ملت ما: راز پنهان يك زنداني، زماني فاش شد كه همسر اولش، عكس وي را در روزنامهيي ديد كه نشان ميداد متهم تحت تعقيب است.
اين زن با مراجعه به پليس فاش كرد كلاهبردار فراري از مدتها پيش در زندان چوبيندر قزوين است. سناريوي كلاهبرداري ميلياردي يك زن و 2 مرد زماني فاش شد كه مردي به دادسراي ناحيه 11 تهران مراجعه كرد و خبر از دردسرهاي گمشدن مدارك شناسايياش داد. 14 دي ماه سال 89 مردي نزد بازپرس مكرمي از شعبه اول دادسراي ناحيه 11 تهران حاضر شد و چنين گفت: مدتي پيش شناسنامهام را گم كردم.
از وقتي مداركم ناپديد شده مردان ناشناسي با من تماس ميگيرند و تهديد ميكنند چنانچه بدهيشان را نپردازم بايد پشت ميلههاي زندان گرفتار شوم. آنها ميگويند از من چك دارند و حكم جلبم را گرفتهاند. درحالي كه من اصلا دسته چك ندارم و...
حرفهاي اين مرد حكايت از اين داشت كه يك تبهكار با مدارك شناسايي او در بانكي در خيابان شيخ هادي حساب بازكرده و با گرفتن دسته چك دست به كلاهبرداري زده است.
همين سرنخ كافي بود تا تيم تجسس به سراغ بانك برود و آدرس وي را به دست آورد. 2 ردپا در اختيار پليس قرار گرفت. نخست عكس متهم روي شناسنامه گم شده بود و دوم اين بود كه كلاهبردار در آدرس خود هنگام افتتاح حساب نوشته بود مسوول خريد يك تالار جشن و عروسي است.
پليس با در دست داشتن عكس، سراغ تالار جشن و عروسي رفت و با گره كوري مواجه شد، چراكه مسوول تالار اصلا چنين شخصي را نميشناخت. مسوول تالار ميگفت چند ماه پيش مالباختهها با در دست داشتن چكهاي جعلي به نام عليرضا نزد من آمدند و سراغ اين شخص را گرفتند، اما در ميان كارمندانما عليرضا نداريم و او همه جا دروغ گفته است.
اينبار كار پليس سختتر شد، چون خود را در برابر يك كلاهبردار حرفهيي ميديد كه ساعتهاي خاص و غير اداري يا پنجشنبهها به بازار كالا رفته و خود را مسوول خريد تالار جشن و عروسي معرفي ميكرده است. تبهكار با خريد مواد خوراكي از مغازهداران بازار تهران مقداري از پول را به صورت نقدي و مابقي آن را چك ميداده است. فروشندهها كه به مرد شيكپوش اعتماد ميكردند، صبح فردا وقتي به بانك ميرفتند با حساب خالي وي روبرو ميشدند.
درحالي كه ماموران پايگاه هشتم پليس آگاهي پايتخت در تعقيب مرد كلاهبردار بودند با دستور بازپرس پرونده عكسي از متهم در جرايد به چاپ رسيد و 10 روز بعد تماس يك زن معماي پرونده را فاش كرد.
اين زن با بازپرس تماس گرفت و گفت: تبهكاري كه تحت تعقيب پليس قرار گرفته، شوهر اول من است كه اكنون پشت ميلههاي زندان چوبيندر گرفتار شده است.
وي گفت: نام اصلي شوهر سابقم هوشنگ است. وي سال 78 به اتهام كلاهبرداري و جعل اسناد دستگير شد و به زندان قزوين انتقال يافت. در سال 82 مرخصي گرفت و ديگر به زندان باز نگشت. پس از رهايي با همدستي دوستانش يك شركت به نام «نشاط كالاي قزوين» تاسيس كرده و به بهانه وام دست به كلاهبرداري ميزد.
وقتي پليس در جريان كلاهبرداريهاي اين شركت قرار گرفت، شوهرم را دستگير كرد. فروردين سال 90 بازداشت شد و به زندان چوبيندر قزوين انتقال يافت. همان موقع درخواست طلاق غيابي دادم و از اين مرد كلاهبردار جدا شدم تا اينكه عكسي از وي را در روزنامهها ديدم كه نشان ميداد متهم تحت تعقيب است. وی اكنون در زندان چوبيندر قزوين است.
پس از اظهارات اين زن جوان و افشاي راز پرونده، بازپرس دستور احضار متهم از زندان به دادسرا را صادر كرد. درحالي كه تحقيقات در اين زمينه ادامه داشت، پليس در جريان كلاهبرداري يك مرد و يك زن به همين شيوه قرار گرفت.
راز ناپديد شدن شناسنامه يك زنچند روز پيش زن جواني به پايگاه هشتم پليس آگاهي پايتخت مراجعه كرد و از ناپديد شدن شناسنامهاش خبر داد.
وي گفت: سالها پيش تصادف كردم و شناسنامهام گم شد. بعدا متوجه شدم زن جواني با پيدا كردن شناسنامهام و چسباندن عكس خودش اقدام به كلاهبرداري كرده است. با افشاي اين حقيقت روشن شد يك زن به نام سعيده و يك مرد با نام كامران با چسباندن عكس خود روي شناسنامههاي سرقتي اقدام به گرفتن دستهچك كرده و نزد طعمههايشان، خود را نماينده خريد هتلها معرفي ميكرده و نقشه خود را اجرا ميكردند.
پليس با احتمال اينكه اين زن و مرد همدست هوشنگ (متهمي كه در زندان چوبيندر قزوين زنداني بود) هستند، به تحقيقات ويژه دست زد.
وقتي هوشنگ تحت بازجويي قرار گرفت خود را بيگناه دانست و گفت: برايم پاپوش درست كردهاند و عدهيي براي انتقامجويي، عكس مرا روي شناسنامه سرقتي چسبانده و نقشه كلاهبرداري را اجرا كردهاند. من بيگناهم و اين اتهامات را قبول ندارم.
جستوجو براي دستگيري زن و مرد كلاهبردار كه تنها عكس آنها سرنخ پليس است ادامه دارد تا زواياي پنهان پرونده فاش شود.