رهاسازی دو بیمار در بیابانهای اطراف تهران، واقعهای تلخ و دردناک بود که اقشار و بخشهای گوناگون جامعه را متأثر کرد و هر کدام از آنها را به واکنشی ویژه واداشت. در این زمینه، مسعود بهبهانی نیا، نویسنده سریالهای مطرح و پربینندهای همچون خاک سرخ، نرگس، ترانه مادری و فاصلهها که در بیشتر کارهایش نقبی به مسائل و معضلات اجتماعی نیز داشته است، در خلال یک گفتگوی مفصل که دربار سریال «خاک سرخ» انجام داده ـ و مشروح آن به مناسبت سوم خردادماه، سالروز آزادسازی خرمشهر منتشر خواهد شد ـ در پاسخ به سوال خبرنگار «تابناک» اشارهای به واقعه اخیر و مشکلات اجتماعی داشته که از نظرتان میگذرد. *آقای بهیهانی نیا؛ نگاه غالب شما در بیشتر کارهایتان نگاهی جامعه شناسانه بوده است. با توجه به این نگرش و به عنوان یک هنرمند شاخص در عرصه هنر، وظیفه هنرمند را در رویارویی با برخی مشکلات و چالشهای اجتماعی از جمله همین رهاسازی دو بیمار در بیابان چه میدانید. آیا هنرمند باید ببیند و بگذرد و یا باید ببیند و تأمل کند و سپس با اثر هنری خود قدمی در راه رفع چنین معضلاتی بردارد؟قطعا اگر کسی حقیقتا هنرمند باشد و هنر را به عنوان وسیلهای در راه تعالی جامعه به شمار آورده و آن را صرفا یک پیشه نداند، در برابر هر رویداد تلخ اجتماعی واکنش نشان خواهد داد و اصولا هم نمیتواند از کنار آن آسان بگذرد. حالا شاید این واکنش در همان زمان یا ماه یا حتی سال صورت نگیرد و یا حتی اشارهای مستقیم به همان موضوع نداشته باشد، اما به هر حال دیر یا زود و به شکلی در آثار او بازتاب خواهد یافت و البته جامعه هنری باید در برابر وقایعی از این دست، حالا نه به شکل مستقیم، اما به شکلی ریشهای و عمیق، واکنش هنرمندانه و بموقع نشان دهد.
*نتیجه این بازتاب هنرمندانه چیست و آیا صرفا یک وقایعنگاری محسوب شده یا آثار عمیق تری بر جا خواهد گذاشت. بیشک از یک وقایعنگاری صرف و ژورنالیستی فراتر و اثرگذارتر خواهد بود. هنرمند در پرداختن به معضلات اجتماعی از سطح به عمق نفوذ کرده و بر اساس یافتههای پژوهشی و ظرافتهای هنری، اثری را خلق میکند که از تأثیرگذاری بسیار بالایی برخوردار است و مردم و مسئولان را نسبت به خطرات بالقوه و حتی بالفعل موجود در جامعه حساستر نموده و به تکاپوی بیشتری وا میدارد.
ببینید برای مثال، مدتهاست که ما با آماری در مطبوعات و گزارشهای رسمی مسئولان روبهرو هستیم که بیانگر رشد سریع اعتیاد و حتی پایین آمدن سن اعتیاد در جامعه است. خب! خیلیها این آمار را میبینند و میخوانند و آسان از کنار آن میگذرند. شاید خوانندهای که این مطلب را در یک صفحه از روزنامه میخواند با ورق زدن همان روزنامه و دیدن یک خبر ورزشی داغ و یا رسیدن به جدول کلمات متقاطع، آن خبر و آمار را به کلی فراموش کند، اما اگر همان آمار و حتی نه به آن شکل شدید، در یک فیلم یا سریال مطرح شود، چنان تأثیر عمیق و تکان دهندهای بر مردم و خانوادهها و نیز مدیران و متولیان امور خواهد گذاشت و میزان حساسیتها را افزایش خواهد دهد که ممکن است به یک نهضت اجتماعی برای برخورد با آن بحران و معضل اجتماعی منجر گردد.
در حقیقت هنرمند میتواند نقشی اساسی در پیشگیری از آسیبهای اجتماعی و یا جلوگیری از گسترش آن داشته باشد که البته باید متولیان مربوطه نیز این نقش را درک کرده و به رسمیت بشناسند، نه اینکه تا یک هنرمند به سمت بیان یک مشکل اجتماعی پیش رفت، او را متهم به سیاهنمایی کند.
به عبارتی همانطور که وقتی جامعه پزشکی نسبت به شیوع بعضی بیماریها مانند ایدز و غیره هشدار میدهند و یا مسئولان درباره بالا رفتن آمار طلاق یا اعتیاد و مسائلی از این دست هشدار میدهند و هدفشان هم بیداری و هشیاری مردم است و نه سیاهنمایی، پس هنرمندان نیز در پرداختن به چنین موضوعاتی از منظر و دریچه هنر، نباید انگ سیاهنمایی خورده و در روند تولید آثارشان وقفهای ایجاد شود.
در همین قضیه اخیر، هنرمندان میتوانند با گذر از سطح و پوست ماجرا به ریشه اصلی پرداخته و معضلات بسیار خطرناکی همچون روند رو به رشد اختلافات طبقاتی و شکافهای شدید اجتماعی که جامعه را تهدید میکنند، دستمایه ساخت آثاری هنری نموده و به این وسیله با ایجاد حساسیت و نقد هنرمندانه، قدمی برای بهبود وضع جامعه بردارند. فراموش نکنیم هنرمندان در بسیاری از مواقع میتوانند نقش دیدهبان را در جامعه ایفا نمایند.
* آقای بهبهانی نیا همان گونه که اشاره کردید، گاهی برخی مدیران در برخورد با بعضی آثار هنری که به مسائل و مشکلات اجتماعی میپردازند، به آنها انگ سیاهنمایی میزنند و بدتر از آن در روند تولید یا نمایش این آثار سنگاندازی میکنند، در حالی که حضرت امام خمینی(ره) به صراحت یکی از وظایف هنرمندان را پرداختن به معضلات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و... دانستهاند. بله! علتش هم آن است که نگاه هنرمند نگاهی خیرخواهانه، دلسوزانه و چارهجویانه است و پرداختن هنرمندانه به معضلات، قدمی اساسی برای نشان دادن درد و در نتیجه حرکت بسوی درمان است. مدیران جامعه باید توجه کنند که نپرداختن به یک مشکل اجتماعی به معنای نبودن آن مشکل نیست، بلکه گاهی با پنهان کاریهای بیجا، یک زخم به ظاهر ساده به یک عفونت شدید و ویرانگر تبدیل خواهد شد. در حقیقت به جای پاک کردن صورت مسأله باید به فکر حل آن بود و متأسفانه بعضی مدیران در بخشهای مختلف جامعه میخواهند کمکاریها و ندانم کاریهای خود را در پشت تعابیری همچون «سیاهنمایی» و برچسب زدن به بعضی آثار هنری پنهان سازند. اینگونه مدیران به جای اینکه دلسوز مردم و جامعه باشند، نگران میز خود هستند.
گفتوگو از: محمد دیندار