در دهم خرداد 1389 مصادف با 31 ماه می سال 2010 میلادی رژیم صهیونیستی در اقدامی وحشیانه یک ناوگان دریایی به نام کاروان آزادی را که حامل کمکهای بشردوستانه به مردم محاصره شده غزه بود، آماج حملات ناجوانمردانه قرار داد. این حمله در آبهای آزاد و در شرایطی انجام شد که این کشتیها قصد شکستن محاصره نوار غزه و رساندن کمک به مردم مظلوم را غزه داشتند.
به گزارش «تابناک»، در این حمله 9 نفر از مسافران کشتی ماری مرمره (Mavi Marmara) کشته و شماری نیز از جمله «شیخ رائد صالح» رهبر جنبش اسلامی فلسطین زخمی شدند. این حمله چهره زشت رژیم اسراییل را آشکار ساخت و اوج سبعیت و وحشیگری سردمداران این رژیم را به نمایش گذاشت.
این روزها که ایران، میزبان اجلاس بینالمللی حمایت از انتفاضه فلسطین است، روایت این حمله وحشیانه را از زبان سه تن از مسافران این کاروان مرور میکنیم.
آقایان «ابراهیم صدیانی» (İbrahim Sediyani) استاد دانشگاه و مقیم آلمان، «دوغان اوزلوک» (oğan Özlük) استاد دانشگاه ترکیه و «میکائیل کورت» (Mikail Kurt) خواننده و موسیقیدان ترکیهای در گفتوگو با «تابناک»، هدف از همراهی با این کاروان بشردوستانه، حمله اسراییلیها و شهادت همسفران خود را اینگونه روایت کردند:
ابراهیم صدیانی (İbrahim Sediyani) هنگامی که رژیم صهیونیستی، غزه را محاصره کرد، من بسیار نگران شدم و پیگیر اخبار این سرزمین و قطعه کوچک فلسطین بودم؛ اخباری که میشنیدم بسیار نگران کننده بود و از یک فاجعه انسانی و جنایت بزرگ در حق بشریت حکایت داشت. رژیم صهیونیستی به هیچ یک از معاهدات بینالمللی پایبند نبود و به راحتی حقوق بشر را پایمال میکرد و هیچ کس هم اعتراض نمیکرد، بلکه هر از گاهی، بیانیهای صادر میشد و او را از این کار برحذر میداشتند؛ بدون آن که جامعه جهانی، برای آزادی غزه و مردم آن از آن همه جنایت، تلاش عملی کنند.
به همین دلیل، در چند سال محاصره غزه، این اخبار آزارم میداد تا آن که قرار شد به همراه گروهی از اندیشمندان بشر دوست به آنجا برویم.
روزها گذشت و فراخوانها اعلام شد و در روز حرکت، شمار ما 587 نفر شدند که از 36 کشور در این کاروان بودیم؛ حتی از یهودیان اسرائیل نیز با ما بودند؛ مثل خانم حنین که نماینده مجلس اسرائیل و مقیم و ساکن فلسطین اشغالی بود که البته پس از این قضیه، از مجلس اسرائیل بیرون شد. یا مثلا یک بانوی حقوقدان ایرانی مقیم آمریکا به نام فاطمه بود که به خوبی فارسی صحبت میکرد و حجاب کاملی هم داشت. او که در قضیه کاروان آزادی و در روزهای حضورمان در کشتی بسیار فعال بود، در زمان تشییع شهید جودت و شهدای کشتی به استانبول آمد و در مراسم هم شرکت کرد.
ترکیب افراد کاروان، ترکیبی آمیخته از نژادها، کشورها، زبانها، و حتی ادیان و مذاهب گوناگون بودند؛ از سنی و شیعه تا مسیحی و یهودی و حتی کسانی که دین و مذهب خاصی نداشتند و تنها برای دفاع از حقوق انسانی مردم غزه به این کاروان پیوسته بودند.
در چند روز حضورمان در کشتی و تا پیش از حمله اسرائیل، مسافران این کاروان در اوج انسانیت، در کنار هم بودند و به هم احترام میگذاشتند. مسلمانان مراسم خود یعنی نمازهای جماعتشان را برگزار میکردند و افراد دیگر نیز مراسم مذهبی خود را داشتند و کسی هیچ مزاحمتی برای آنان ایجاد نمیکرد.
در عین حال، پس از نماز جماعت از هر گروه یک نفر در جمع سخنرانی میکرد و هدف و انگیزه خود از همراهی با کاروان و ضرورت یاری رساندن به مردم مظلوم غزه را میگفت و طرحهای انساندوستانه خود را برای دیگران شرح میداد.
در کشتی ما یک قناری بود که یکی از مسافران به نام آقای مروان اهل ازمیر، به همراه خود آورده بود. او میگفت: من پسربچهای دارم به نام یوسف که به این قناری بسیار علاقهمند بود و سالها بود که او را نگهداری میکرد. وقتی خبردار شد که میخواهم به همراه کاروان آزادی به غزه بیاییم، از من خواست که این قناری را با خود بیاورم و وقتی به غزه رسیدم، آن را به کودکان غزه نشان دهم و در حضور آنها، او را از قفس بیرون بیاروم و آزاد کنم تا نمادی از آزادی مردم غزه باشد.
قناری در قفس بود و داستان این قناری، نقل محافل بود و حتی خبرنگارانی که با ما بودند از طریق اینترنت، داستان این قناری را به همکاران خود در خبرگزاریها و شبکههای گوناگون رساندند و حتی تصویر او را مخابره کردند.
وقتی اسرائیلیها حمله کردند، چون با استراق سمع و از شبکههای گوناگون از داستان این قناری آگاه شده بودند، قفس را از آن شخص گرفتند و در برابر چشمان همه ما به قناری که در قفس بود، شلیک کردند و او را کشتند و این نشاندهنده اوج قساوت آنان بود که حتی به یک قناری هم رحم نکردند.
در یکی از یادداشتهایم این موضوع را با عنوان «شهید دهم» منتشر کردم و اشاره من به قناری بود، چون ما در حمله اسرائیلیها به کاروان، 9 شهید داده بودیم و من قناری را شهید دهم معرفی کردم. این یادداشت بسیار مورد توجه قرار گرفت و چهره زشت اسرائیل را آشکار کرد.در پیامهایی که برای این یادداشت نوشته شد، همان فرد برایم پیام فرستاد و نوشت: من همان فرد، یعنی پدر یوسف مروان (آن کودک ترکیهای) هستم که به پسرم افتخار میکنم که از قناریاش که بسیار به او علاقهمند بود، برای کودکان فلسطینی گذشت.
دوغان اوزلوک(oğan Özlük):همه میدانند که غزه، چند سال در محاصره بود و نزدیک یک میلیون انسان بیپناه در اوج مظلومیت و غربت، در معرض مرگ بودند و هیچ کس به یاری آنها نمیشتافت. ما با راهاندازی این کاروان، قصد کمک به آنان را داشتیم.
در سال 2010 میلادی به عنوان تنها نماینده شهر تقات ترکیه در این کاروان که سازمان IHH مجری و طراح آن بود، از بندر کنز شهر آنتالیای ترکیه حرکت کردیم. نخست قرار بود 9 کشتی باشیم که سرانجام شش کشتی حرکت کردند، ولی در میان راه، دو تای آنها خراب شدند و عملا چهار کشتی به سمت غزه به راه خود ادامه دادند.
افراد گوناگون و اندیشمندان فراوانی در کشتی از 36 کشور بودند که شیخ رائد صلاح از مسئولان حرکت اسلامی فلسطین در میان افراد بود که بسیار روحانی و معنوی بود و به همه افراد حتی غیرمسلمانان نیز احترام میگذاشت و همه برای او احترام قایل بودند و از همسفر بودن با او لذت میبردند.
به خوبی به یاد دارم، هنگامی که اسرائیلیها کشتیها را محاصره کردند، ما در حال برپایی نماز جماعت صبح به امامت شیخ رائد بودیم، ولی هیچ ترس و دلهرهای به او چیره نبود. او در کمال آرامش، نماز را بر پا کرد و حتی پس از نماز که اسرائیلیها حمله کردند، باز هم گویی چیزی نشده و او همه مستحبات نماز را انجام داد. هنگامی که مجبور شدیم به درون اتاقکها برویم، او باز هم آرام نشسته بود و در حالی که تسبیحش را در دست داشت و ذکر میگفت، به دیگران روحیه میداد.
از دیگر مسافران کاروان آزادی میتوانم به دو تن از مسافران اشاره کنم به نامهای آقای «چتین توپچوا اوغلو» و همسرش «چیغدم». مرد ورزشکار و قهرمان جهانی در رشته تکواندو و کاراته بود و همسر و فرزندش هم دارای مدالهای بسیاری بودند. آنان مسلمان بودند و خانم چیغدم محجبه بود و پیش از حمله، وقتی از علت همراهی با این کاروان از آنان پرسیدیم، پاسخ دادند: ما در ورزش مدالهای گوناگونی به دست آوردهایم، ولی پیش خود گفتیم این مدالها دیگر کافی است. حالا گاه آن رسیده است که مدال آخرت را از خداوند بگیریم تا نزد خود و وجدانمان سرافراز باشیم. پس به یاری مظلومان غزه شتافتیم و بین خودمان مسابقه گذاشتیم که کدام یک از ما در این مسابقه برنده خواهد شد.
در حمله اسرائیلیها به کاروان، آقای چیتن توپچو اوغلو کشته شد و همسرش بدون آن که اشکی بریزد و یا بیتابی کند، به دیگران روحیه میداد و حتی هنگامی که اسرائیلیها از او خواستند برای شناسایی جسد همسرش برود، حاضر نشد و گفت: تا بقیه را آزاد نکنید، من این کار را نمیکنم و این در حالی بود که چندین ساعت همراه ما در فرودگاه بازداشت بود.
یکی دیگر از مسافران کشتی، پروفسوری سوسیالیست بود که از کشور سوئد آمده بود. او درباره انگیزه خود از همراهی با کاروان آزادی میگفت: من وقتی فرزندان فلسطین و کودکان غزه را میدیدم که در فلاکت و بدبختی ناشی از محاصره اسرائیلی با مرگ دست و پنجه نرم میکنند، به یاد فرزندانم میافتادم و حس میکردم که اینها فرزندان خودم هستند. به همین علت بود که شرم میکردم که نام خود را انسان بگذارم و وقتی در آیینه خودم را نگاه میکردم، شرمسار خودم میشدم. من برای فرار از این شرم، مشتاقانه به همراه کاروان آزادی به یاری مردم مظلوم غزه شتافتم.
ما از حرکت کاروان آزادی سه هدف را دنبال میکردیم:1 ـ کمک به مردم مظلوم غزه
2 ـ توجه جهان به این محاصره جنایتانگیز
3 ـ کارهای اساسی برای شکستن محاصره غزه
قضیه حمله اسرائیل به کاروان آزادی، ابهت اسرائیل را شکست، در حالی که ما اسلحه نداشتیم و آنان مسلح بودند. ما در کشتی بدون مدافع و پناه بودیم و آنان از هوا با بالگرد و و از دریا با قایق با انواع سلاحها به ما حمله کردند، ولی باز هم میدیدیم که از ابهت ما و از ترس خودشان، سربازان اسرائیل میلرزیدند و حتی برخی از آنان خودشان را خیس کردند؛ این را من با چشم خود دیدم، وگرنه نقل نمیکردم.
چند اندیشمند بیسلاح که از دانشگاه و مطبوعات آمده بودند توانستند اسرائیل را خرد کنند و او را گیج و منگ سازند. با مخابره مستقیم این حمله وحشیانه به رسانههای جهان، چهره سیاه صهیونیستم سیاهتر شد.
آنان نزدیک ده دقیقه پیش از حمله، برق و اینترنت و همه سیستمهای کشتی را قطع کردند و ما در ظلمت محض بودیم، ولی مهندسان برق و الکترونیک IHH از سیستم جانشین که ذخیره کرده بودند، بهره بردند و همه حمله آنها را با این سیستم از همه ماهوارهها پخش کردند. این در حالی بود که اسرائیل با خیال این که سیستمها قطع است، به ما حمله کرد و هنگامی که متوجه شد که تصاویر، به ماهوارهها و شبکهها فرستاده شده است، دیگر دیر شده بود و جهان، تصاویر حمله وحشیانه او را دیده بودند. به همین دلیل میگویم که در این رخداد، ابهت اسرائیل شکست و جهان متوجه اعمال وحشیانه او شدند.
«میکائیل کورت» (Mikail Kurt):در جریان اعلام فراخوان کاروان آزادی، بسیاری از مردم یعنی دهها هزار نفر دوست داشتند که همراه ما باشند، ولی چون محدودیت امکانات داشتیم، نتوانستیم آنان را به همراه خود ببریم. مردم مسلمان در روز حرکت ما، خود را به اسکله رساندند و با چشمان اشکبار با ما خداحافظی کردند و از ما خواستند که سلام آنان را به مردم مظلوم غزه برسانیم. آنان کمکهای غذایی و دیگر نیازهای مردم غزه را به کشتی سپردند تا به اهالی غزه برسانیم.
من افتخار میکنم که به عنوان یک هنرمند از دو هنرمند این کاروان، همسفر دوستانم از 36 کشور بودم. هنرمند دیگر این کاروان آقای عم قراهولو (خواننده و موسیقیدان) بود. او هم مانند دیگر مسافران این کاروان برای شکستن محاصره غزه و کمک به مردم مظلوم آن، همراه کاروان شد. به رغم آن که مسافران از کشورهای گوناگون و با فرهنگ و مذاهب و افکار مختلف بودند، در چند روز پیش از حادثه، جوی بسیار معنوی و دوستانه در میان مسافران حاکم بود و یکی از بهترین مسافرتهایم این سفر بود.
من در کاروان، وحدت و همدلی را به روشنی دیدم. در کاروان دیوارهای جدایی فرو ریخت و همه خود را برای کمک به مردم غزه آماده کرده بودند.
پیش از حمله اسرائیلیها در اتاق رسانه کشتی جمع بودیم که به پافشاری شهید جودت من شروع کردم به پیانو زدن. آهنگ بسیار سنگین و متین و تا اندازهای غمگین بود. شهید جودت هنگامی که موسیقی را شنید، رو به من کرد و گفت: این اثر، نجات غزه است. واقعا این چه نام زیبایی بود که شهید جودت بر این اثر گذاشت! چون هنگامی که اسرائیلیها حمله کردند و ما آن حماسه مقاومت را ساختیم، ابهت اسرائیل شکسته شد و مقدمهای شد برای آزادی غزه که امیدوارم به زودی شاهد آزادی کامل غزه و فلسطین از یوغ صهیونیستم باشیم.
من پس از این رخداد، تاکنون تصنیفهای گوناگونی به شهدای کاروان آزادی تقدیم و اجرا کردهام و در محفل و مجلسی، تلاش کردهام که یاد شهدای این حادثه را زنده نگه دارم و پیام آنان را که «آزادی غزه و فلسطین» بود، فریاد کنم.