سرویس بین الملل «تابناک» ـ آنگاه که پس از خودسوزی «محمد بو عزیزی» سبزی فروش تونسی، اسباب دیکتاتوری بن علی برچیده و این حاکم خودکامه ناچار به فرار از تونس شد، شاید کمتر کسی تصور میکرد که دومینوی انقلاب تونس به سرعت جهان عرب را فرا بگیرد و در مدت زمانی کمتر از 20 روز به پایان دیکتاتوری حسنی مبارک در مصر هم منتهی شود. در ادامه این اعتراضات اکنون لیبی دستخوش درگیریهای خونین شده است. معمر قذافی در حالی اعتراضات مردمی این کشور را سرکوب میکند که برآورد میشود حکومت وی نیز به زودی سقوط کند. در همین حال اعتراضات جدی و تعیین کنندهای در برخی کشورهای منطقه چون یمن و بحرین نیز در جریان است. حسین شیخالاسلام، سفیر پیشین ایران در سوریه، قائم مقام سابق وزیر امور خارجه و نماینده پیشین مجلس است که در حال حاضر به عنوان دبيرکل کنفرانس بين المللي حمايت از انتفاضه فلسطين و مشاور بین الملل رئیس مجلس شورای اسلامی مشغول بکار است. «تابناک» در گفتوگو با این کارشناس مسائل خاورمیانه آخرین تحولات منطقه را مورد واکاو قرار داده است. اجازه بدهید بحث را از تحولات لیبی شروع کنیم؛ در حالی خیزشهای مردمی در لیبی آغاز شده که معترضان به شدت از سوی معمر قذافی رهبر این کشور سرکوب شدهاند. سوالی که مطرح میشود این است که آیا این روش میتواند برای مهار اعتراضات کارساز باشد؟ مسلما این کشتار پاسخگوی مشکل به وجود آمده نخواهد بود، بلکه شکاف میان مردم و حاکمیت را بیشتر میکند. این خونریزی باعث میشود که مردم بر سر خواسته خود راسخ تر شده و خواستههای خود را عمیقتر پیگیری کنند. اگر تاکنون اعتراض به ظلم و بیعدالتی محور اصلی اعتراضات مردمی بود، الان خون خواهی نیز به آن افزوده شده است. قتل عام عمومی که آقای قذافی در این چند هفته مرتکب شده، حتما در ذهن لیبیاییها و تاریخ جهان ثبت خواهد شد و البته اعتقاد دارم با این روشها نمیتوان در کوتاه مدت این اعتراضات را مهار کرد.
ریشه برخوردهای جنایتکارانه قذافی را در چه میدانید. آیا وی با توجه به تجربه بن علی و مبارک در تونس و مصر به این نتیجه رسید که برای حفظ حکومت خود ناگزیر از قتل و عام مردم است؟شخصیت آقای قذافی بسیار خاص است. ایشان در نوع رفتار خود منحصر به فرد و مثال زدنی است. در همه رفتارهای ایشان خشونت دیده میشود، در نوع زندگی شخصی و سیاسی ایشان خشونت به وضوح دیده میشود فکر میکنم شخصیت ایشان در این قتل عامها موثر است.
یکی از مهمترین مسائلی که همواره در مورد لیبی مطرح است، سرنوشت امام موسی صدر است که به این کشور گره خورده در مورد احتمال حضور ایشان در لیبی و یا زنده بودنشان چه نظری دارید؟این هم جزء خاصیت های آقای قذافی است. آنطور که من شنیده ام ایشان در جلسهای از مواضع آقا موسی دلخور میشود و آقا موسی هم که شخصیت بارزی بوده و نمیتوانسته نظرات خود را به خاطر عصبانیت قذافی عوض کند به پافشاری بر موضع خود اصرار میکند و این بحث منجر به ناپدید شدن آقا موسی در مسیر فرودگاه میشود. از این رو این احتمال که همچنان در لیبی حضور داشته باشند وجود دارد و امیدواریم که در قید حیات باشند.
در شرایط کنون جمهوری اسلامی ایران برای آزادی امام موسی صدر چه اقدامی میتواند انجام دهد؟ایران همواره دولت لیبی را مسئول ناپدید شدن ایشان میداند و بارها سرنوشت ایشان را از دولت لیبی پیگیری کرده است. همچنین در کمیسیون اصل 90 مجلس نیز این قضیه پیگیری شده و گزارشهای مفصلی تهیه شده است. ما باید مطالبات خود را ادامه بدهیم تا زمانی که ان شاء الهی منجر به نتیجه شود.
چنانچه دولت لیبی سقوط کند دریچههای جدید تری برای معلوم شدن سرنوشت ایشان باز خواهد شد؟حتما مشخص میشود که با ایشان چه کردهاند زندانبانها و کسانی که در مسیر فرودگاه همراه ایشان بودهاند مشخص میشوند تا به حال دسترسی مناسبی به این افراد وجود نداشته تا برای سوالات خود پاسخ بگیریم. اما با سرنگونی دولت قذافی پیگیری این مسائل آسانتر خواهد شد.
اجازه بدهید در واکاوی تحولات منطقه کمی به عقب برگردیم؛ قبل از آنچه که اکنون تحت عنوان اعتراضات مردمی، منطقه را فراگرفته است بطور ناگهانی و بعد از وقایع تونس شدت گرفت، ریشه این تحولات را در کجا میبینید؟ ریشه این اعتراضات ظلم، بی عدالتی و دیکتاتوری است که در این کشورها حاکم بود. رژیمهای حاکم بر این کشورها از مردم خود بریده و به بیگانگان تکیه کرده بودند. همه این اعتراضات در کشورهایی رخ داده که پس از تقسیم امپراطوری عثمانی به وجود آمدهاند. کشورهای نفت خیزی که استکبار به خاطر نفت، امکانات مادی و موقعیت استراتژیک بر انها سیطره زده است. برای مثال مصر با دارا بودن کانال سوئزبه خط ارتباط تجاری شرق و غرب تبدیل شده بود و همین مساله این کشور را از نظر جغرافیای سیاسی در جایگاه ویژهای قرار میداد.
تکیه به نیروهای خارجی برای حفظ قدرت, این کشورها را از مردم خود دور کرده و موجب وابستگی این کشورها شده بود. ما این تجربه را در ایران داشتیم. شاه ایران برای خارجیها حتی حق ویژه کنسولی نیز اعطا کرده بود. به این معنا که شهروندان خارجی ( آمریکایی ) در مقابل اقدامات تبهکارانه و جنایتکارانه خود در ایران به مقامات ایرانی پاسخگو نبودند. در دوره شاه تمام ثروت این کشور از سوی شرکتهای مشارکتی که سهام ان بین یک عده از وابستگان خانواده شاه و یک عده از خارجیها تقسیم شده بود، تاراج شده و به خارج از کشور منتقل میشد. به این معنا که امکانات این مملکت در جهت مصالح و منافع یک عده خاص استفاده میشد. هر چه اگاهی مردم درباره فساد رژیم افزایش مییافت بیشتر با رژیم درگیر میشدند و مسئله پیدا میکردند، استکبار هم از این وضعیت استقبال میکرد و رژیم را بیشتر به خود وابسته میکرد.
این وابستگی رژیم آنقدر شکاف بین مردم و حاکمیت را افزایش داد تا کشور به حالت انفجار و انقلاب رسید در واقع وابستگی رژیم پهلوی عزت، استقلال و آزادی ملت ایران را سلب کرده بود. در کشورهای منطقه که شاهد خیزشهای مردمی بودیم نیز چنین وضعیتی حاکم بود؛ علی الخصوص در کشورهایی که مردم ان با اسرائیل مسئله داشتند و فلسطین را جزئی از خود میدانستند. مردم میدیدند که ذلیل یک عده صهیونیست و آمریکایی شدهاند. مردم مصر در چند جنگ افتخار آمیز مثل 1956 ؛1967, و 73 19شرکت کرده و افتخار آفریده بودند، ولی بعد از سال 79 19و قرار داد کمپ دیوید مصالح و منافع و عزت آنها فدای رژیم صهیونیستی شده بود و یک سوم از فروش گاز آنها صرف آبادانی صهیونیستهای اشغالگر میشد. مردم مصر همواره علاقمند بودند که به مردم فلسطین بخصوص شهروندانی که در غره محاصره شدند کمک کنند ولی نمیتوانستند؛ دولت مصر حتی جلوی کمکهای مردمی را هم گرفته بود. این برای مردم مصر دلسرد کننده بود. تا اینکه مانند بشکه باروت آماده انفجار، فقط نیاز به یک جرقه داشتند. در واقع سقوط بن علی در تونس مثل جرقهای بود که به این بشکه باروت رسید و منفجر شد و در مصر به سقوط مبارک منجر شد. البته باید ببینیم که چقدر به تغییر نظام میانجامد.
اتفاقات اخیر را میتوان «موج بیداری اسلامی» نامگذاری کرد و گفت که این موج جهان عرب و جهان اسلام را فرا گرفته است؟شکی نیست که این موج بعد از انقلاب ایران شروع شد و تردیدی نیست که این موج با ایستادگی انقلاب ایران در مقابل استکبار و فشار امریکاییها و صهیونیستها تقویت شد. از سوی دیگر این موج در لبنان توسط حزب الله افتخار آفرین شده و منجر به خروج اسرائیلیها از لبنان شد. در فلسطین طی جنگ 22 روزه موجب شکست اسرائیل در جنگ غزه شد. این درحالی بود که در ایران نیز مقاومت و پایداری ما در مقابل طرحهای تحمیلی هستهای عزت انقلاب ما را برای ملتها دو چندان کرد. این افتخارها و عزت و سربلندیها اثر خود را در انقلابهای اخیر بر جای گذاشت.
به طور قطع امریکا تلاش میکند مقابل حاکمیت مردم منطقه ایستادگی کند همانطور که در مصر شاهد بودیم، به نظر شما چقدر این احتمال وجود دارد که امریکا این خیزشهای مردمی را به نفع خود مصادره کند؟این احتمال جدی است. امریکا سعی میکند در مقابل مصالح مردم منطقه ایستادگی کند برای اینکه منافع و مصالح مردم با منافع امریکا در تضاد است. مردم میخواهند ثروت مملکتشان برای خودشان باشد اما امریکاییها میخواهند که حکومتها و مردم منطقه در خدمت آنها باشد. مردم میخواهند عزت و قدرت تصمیم گیری در امور خودشان را داشته باشند ولی امریکاییها میخواهند که مردم برده باشند و اجازه تصمیم گیری نداشته باشند. طبیعی است که این دو جریان در مقابل هم قرار میگیرند. در این میان نقش نخبگان حائز اهمیت است. در فرمایشات مقام معظم رهبری هم هست که میگویند نخبگان، رهبران سیاسی و دانشگاهی در این هم آوردی و کشمکشها خیلی موثر و تعیین کنندهاند. وظیفه نخبگان این است که مردم را متوجه اهداف استعماری شیطان بزرگ کرده و به مردم بقبولانند که هیچ خیری از امریکا حاصل نمیشود.
به نظر شما مهمترین عاملی که باعث شد این اعتراضات در جهان عرب فراگیر شده و به یکی دو کشور محدود نشود، چیست؟مشخصه همه این کشورها در این است که تکیه اصلی حکومتهای حاکم در آنها به امریکاست و دور از مردم خود هستند. بدین ترتیب برای اینکه بر سر قدرت بمانند هر چه بیشتر به امریکا وابسته شده و به همان اندازه از مردم خود دور شدند؛ برای اینکه حاکم بمانند راه حلهای اسرائیلی را پذیرفتند. همانطور که میبینید جنبشهای مردمی در کشورهایی به وقوع پیوسته که حاکمان آنها با امریکا و اسرائیل سازش کردهاند. مثلا سوریه به خاطر ایستادگیهایی که در مقابل امریکا و به ویژه صهیونیستها داشته، کمتر مشکل دارد.
همانگونه که فرمودید کشورهای منطقه به سمت اسلامگرایی پیش میروند و این اتفاقات موقعیت اسرائیل را تضعیف میکند؛ فکر میکنید اسرائیل در مقابل این تحولات چه موضعی میگیرد و شرایطش از این به بعد چگونه خواهد بود؟بازنده اصلی در حوادث اخیر امریکا و اسرائیل هستند و تغییرات راهبردی در آنها ایجاد میشود. مدت زمانی است که امنیت اسرائیل به هم ریخته و معادله راهبردی در منطقه تغییر کرده است. به خصوص بعد از جنگ 33 روزه که مشخص شد آنها دست برتر ندارند. تحولات اخیر نیز آنها را به حالت مرگ آوری رسانده است.
بعد از جنگ 1973 که رژیم صهیونیستی به پیروزی رسید، وزیر دفاعشان سخنرانی کرد و گفت از امروز اعلام میکنم که هیچ پایتخت عربی از تیر رس ما دور نیست. این در حالی است که الان حزب الهب است که میگوید اگر درگیری در منطقه ایجاد شود هیچ جای سرزمینهای اشغالی در امان نخواهد بود. قبلا اسرائیل در لبنان کمربند امنیتی احداث کرد و گفت برای اینکه کاتیوشا و موشکها به داخل فلسطین اشغالی نرسد اینکار را میکند، الان این آقای سید حسن نصر الهر است که میگوید اگر اسرائیل حمله کند این بار ما الجلیل را که در شمال فلسطین واقع است آزاد میکنیم. امروز معادله در منطقه عوض شده و اسرائیل در مرز نابودی و تحقق فرمایش امام است. اگر همین روند اسلامی شدن منطقه ادامه یابد با تقویت مقاومت و تکیه به خداوند و ملتها انشا الله این کار شدنی است.
ایران چطور میتواند از شرایط موجود استفاده کند و برای این کار چه رویکردی باید در پیش گرفت؟ همه این اتفاقات پیروزی ایران و مقاومت است؛ لازم نیست ما از این موقعیت بهره برداری خاصی بکنیم چرا که همه این اتفاقات به خاطر امام و اقداماتی است که مردم در این انقلاب انجام دادند. اگر آن موقع ما نشان نمیدادیم که استبداد متکی به استکبار جهانی قابل فروپاشی است، اگر نشان نمیدادیم که استکبار جهانی نمیتواند هیچ غلطی بکند این پیروزیها حاصل نمیشد. انقلاب در ایران پیروز شد در منطقهای که استکبار سعی کرده بود بر اساس ملیت منطقه را تقسیم کند و به هر ملیت اصالت ببخشد و اجازه ندهد که با هم متحد شوند. زمانی که انقلاب در ایران به اسم اسلام پیروز شد انقلاب اسلام در قلب تک تک ملتها جا داشت و این عامل وحدت همگان شد. از این رو رویکرد ما باید پشتیبانی از تمام این حرکتها باشد. هر چه دنیا به طرف مردم سالاری برود به نفع ماست.
گفتوگو: سهیلا طائی
سایت تابناک از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.