ابتدا: این یادداشت اشارات صریحی دارد به تنگناهای مفهوم و واژه در روزنامه نگاری محیط زیست در ایران. با این وجود مخاطبان آن نه روزنامه نگاران محیط زیست بلکه عامه مردم هستند. یعنی همه آنها که به هر حال نگران موج جدید ریزگرد هستند و می خواهند در این باره به ذهنیتی شفاف برسند. یادداشت به قول سینماییها هپی اند است، یعنی اتفاقا از نگرانی های شما در باره پدیده ریزگرد خواهد کاست. اما می تواند شمار قابل توجهی از روزنامه نگاران محیط زیست را نسبت به دستمایه واژه و مفهوم در کاری که دارند می کنند نگران کند. به هر حال در هپی اندترین فیلمها هم در نهایت یکی از قهرمانان داستان کشته می شود.
بعد: ایتدا مرور می کنیم پدیده ریزگرد را: آسمان نیمی از کشور را غباری نرم تیره و تار کرده است. ریزگرد، گرد و غبار نیست. این عبارت را این قلم برساخته است به عنوان معادلی برای واژه انگلیسی " HAZE" که آن را متفاوت می کند با واژه "DUST" که معمولا در فارسی به غبار ترجمه می شود. غبار دانه درشتتر است و به همین خاطر در ارتفاع کمتر و تا مسافت نزدیکتر امکان انتقال دارد در حالی که ریزگرد می تواند تا لبه لایه استراتوسفر بالا رفته و از صحرای آفریقا حتی منتقل بشود به حوالی قطب شمال در اسکاندیناوی. غالبا نهادهای دولتی و رسانه های رسمی ایران در باره علت شیوع ریزگرد در سالیان اخیر اینگونه می گویند: به خاطر سدسازی ترکها در مسیر دجله و فرات تالاب هورالعظیم خشک شده و عبور و مرور تانکهای امریکایی هم مزید بر علت شده تا پوشش گیاهی این تالاب از بین رفته و به منبعی برای تولید گرد و غبار تبدیل بشود و حالا با وزش هر باد انبوه ریزگرد از همسایه غربی روانه ایران می شود. بر همین مبنا دولت ایران قصد دارد در یک پروژه یک میلیارد دلاری برای بیابانزایی در عراق و توسعه فضای سبز در تالاب مذکور اقدام کند. این قلم قبلا بارها در باره غلط بودن این انگاره هشدار داده است که خلاصه ای از دلایل مرتبط اینگونه است: الف) تصاویر ماهواره ای نشان میدهد خاستگاه ریزگرد قوس عظیمی است از صحرای آفریقا تا جنوب عربستان و نه فقط یک ناحیه خاص در عراق. ب) بر خلاف آنچه که گفته می شود ریزگرد پدیده جدیدی نبوده و قبلا هم مکررا رخ داده است. از جمله ریزگرد سال 1979 که تا کشور سوئد پیش رفته بود. ج) اگر قرار بود یک تالاب خاص منشاء تولید این همه ریزگرد بشود آن تالاب حالا باید از بحرالمیت هم گودتر می شد! د) گزارش مستند سازمان هواشناسی استان خوزستان حکایت از شدت گرفتن ریزگرد در اسفند و فروردین مرطوب و فروکش کردن آن در مرداد و شهریور خشک دارد. اگر چه تاثیر جریان کم فشار یودانی هم در این باره قابل انکار نیست. خلاصه اینکه: ریزگرد یک پدیده اقلیمی پیچیده در مقیاس بین المللی است که هنوز ماهیت و دوره های وقوع آن به طور کامل توسط افلیم شناسان شناسایی نشده است. ما میدانیم هر از چندگاهی یک انرژی عظیم صدها هزار تن خاک را از زمین بلند کرده هزاران متر به ارتفاع بالاتر برده، و هزاران کیلومتر به مناطق دورتر منتقل می کند. محتمل است که این منبع انرژی زبانه های خورشیدی باشند ولی هنوز دوره های وقوع آن مدلسازی نشده است.
دیگر: نگاه روزنامه نگاران محیط زیست و کارشناسان مرتبط به اخبار این حوزه معمولا اینگونه است که " طبیعت ما (یا بعضا خود ما) داریم نابود میشویم و چرا دولت در این باره کاری نمی کند؟". برای ریزگرد هم همین را می گویند. هر چه هم کسانی برای تخصیص آن یک میلیارد دلار پیش گفته وجهی سیاسی قائل باشند (بودجه موصوف قرار است صرف توسعه فضای سبز در مهمترین سکونتگاههای شیعیان عراق یعنی کربلا و بصره بشود) اما تردید نیست که نگاه مورد اشاره هم در بروز چنان واکنش عجولانه و پر هزینه ای بی اثر نبوده است. اما دست کم در همین یک مورد، بله در همین یک مورد، می توان گفت: اولا ریزگرد ما را نابود نمی کند و دوما دولت هم برای مهار آن هیچ کاری نمی تواند انجام دهد. بر خلاف آنچه که انگاشته می شود هرگز ریزگرد را نمی توان از نظر تاثیر زیست محیطی و بهداشتی با آلودگی معمول هوای شهرها که منشاء شیمیایی دارد مقایسه کرد. ذرات ریزگرد همان ماده آلی و آشنای خاک است که بدن انسان و دیگر زیستمندان با آن ساخته شده در حالی که آلودگی ناشی از سوختهای فسیلی شصت نوع ماده سرطانزا را روانه ریه انسان می کند. البته تنفس گرد و غبار مشکلاتی برای انسان ایجاد می کند و قطعا برای مبتلایان به بیماری های تنفسی و سالمندان و کودکان زیانبار است، اما کشنده نیست و عواقب آن هم به آسانی قابل درمان است. نشستن غبار روی ساق و برگ گیاهان همچنین باعث کاهش توان فتوسنتز آنها می شود و در درازمدت و به مقدار زیاد، حتی می تواند به کاهش پوشش گیاهی سطح زمین منجر شود. درست مثل آبیاری بی رویه که به هر حال زیانبار است. اما در همین حد و به همین شکل، و نه اینکه تصور کنیم بروز ریزگرد ارکیده ها را به بائوباب تبدیل کرده و یا باعث موتاسیون در قورباغه ها و تبدیل آنها به اسب آبی می شود. گفتیم منشاء ریزگرد صحرای آفریقا و جنوب عربستان است و افلیم شناسان هنوز دوره های وقوع آن را مدلسازی نکرده اند. بر این مبنا توقع داریم دولت چکار کند؟ منصف باشیم که این بار لازم نیست کاسه و کوزه را سر دولت بشکنیم. شاید هم البته مقصر خود دولت باشد که با کارنامه ای که در حوزه محیط زیست د ارد کله خودش را مستحق هر کاسه و کوزه یی نشان داده است. اما در برابر پدیده ریزگرد، واقعیت این است که حتی برنامه محیط زیست سازمان ملل هم منفعل مانده و با وجود آثار بین المللی این پدیده، نهاد مذکور تاکنون واکنشی نشان نداده است. دولت البته واکنش عجولانه و حرفهای بی منطق و فاقد مستندات علمی در این باره بسیار داشته است. مهمترین آنها همان اصرار بر هزینه کردن یک میلیارد دلار برای بیابانزایی در عراق در جهت مهار ریزگرد است. گفت لب بوم اومد و قالی تکون داد، قالی خاک نداشت خودشو نشون داد. جالبتر گفته مقامات استانداری تهران است که شهرداری باید هنگام ریزگرد مکررا تهران را با ماده چسبناک آبپاشی کند. تصورش را بکنید: صدها هلی کوپتر بر فراز پهنه هشتصد کیلومتر مربعی پایتخت در پروازند و از داخل هر کدام چندین کارگر افغان با آفتابه دارند شهر را آبپاشی می کنند و دم به دم هم با هر نسیم موج تازه ریزگرد دارد وارد شهر می شود. در باره جنس چسبی که قاطی آب توی آفتابه ها ریخته اند چون استانداری بیشتر توضیح نداده البته بیشتر از این نمی شود نوشت.
سرانجام: ریزگرد ما را نابود نمی کند، عجالتا برای مهار آن کاری از دست ما بر نمی آید و عطف به ماسبق می توانیم امیدوار باشیم همین طور که یک دفعه سرو کله اش پیدا شده، خودش هم کم کم رخت بربکشد و برود تا سالیانی دیگر که دوباره بیاید. نه لازم است یک میلیار دلار پول بی زبان را به عراق بدهیم و نه اینکه با آفتابه چسب مایع روی شهر بپاشیم. هیچ قورباغه ای قرار نیست در ایران به اسب آبی تبدیل بشود.