سرویس بین الملل ـ پس از تذکرات سرلشکر فیروزآبادی در زمینه ضرورت رعایت حقوق مذهبی تاریخی ایرانی تباران آن سوی ارس، دولت باکو تبلیغات ضد ایرانی خود را وسعت بیشتری بخشیده و حمله همه جانبه رسانههای همگانی باکو علیه ایران و ایرانیان ابعاد تازهای یافته است.
به گزارش «تابناک»، چندی است، سران باکو در نشستهای مشترک با مأموران رژِیم صهیونیستی و آمریکا به توافق رسیدهاند که زمینههای اختلاف افکنی قومی در آذربایجان ایران را هر چه بیشتر تشدید کنند که دستگیری چندین نفر از مزدوران باکو در هفتههای اخیر موید این تحرکات است.
بنا بر این گزارش، به تازگی دولتمردان باکو، با تقویت مواضع ایران ستیزانه خود، تحرکات گستردهای را در مناطق آذربایجان واقعی به مرکزیت تبریز تدارک دیدهاند که از آن جمله میتوان به انتشار گسترده بیانیهها و نیز کتابهای تحریف شده تاریخی در آذربایجان ایران، در راستای تفرقه افکنی بین آذریهای غیرتمند ایرانی اشاره نمود.
پیشینه اقدامات ضد ایرانی دولتمردان آن سوی ارساران و شروان تاریخی شامل باکو، دربند، گنجه، شوشی و... پس از قرارداد شوم گلستان در 1813 میلادی به اشغال روسیه درآمد و پانزده سال بعد هم با قرارداد ننگین «تركمانچاي» که در سال 1828 ميلادي به امضا رسید، ایروان، نخجوان و بخشهای شمالی تالش نیز از ایران جدا و به قلمرو روسيه تزاري افزوده شد.
در فاصله سقوط نظام امپراتوري روسيه و استقرار نظام جديد كمونيستي و به ویژه با وعده لنین، مبنی بر الغای قراردادهای استعماری دوره تزاری (از جمله قراردادهای گلستان و ترکمانچای) نخستین فرصت تاریخی براي بازگشت ایران شمالی به میهن عزیز ما فراهم آمد، ولي در غفلت سران بيكفايت قاجار براي بازپسگيري اين منطقه، اين ميدان، عرصه تاخت و تاز امپراتوری عثماني قرار گرفت و گروهي از انديشمندان و آزاديخواهان قفقازي، با حمايت و پشتيباني قدرتهاي منطقهاي، حكومتي با نام جمهوري آذربايجان در منطقه اران و شروان تاريخي راهاندازي كردند.
نامگذاري يكباره اين منطقه به نام يكي از بزرگترين و مهمترين ولايات ايران از همان آغاز، شايبه توطئه چشمداشت به سرزمينهاي ايراني را براي انديشمندان ايراني به همراه داشت، به گونهاي كه بلافاصله با واكنشهاي تند همراه با نگراني بزرگان ميهندوستی چون ملكالشعراي بهار و علامه دهخدا روبهرو شد.
با تشكيل حزب فاشیستی پانتركيست با نام «كميته مساوات» در باكو، فعاليتهاي ضدايراني دولت باكو با حمايت دولت عثماني شكل جديدي به خود گرفت. با اين حال، سران اين حزب كه در آغاز فعالیتهای خود به دنبال يافتن جايگاهي منطقهاي بودند، در آغاز حکومتی را در اران و شروان تاریخی با نام جعلی جمهوری دمکراتیک آذربایجان تشکیل داده و با عوامفريبي كوشيدند، نگراني ايرانيان را براي اطلاق نام جمهوري آذربايجان به اران و شروان تاریخی بيمورد نشان دهند.
محمد امین رسول زاده، نخستین رئیس جمهوری ضد ایرانی باکو که نام اران و شروان را به جمهوری آذربایجان تغییر داد
بنابراین، محمدامين رسولزاده، از سران كميته مساوات باکو، در پاسخ به اعتراض ايرانيان در 92 سال پيش نوشته است: «... از ما چرا ظنين هستيد؟ بايد تصور كنيم چنين گمان كردهاند كه از گرفتن نام آذربايجان ـ كه نام يك ولايت ايران است ـ به مسماي آن [منظور آذربايجان واقعي در ايران] نيز ما چشم داريم... دعوي مختاريت آذربايجان به هيچ وجه به جنوب ارس راجع نيست. باز بالفعل اين را اثبات ميكنيم...» (روزنامه ايران، شماره439 تاريخ 26 ثور (اردیبهشت 1298 خورشيدي)
اما رخدادهای تاریخی سالهای پس از آن، نشان داد كه رهبران ضدايراني باكو از اين تغيير نام، تنها و تنها هدف توسعهطلبانه و جدايي آذربايجان واقعي از ایران را با نام جعلي و ساختگی آذربايجان جنوبي در سر ميپروراندهاند و در واقع بر خلاف ادعاهاي رسولزاده، پیش بینیهای امثال دهخدا و ملک الشعرای بهار درست از آب درآمد و تاریخ اثبات کرد که آنها: «بالفعل اثبات كردند» كه با جعل نام آذربايجان به «مسماي» آن، یعنی معنا و مفهوم تغییر نام آذربایجان نیز چشم داشتهاند.
از سویی، سران باکو در سالهای پس از فروپاشی شوروی در ژانويه 1991 هم همواره از هر ترفندی برای تفرقه افکنی میان ملت بزرگ ایران از سویی و ایجاد خط جدایی بین ایرانیان و مردم ایرانی تبار شمال ارس فروگذار نکردهاند، چنانکه در کتاب درسی چهارم دبستان، دولت باکو به دروغ ادعا کرده است، پانصد سال پیش کشوری به نام آذربایجان! بوده که اردبیل و تبریز هم جزو آن بودند و ایرانیان که از زمان کوروش به این سرزمین تجاوز میکردهاند، با همدستی روسیه آن را به دو نیم بخش کردهاند!
همچنین در کتابهای درسی دولت باکو، افزون بر اینکه از دوره چنگیز و تیمور به عنوان دوران طلایی تاریخ یاد شده، به 9 استان ایران ادعای ارضی شده و حتی جالب این که مازندران و گیلان هم جزو کشور دروغین تاریخی آذربایجان به مرکزیت باکو به شمار آمده اند!
نیز در کتابهای درسی و رسمی «هنر» در جمهوری آذربایجان همه هنر ایران، آذری فرض و تعریف شده و حتی شاعران پارسی گوی چون خاقانی و نظامی گنجوی (که بنا به تصریح خود شاعر، زادگاهش روستای «تا» در تفرش است) و خواجه نصیرالدین طوسی نیز ترک فرض شدهاند.
برنامه راهبردی دولت باکو برای تجزیه ایرانبر پایه طرح راهبردی سیاست ضد ایرانی سران باکو، دامن زدن به اختلافات زبانی و گویشی منطقه آذربایجان تاریخی در رأس برنامههای لابی صهیونیستی پان ترکیسمتها قرار گرفته که رئوس برنامههای بلندمدت دولتمردان ضد ایرانی باکو به قرار زیر است:
1 ـ دامن زدن به تنوع زبانی موجود در ایران در راستای اختلاف افکنی بین ملت یکپارچه ایران در پوشش به اصطلاح هویت طلبی و دفاع از زبان آذری.
2 ـ توهین و فحاشی همه جانبه به هویت ایرانی، زبان ملی فارسی و تاریخ و فرهنگ ایرانی و ادعای ترک تبار و غیر ایرانی بودن آذری زبانان ایران و افتخار ورزیدن به چنگیز و تیمور و مغول.
3 ـ دامن زدن به طرح خواست فدرالیسم برای ایران بر مبنای تنوع زبانی موجود در ایران به عنوان مقدمهای برای تجزیه ایران. با ژرف نگری در نیات دشمنان ضد ایرانی آن سوی ارس در تبلیغات ضد ایرانی برای تنوع زبانی در ایران، میتوان به خوبی به اهداف بلند مدت تجزیه طلبان که همانا فراهم آوردن مقدمات تجزیه ایران در راستای یوگوسلاویزه کردن ایران است، پی برد. فراموش نکرده ایم که تجربه تجزیه در دیگر کشورها را که بر همین مبنا شکل گرفت: سیستم اتحاد جماهیر شوروی (و تقسیم به پانزده کشور مستقل)، حکومت فدرال یوگوسلاوی (و تقسیم به شش کشور مستقل که کوزوو هم جدیدترین و هفتمین آن بوده است)، چکسلواکی (تقسیم به دو کشور چک و اسلواکی)، اتیوپی (و جدایی اریتره) و در مورد اخیر تجزیه سودان به دو بخش شمالی و جنوبی.
4 ـ مرحله پایان: جدایی آذربایجان تاریخی از ایران و الحاق آن به اران و شروان تاریخی (با نام جعلی جمهوری آذربایجان)
بنا بر آموزههای تحریف شده ضد ایرانیان آن سوی ارس که پیشینه تاریخی جدایی هفده شهر قفقاز از ایران را تعمدا از یاد بردهاند، چون به زعم آنان مردم آذربایجان به زبان ترکی آذری صحبت میکنند، پس از نظر نژادی، هیچ ارتباطی با دیگر مردم ایران ندارند، غیر ایرانی بوده و جزو ملت ترک هستند! بنابراین، با این تحلیل غیر منطقی، همه کشورهای آفریقایی فرانسوی زبان باید خود را ملت فرانسه و همه مردم انگلیسی زبان گوشه و کنار دنیا، باید خود را ملت انگلیس بدانند!
به زعم تجزیه طلبان مورد حمایت باکو، هر یک از اقوام ایرانی با هر زبان و گویش محلی، یک ملت هستند که نژاد جداگانهای دارند. بنا بر این تعریف، مردم مازندران یک ملت! گیلانیان یک ملت دیگر، مردم لر ملتی جدا و برای دیگر زبانهای رایج در ایران نیز ملتهای متعدد تعریف شده است.
بنا بر این تعاریف غیر علمی و غیر تاریخی، چون زبان آذری به ترکی استانبولی نزدیک است،نتیجه میگیرند مردم آذربایجان از نظر نژادی ایرانی نیستند و نژاد ترکی دارند و پیشینه نژادی آنها، آلتایی اغوزی و مغولی است!
با این نگرش وارونه است که این به اصطلاح هویت طلبان تجزیه طلب، به خود حق میدهند نشانهای ضد دینی مغولی «بوزگورد» ـ گرگ خاکستری ـ را به کار گیرند و همزمان از هر گونه توهین و بی احترامی به هر آن چه مربوط به ایران، نژاد آریایی، تمدن کهن ایران، زبان ملی فارسی، شخصیتهای تاریخی ایران زمین فرو گذار نکنند و در این میان، با کمال تأسف، به تازگی حتی از توهین به شاهنامه فردوسی و تحریف نام خلیج فارس نیز فرو گذار نمیکنند.
بنابراین و با این پیش فرض سراسر دروغین و جعلی، ملت ایران و کشور ایران از هیچ گونه هویت تاریخی برخوردار نیست و فارسی زبانان دشمنان قسم خورده ترکها هستند(!) و باید زبانها و گویشهای رایج در ایران را به مجموعهای از ملتهای گوناگون بازتعریف کرد، تا پس از آن با جا انداختن سیستم فدرالیسم قومی در فرصت مناسب، اقدامات عملی تجزیه ایران صورت پذیرد. این تفرقه افکنی زبانی و در نتیجه تفرقه ساختگی قومی در ایران هیچ پایه و اساسی ندارد، چرا که پیوندهای خانوادگی قومی میان فارس زبانان با آذریها، کردها، گیلکیها و.. آنچنان هویت ملی ایرانی را در هم تنیده که جداپذیری را به حداقل رسانده است.
حال این پرسش باید پاسخ داده شود که همچون منی که پدرم کرد، مادرم آذری و مادر بزرگ مادری من مازندرانی بوده است، در چه دسته بندی ابداعی فدرال خواهان باید قرار گیرم؟!
مرز کشیدن و ملت سازی در ایران به بهانه تنوع زبانی موجود در ایران، برنامههای پرهزینه و بلند مدت ایجاد خاورمیانه جدید توسط دولت آمریکا و موسساتی چون «امریکن اینتر پرایز» و حمایتهای بی پروای سیاستمداران آمریکایی همچون «مایکل لدین» از تجزیه طلبان ایرانی، سخنان «صدام» و «طارق عزیز» در آغاز جنگ هشت ساله که رسما بیان کردند: «برای ما پنج ایران کوچک، بسیار بهتر از یک ایران بزرگ است».
اعلام رسمی سران رژیم صهیونیستی که بارها گفتهاند، چند ایران کوچک برای ما بهتر از یک ایران بزرگ است، نقشههای فاش شده ایران تجزیه و تهیه شده توسط «برنارد لوییس» انگلیسی، نقشههای منتشره جدایی آذربایجان و کردستان و خوزستان و بلوچستان ایران توسط «رالف پیترز»، اقدامات اطلاعاتی و امنیتی پشت پرده اسراییل و آمریکا در جوار مرزهای شمال غربی ایران و محدودیتهای توجیه ناشدنی علیه ایرانی تباران شمال ارس، همه تأییدی است بر زنگ خطری که برای تمامیت ارضی ایران به صدا درآمده است.
تنوع قومی زبانی در اران و شروان تاریخی
در پایان نکته قابل توجه این که سران باکو با دامن زدن به ادعاهای ضد ایرانی به بهانه دفاع از آذری زبانان ایرانی خود بیشتر متضرر خواهند شد، چرا که در جمهوري موسوم به آذربايجان با كمتر از هشت ميليون نفر جمعيت (بر پایه آمار دولتی) تنوع زبانی گستردهای هست و در مقابل، تنها سه و نیم میلیون نفر آذری یک میلیون و پانصد هزار نفر تالشی و صدها هزار مردم لزگی، ارمنی، کرد، روس و.. هم هستند که بر این اساس، هر یک از آنان نیز از حق تعیین سرنوشت و جدایی از دولت باکو برخوردار خواهند بود.