خراسان: فريب حرف هاي عاشقانه اش را خوردم و با اين که ۸ سال از او بزرگتر هستم تن به ازدواج عجولانه اي دادم که موجب نارضايتي خانواده ام شد. البته خانواده همسرم نيز از اين ازدواج راضي نبودند و مي گفتند براي تنها پسرشان آرزوهاي زيادي داشته اند.
زن ۳۰ ساله که براي شکايت از شوهر ۲۲ ساله اش به کلانتري ۱۳ مشهد مراجعه کرده بود افزود: دانش آموخته يکي از رشته هاي تخصصي هستم و تا زمان اتمام تحصيلات هيچ پسري نتوانست خودش را در دلم جاي بدهد. من برنامه هاي زيادي براي آينده ام داشتم و دنبال همسر مناسبي مي گشتم اما نمي دانم چه شد که شيفته نگاه و محبت هاي پسر جواني شدم که ۸ سال از من کوچک تر بود فکر نمي کردم اين دلباختگي به ازدواج ختم شود و البته اين را هم بگويم که در همان زمان خواستگار خوبي داشتم اما پسر جوان با ابراز عشق و علاقه چشم هايم را به روي واقعيت ها بست و گوش هايم را نيز کر کرد تا جايي که نصايح دلسوزانه خانواده ام را نمي شنيدم.
بيچاره پدرم مي گفت از تو که داراي چنين مدرک تحصيلي هستي بعيد است که انتخاب ناآگاهانه اي داشته باشي. اما کو گوش شنوا؟ سرتان را به درد نياورم ، من و شوهرم زندگي مشترک خود را در حالي آغاز کرديم که از سوي خانواده ام طرد شده بودم و با خانواده همسرم نيز رابطه اي نداشتيم.
زن جوان افزود: مجبور بودم صبح تا شب کار کنم و زحمت بکشم تا هزينه هاي سرسام آور زندگي را تامين کنم و شوهر بي مسئوليتم نيز مثل بچه ها خودش را با بازي هاي رايانه اي و رفتن به باشگاه سرگرم مي کرد.
۳ سال از اين ازدواج گذشت و او روز به روز بي تفاوت تر و سردتر مي شد تا اين که از زبان خانم يکي از همسايه ها شنيدم شريک زندگي ام با چند دختر جوان رابطه دارد و ...
اين خبر براي من که هستي و حيثيتم را به پاي اين مرد بي مسئوليت ريخته بودم خيلي سخت بود. من او را زيرنظر گرفتم و متوجه شدم حرف هاي زن همسايه درست است. در اين شرايط با عصبانيت از شوهرم خواستم طلاقم بدهد اما او خيلي بي شرمانه مي گويد چون جواني ام را اين چند سال براي تو صرف کرده ام بايد مبلغي بدهي تا خودم را از زندگي ات بيرون بکشم در غير اين صورت کاري مي کنم که مرغ هاي آسمان به حالت گريه کنند.