«رُوی عَن رَسُولِالله ـ صَلّی اللهُعَلیهوَآلِهِوَسَلَّم ـ قالَ: إِنَّ الْغَيْرَةَ مِنَ الْإِيمَانِ» مروری بر مباحث گذشتهبحث
ما راجع به تربیت، یعنی روش رفتاری و گفتاری دادن به غیر بود. انسان
معمولاً در چهار محیط روش میگیرد؛ نخست محیط خانوادگی، دوم محیط آموزشیِ
تحصیلی، سوم محیط رفاقتی و چهارم محیط شغلی است و فضای پنجمی هم حاکم بر
همه این محیطها داریم که بعداً به آن میرسیم. بحث ما در جلسه گذشته،
درباره محیط چهارم، یعنی «محیط شغلی» بود. بنده عرض کردم که در محیط شغلی،
روش گرفتنِ انسان در سه رابطه مطرح است؛ نخست، نسبت به نفسِ شغل است که خودِ
شغل فینفسه، روی انسان اثر گذار بوده و ممکن است اثرِ تخریبی یا سازندگی
داشته باشد. دوم، محیطی است که انسان در آن، اشتغال به امورِ معیشتیِ
دنیاییاش دارد و سوم، روابط انسان نسبت به مراجعین شغلی است.
بحث
ما درباره رابطه دوم بود. ما نفسِ شغل و اثرگذاری آن را بحث کردیم و
گفتیم، به طور کلی شغلها دو گونه هستند: شغلهایی که در ابعاد گوناگون
انسانی و معنوی روی انسان نقشِ سازندگی داشته و شغلهایی که نقش
تخریبی دارند. مسأله نفس محیط را هم در جلسه گذشته مطرح کردم و به روایات
متعدّدی اشاره نمودم که یک بحث کلّی بود و ما همه مطالب را از روایات
استفاده کردیم.
«فضای کاری» جدای از «خود شغل» است!آن بحث کلّی این است که محیط و فضایی که انسان در آن است، روی انسان مؤثّر است. اگر در نظرتان باشد، در پایان جلسه، روایتی از پیغمبر اکرم نقل کردم که حضرت فرمودند: «السوقُ دارُ سهوٍ و غفله»؛ بازار محل فراموشی و لغزش است. حضرت تعبیر به «سوق» فرمودند که مراد همان فضای محل کسب است، فضایی که انسان در همان فضا قرار میگیرد و به سوی مادّیّت میرود.
ما این مطلب را به طور کلّی داریم و من، همانند نفس شغل که دوگونه بود، فضایِ شغلِ انسان را هم به دوگونه سازنده و مخرِّب تقسیم میکنم. ممکن است که خودِ شغل خوب باشد، امّا فضا، فضای مسمومی باشد و یا بالعکس. به تعبیرسادهتر، بحث ما جوِّ غالب و فضای حاکم بر محیطی است که انسان در آن مشغول به کار است.
شیطان فرصت طلب استاگر این جوّ و این فضا، فضای مادّیّت باشد، از نظر طبیعی اینطوراست که آن عواملِ درونی انسان که با امور دنیوی و مادّی مرتبط است، زنده میشوند. این درون ما وجود دارد وهیچ شبههای نیست. به طور کلّی، هواهای نفسانی، وهمی، شیطنت و همه اینها در ما وجود دارد. اگر فضای حاکم، فضای مادّی باشد، هواهای نفسانیِ درون من را زنده میکند و این را بدانید که شیطان، چه درونی و چه بیرونی، فرصت طلب است. در روایت داریم که شیطان فرصت طلب است. این فرصت طلبی در هر فضایی برای انسان کاربرد ندارد. اگر فضا با اهداف شیطانی، مساعد باشد، این فرصت طلبی خوب کاربرد دارد. اما اگر مساعد نباشد، آنجاست که شیطان به زحمت میافتد.
شکار شدن، هنگام غوطه وری در مالروایتی از امام صادق ـ علیهالسلام ـ نقل شده است که حضرت فرمودند: «إِنَّ الشَّيْطَانَ يُدِيرُ ابْنَ آدَمَ فِي كُلِّ شَيْءٍ» در بعض روایات به جای «یُدیر»، «یُدبّر» هم دارد. آنهایی که اهلش هستند، به اصول کافی مراجعه کنند. آنجا هم «یدیر» دارد و هم «یدبّر». «فَإِذَا أَعْيَاهُ جَثَمَ لَهُ عِنْدَ الْمَالِ فَأَخَذَ بِرَقَبَتِهِ». شیطان در هر چیزی دور انسان میچرخد تا او را به دام اندازد و هنگامی که خوب خستهاش کرد، او را به سینه روی زمین میخواباند و گردنش را میگیرد.
شیطان شکارچی با حوصلهای است!اگر متن روایت «یُدیرُ» باشد، یعنی شیطان، انسان را دور میزند و دنبال فرصت برای شکار است. فرض کنید صیّادی، میخواهد شکاری را صید کند، دنبال فرصت میگردد تا در نهایت، صیدِ خود را به دام بیندازد. شیطان اینقدر دور انسان میگردد تا خستهاش کند. در پرندهها این مطلب، خیلی روشن است. شکارچی به دنبال صید که میرود، بالا میرود، پایین میرود، این طرف میرود، آن طرف میرود، شکار را رها نمیکند. وقتی که خستهاش کرد، آنجاست که او را میگیرد و با سینه به زمین میکوبد. در قرآن هم دارد که «فَأَصْبَحُوا في دارِهِمْ جاثِمين»؛ یعنی اینها در خانههاشان صبح کردند، در حالی که سینههایشان روی زمین بود.
وقتی که انسان خسته شود ...؛حالا این فرصتی که شیطان به دست میآورد، چه وقتی است؟ حضرت فرمودند: «فَإِذَا أَعْيَاهُ» یعنی وقتی که خستهاش کرد، «جَثَمَ لَهُ عِنْدَ الْمَالِ» او را به سینه روی زمین میخواباند. وقتی بحث پول و مال است، بهترین فرصت است. در این زمان «فَأَخَذَ بِرَقَبَتِهِ» از پشت گردنش را میگیرد و دیگر او نمیتواند تکان بخورد، همانجا شکارش میکند.
جو کار، زمینه ساز اسارت شیطان استدر فضا و محیطی که جوّ آن مادّیّت است، در فضایی که تو برای کسب معیشت رفتی و میخواهی کار کنی و زندگیات را بگذرانی، چون بحث مال مطرح است، بهترین فرصت برای شیطان است. محیطِ شغلی بهترین محیط است برای این که تو صید شیطان باشی. شیطان اینجا صیدت میکند. هر جا نتوانست تو را از پای در بیاورد، اینجا تو را از پای در میآورد. لذا جوّ حاکم بر محیط که جوّ مادّیّت است، خود به خود زمینهساز است برای این که انسان اسیر شیطان شود. خود جوّ، که باید با آن مبارزه کنی.
کار نکردن غلط است، در کارت هم دینداری کن!پس آیا بگوییم حالا که این طور است، نمیرویم کار کنیم؟ نخیر؛ سنگر را که نباید خالی کنی، باید بایستی. اصلاً دینداری کار مشکلی است. دینداری خیلی کار مشکلی است، ظاهر سازی کار آسانی است، امّا دینداری کار مشکلی است.
غفلت یعنی تضعیف بُعد معنویدر روایت پیغمبر اکرم که جلسه گذشته گفتم، میخواستم توضیح دهم که حضرت میخواهد جوّ حاکم را بفرماید که در جوّ مادّیّت، هواهای نفسانی که درون انسان هستند، زنده میشوند و قهراً آن بُعد معنویاش تضعیف میشود که ما از آن تعبیر به غفلت میکنیم. محیطهایی که همسو با امور شیطانی است، غفلت آور هستند. جلسه گذشته بقیه روایت را خواندم که یک تسبیحِ انسان در بازار، معادل یک میلیون تسبیح است؛ چون محیط و فضا اقتضای غفلت از خدا میکند و کسی که در این محیط، یاد خدا کند بسیار ارزنده است.
زندگی با مشرکین، موجب دوری از دین استروایت از پیغمبر اکرم (ص) است که فرمودند: برئت الذمه ممن اقام مع المشرکین فی دیارهم». این یک مطلب اساسی است؛ کسی که بخواهد برود در منطقه مشرکین، یعنی مکانی که جوّ حاکم بر آنجا جو شرک است، زندگی کند، برائت الذمه است. این شخص اصلاً با ما سر و کاری ندارد. ناخودآگاه از آنها تأثیر میپذیرد.
من قبلاً گفتم که تربیّت از امور قصدیّه نیست. محیط روی ما اثر میگذارد. این جوّ حاکم بر انسان اثر میگذارد. من دارم راجع به محیط شغلی بحث میکنم. محیط شغلی یک چنین محیطی است. تأثیرش ناخودآگاه است، چون امور مادّی است. اگر انسان با امور مادّی سر و کار پیدا کرد، همان ابعادی که با مادّیّت همسو هستند، زنده میشوند.
قسم راست برکت را میبرد و قسم دروغ سعادت را!در گذشته این روایت را از علی ـ علیهالسلام ـ گفتم که وقتی حضرت وارد بازار میشد، به تجّار و کسبه خطاب میکرد که از خدا بترسید! قسم نخورید! قسم راست برکت را از مال میبرد و قسم دروغ که انسان را به جهنم میبرد. همه اینها جزو احکام و معارف ماست، آدابی است که در شرع ما وارد شده است.
محیطهای سازندهما از نظر جو عکسش را هم داریم. همانطور که راجع به نفسِ شغل گفتم، همان راه را میروم. راجع به شغل گفتیم یک صنف شغلهاست مثل زراعت و چوپانی که اصلاً خود شغل سازنده است؛ در روایت هم داشتیم که این مشاغل مستحب هم هستند. عکسش هم وجود دارد، شغلهایی داریم که مکروه هستند و از آنها نهی تنزیهی شده است. فضاها هم به همین صورت است که برخی فضاها تخریبی است، یعنی باید حواست را جمع کنی! و بر عکس، فضاهایی داریم که سازنده است. فضاهایی که با بُعد معنوی انسان همسو هستند، نقش سازنده دارند، چون آن بُعد معنوی درونی را زنده میکنند.
مساجد، پاککنده گناهاندر روایات تعبیرات فرق میکند، من چیزی را که مورد ابتلای همه باشد، میگویم. روایت از امام صادق ـ علیهالسلام ـ است که فرمودند: «عَلَيْكُمْ بِإِتْيَانِ الْمَسَاجِدِ فَإِنَّهَا بُيُوتُ اللَّهِ فِي الْأَرْضِ وَ مَنْ أَتَاهَا مُتَطَهِّراً طَهَّرَهُ اللَّهُ مِنْ ذُنُوبِهِ وَ كُتِبَ مِنْ زُوَّارِهِ فَأَكْثِرُوا فِيهَا مِنَ الصَّلَاةِ وَ الدُّعَاءِ» بحث قبلی درباره اسواق بود، اینجا بحث مسجد است. من دارم بین اینها یک «مقابله» درست میکنم. به مساجد که خانههای خدا روی زمین است، بروید. هر کس با طهارت به مسجد بیاید، خدا او را از گناهانش پاک میکند.
پاداش نفس کشیدن در مسجدروایت دیگری از پیغمبر اکرم است که فرمودند: يَا أَبَاذَرٍّ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يُعْطِيكَ مَادُمْتَ جَالِساً فِي الْمَسْجِدِ بِكُلِّ نَفَسٍ تَنَفَّسْتَ دَرَجَةً فِي الْجَنَّةِ» پیغمبر اکرم خطاب به ابوذر میفرمایند: تا موقعی که در مسجد هستی، هر نفسی که میکشی، خدا یک درجه در بهشت تو را بالا میبرد. «وَ تُصَلِّي عَلَيْكَ الْمَلَائِكَةُ» ملایکه برایت درود میفرستند. «وَ تُكْتَبُ لَكَ بِكُلِّ نَفَسٍ تَنَفَّسْتَ فِيهِ عَشْرُ حَسَنَات»؛ هر نفس که میکشی ده حسنه برایت ثبت میشود.
تأثیر محیط مسجد بر انسانهمه اینها برای محیط است. همان طور که برای اسباب داشتیم این هم راجع به محیط است. میخواهد بفرماید: محیطهایی هست که انسان را از نظر بُعد انسانی و الهی، زنده میکند، توصیه میشود که به این محیطها بروید و از آن طرف محیطهایی هست که باید حواست جمع باشد یک وقت شیطان فریبت ندهد.
همکاری که انسان را به جهنّم میبرد!حالا من این را مدخلی برای سومین رابطه یعنی مراجعین، قرار میدهم. قبل از این که وارد مراجعین شوم به سراغ همکارها می روم، چون در روایات هم داریم. انسان همکاری را که انتخاب میکند باید غافل از خدا باشد یا همکاری که مذکِّر خدا باشد؟! این بحث در محیط شغلی مطرح است. مثلاً ما قبلاً هیچ رفاقتی با هم نداشتیم. محیط خانوادگی، رفاقتی و آموزشیمان هم از هم جدا بوده است و رابطهمان مربوط به محیط شغلی است. همکار در ارتباط با محیط شغلی است. بسیار اتّفاق افتاده که همکار نامناسب، انسان را به جهنم برده است.
من سرفصلها را بگویم و رد شوم. این مطالب حتی در بحث شرکت هم مطرح است، ولی تأثیر آن بسیار کمتر است. انسان باید مراقب باشد که میخواهد با چه کسی همکار شود! یک وقت سرمایهگذاری است، نه همکاری! این تأثیر چندانی ندارد. در همکاری هم، مسأله سرمایهگذاری مطرح نیست که مثلاً طرفین حتماً شریک در مال همدیگر نیز باشد. مهم این است که انسان در نهادها و سر کار، با چه کسی دارد کار میکند. یک وقت اشتباه نشود و عدهای نگویند که منظور سرمایهگذاری دو نفربا هم است! نخیر.
«حرف» و «قیافه» همکار تأثیر تربیتی دارد!منظور من این است که تو در اتاقی که نشستهای ببین چه کسانی در آنجا هستند؛ چه میگویند؛ چه قیافههایی دارند. ما گفتیم: ابعادِ تربیتی، دیداری، گفتاری و رفتاری است. هر روز که میروم آنجا چشمم به صورت چه کسی میافتد؟ حرفهایی که میزند به گوشم میخورد چیست؟ ممکن است کسی به او مراجعه کند و با من کاری نداشته باشد، ولی من که برخورد او با مراجعه کننده را میبینم و حرفهایش را میشنوم؛ پس باید در این دقت کنم.
نوع برخورد همکار با مراجعین، روی من تأثیر میگذارد!من مطالب را خیلی جزیی میگویم تا خیال نکنی مسأله همکار شوخی بردار است. باید حواسم باشد که همکارم با مردم به چه سبکی عمل میکند؟ اینها خواه ناخواه اثرگذار است، یعنی خواه ناخواه از او روش میگیرم. من عرض کردم راجع به محیط، یک جوّ حاکم داریم که به آن معنا است، یکی هم در ارتباط با همکارهایی است که من دارم با آنها کار میکنم؛ غیر از مراجعین، در مراجعین رابطه مستقیم است. اینها را از هم جدا کردم؛ در مراجعه رابطه مستقیم است.
در معارف ما از نظر تربیتی، یعنی روش گرفتن انسان همه اینها حساب شده است. او با زبان بیزبانی دارد به من روش می دهد و من هم بدون توجه روش میگیرم. پس از یک مدّتی این شخص دیگر آن شخص اوّل نیست، چون در این محیط کار میکند. همانطور که محیط تحصیلی و آموزشی، مؤثر است، همان طور که محیط خانوادگی اثر میگذارد، محیط شغلی هم مؤثر است. این محیطها روی انسان اثر میگذارد، البته محیطهای خانوادگی و آموزشی قویتر است.
مراقب مراجعین هم باش!بعد میرویم سراغ مراجعین که اینجا مصیبت بالاتر است، چون رابطه، رابطه مستقیم است. چه مراجعینی به من مراجعه میکنند؟ از چه طایفهای هستند؟ با چه شکل و قیافهای میآیند؟ بیش از این اشاره نمیکنم. خودتان میتوانید تطبیق دهید. آیا این مراجعین دیدارشان من را به یاد خدا میاندازد یا من را به یاد شیطان میاندازد؟ چه با قیافهاش، چه با سخن گفتنش و امثال اینها؛ کدام نیروی درونی من را تحریک میکند؟
منبع: پايگاه اطلاع رساني حضرت آيت الله العظمي حاج آقا مجتبي تهراني