تهران امروز: مردي كه مدعي است همسر خود را به خاطر خيانتهاي مكرر به وي كشته است ديروز در شعبه 71 دادگاه كيفري استان تهران محاكمه شد.
در ابتداي جلسه سيدرضايي نماينده دادستان تهران با خواندن كيفرخواست متهم گفت: سوم فروردين ماه سال گذشته مردي با كلانتري خزانه تماس گرفته و مدعي شد همسر خود را در حمام منزل به قتل رسانده است.
ماموران پس از مراجعه به محل جسد اين زن به نام لاله را همانطور كه گفته شده بود داخل حمام خانه پيدا كردند. بررسيها نشان داد مقتول بر اثر اصابت ضربات چاقو به قتل رسيده است. ماموران بلافاصله حسن، شوهر لاله را بازداشت كرده و مورد بازجويي قرار دادند. حسن گفت: همسرش را به خاطر خيانت كشته است اما هيچ مدركي كه دال بر خيانت مقتول باشد كشف نشد. بنده به عنوان نماينده دادستان تهران براي متهم تقاضاي صدور حكم قانوني را دارم.
در ادامه پدر و مادر مقتول در جايگاه حاضر شده و براي متهم تقاضاي قصاص كردند. مادر مقتول گفت: دخترم بيگناه بود او چوب رابطه نامشروع متهم با زني ديگر را خورد. لاله متوجه شده بود كه شوهرش با زني به نام فريبا ارتباط دارد و سر اين موضوع با حسن مشكل پيدا كرده بود. فرزندان دخترم در جريان رابطه پدرشان با اين زن هستند.
سپس دو پسر مقتول به جايگاه آمده واعلام كردند خواهان مجازات پدرشان نيستند. پسر بزرگ مقتول گفت: من هيچ وقت نديدم پدرم به مادرم خيانت كند ولي ميدانم مادرم با مردي به نام صادق رابطه داشت و اين مرد را از نزديك هم ديده بودم. چندسال قبل از اين ماجرا مطلع شدم.
يكروز وقتي پدرم در خانه نبود مادرم از من خواست به اتفاق برادر كوچكترم به خانه پدر بزرگ بروم. من هم برادرم را به خانه پدربزرگ برده و خودم برگشتم. در خانه صحنه عجيبي را ديدم مادرم در كنار مردي نشسته بود. آنها تا مرا ديدند هول شده و مرد كه بعدا فهميدم صادق نام داشت به انباري رفته و آنجا قايم شد؛ مادرم هم از خانه بيرون رفت. با عصبانيت از خانه بيرون رفتم تا از يكي از دوستانم چاقويي گرفته و صادق را بكشم ولي وي چاقويش را به من نداد.
به خانه مادربزرگ رفته و وي را در جريان موضوع قرار دادم. مادربزرگ گفت اگر بقيه از اين ماجرا بويي ببرند آبرويمان خواهد رفت و از من خواست چيزي در اين باره به كسي نگويم. بعد از آن روز چند بار ديگر هم ديدم كه مادرم با مردي غريبه به صورت تلفني حرف ميزند اما هر بار مادربزرگم مانع از اين ميشد كه به پدرم چيزي در اين باره بگويم و ميگفت خودم با مادرت حرف ميزنم تا دست از اين كارها بردارد.
در ادامه متهم به جايگاه آمده و به دفاع از خود پرداخت: سال 73 بود كه با لاله ازدواج كردم و صاحب دو پسر شدم. زندگي ما روبهراه بود تا اينكه من معتاد شدم. سال 85 بود كه بهطور اتفاقي فهميدم زنم با مردي رابطه دارد. قضيه از اين قرار بود كه ديدم تلفن همراه لاله چند بار پشت سر هم زنگ خورده وقتي با شمارهاي كه روي گوشي افتاده بود تماس گرفتم صداي مردي را از آنسوي خط شنيدم. از لاله در اين باره سوال كردم كه گفت شماره متعلق به خياط است. اما وقتي تحقيق كردم متوجه شدم شماره متعلق به يك راننده اتوبوس است كه با زنم رابطه دارد. از لاله شكايت كردم و وي تعهد كتبي داد كه ديگر با كسي ارتباط نداشته باشد من هم با اصرار بزرگترها و بهخاطر بچه هايم او را طلاق ندادم.
بعد از اين بود كه به فكر ترك اعتياد خود افتادم. به يك كمپ رفته و در آنجا بستري شدم. آنجا بود كه صادق را ديدم وي مشاور من بود. من و صادق سريع با هم اخت شديدم او رفتار خيلي خوبي با من داشت و من هم همه مشكلات خانوادگيام را به وي گفتم. چند ماه قبل از قتل دوباره به لاله شك كردم موضوع را به صادق گفتم و او گفت نبايد به همسرت شك كني او زن خوبي است و به تو وفادار است.
بعد، چند روزي پرينت تلفن اعتباري لاله را گرفتم و متوجه شدم وي طي سه روز صدها بار با شمارهاي كه به نظرم خيلي آشنا بود تماس گرفته بود آن شماره متعلق به صادق بود. باورم نميشد كسي كه با زن من ارتباط دارد كسي باشد كه من از روي دوستي اسرار زندگيام را به وي گفته باشم. همانروز به خانه آمده و با لاله صحبت كرم. لاله يكمرتبه زد زير گريه و گفت شك من درست است و او بارها با صادق در خانه ما و خانه دوستانش رابطه داشته است. وي سپس به حمام رفت. من كه از شنيدن اين حرفها خونم به جوش آمده بود پشت سر او به حمام رفته و با چاقو وي را كشتم.
قضات شعبه 71 هم پس از شنيدن حرفهاي متهم وارد شور شدند تا راي خود را در اينباره اعلام كنند.