتي جزو معدود نزديكان امام علي(ع) بود كه در تشيع جنازه حضرت زهرا(س) شركت داشت اما همين زبير به واسطه فرزند نااهل و ناخلفش عبدالله، از راه راست آنقدر منحرف شد كه به روي حضرت علي (ع) شمشير كشيد.
نمونه ديگر: شمر ابن ذي الجوشن در جنگ صفين، در سپاه حضرت علي(ع) شمشير ميزد و مجروح شد و چيزي نمانده بود تا در ركاب حضرت علي(ع) شهيد شود. اما همين مجاهد و ياور حضرت علي(ع) آن فاجعه بزرگ را در كربلا پديد آورد.
در اول انقلاب هم شاهد انحراف و سقوط 180درجه برخي مقربان امام خميني(ره) بوده ايم. بني صدر در سال 57 يار نزديك امام خميني(ره) تلقي ميشد. قطب زاده هم كه اندكي پس از پيروزي انقلاب اعدام شد، جزو هواداران نزديك امام بود و حتي در پرواز تاريخي 12 بهمن 57 به همراه امام از پاريس به تهران آمد...
درباره دليل رسيدن موسوي و كروبي به اين سرنوشت شوم هم البته قضاوت بسيار مشكل است و بايد زمان بگذرد و روشن شود كه چرا اين دو نفر كه زماني خدماتي به انقلاب كرده بودند، امروز به ننگ و ذلت همدستي با مريم رجوي و خوش خدمتي براي اسرائيل تن دادهاند...
به همين دليل هم هميشه بايد دعا كنيم خدا آخر و عاقبت ما را ختم به خير فرمايد.