سازمان ملل در سال 2010 براي ايران سه سناريو پيشبيني كرده است: سناريوي رشد بالا، رشد متوسط و رشد پايين. در سناريوي رشد بالا ميزان باروري كل از8/1 فرزند براي هر مادر به 5/2 فرزند در سال 1480خواهد رسيد. در اين سناريو در سال1430 جمعيت ايران به حدود 100 ميليون نفر ميرسد و در همين حول و حوش ثابت خواهد ماند. در سناريوي رشد متوسط، ميزان باروري كل از8/1 بچه براي هر مادر به 5/1بچه براي هر مادر در سال 1420 كاهش مييابد و جمعيت كشور در اين سال به حدود 86 ميليون نفر و درصد سالمندي به 22 درصد خواهد رسيد.
بعد از آن با وجود افزايش باروري تا حد دو فرزند تا سال 1480 جمعيت كشور رو به كاهش و به حدود 62 ميليون نفر خواهد رسيد. سومين سناريو رشد پايين است كه در آن ميزان باروري كل از 8/1 بچه براي هر مادر در سال 1390 به حدود يك فرزند براي هر مادر در سال 1420 خواهد رسيد و درصد سالمندي جمعيت به حدود 25 درصد خواهد رسيد.
بعد از سال 1420 تعداد جمعيت با كاهش مواجه و به حدود 31 ميليون نفر و درصد سالمندان به 47 درصد افزايش خواهد يافت. ساختار كلي جمعيت مثل يك اندامواره است كه بايد رشد موزون داشته باشد. بنابراين تعادل جمعيتي از افزايش يا كاهش قدر مطلق جمعيت مهمتر است. تغييرات جمعيتي علاوه بر اينكه از پارامترهاي جمعيتي ناشي ميشود، از عوامل اقتصادي و فرهنگي هم تاثير ميگيرد.
رئيس مركز مطالعات و پژوهشهاي جمعيتي آسيا و اقيانوسيه در اين باره ميگويد: در صورتي كه مطالعات جمعيتشناسان و اقتصاددانان نشان دهند كه اين جمعيت از حالت تعادلي خارج ميشود بايد سياستهاي لازم را در زمينه تعادل بخشي جمعيت تدوين و اعمال كرد. در بند ج قانون برنامه اول توسعه هدفمان اين بوده است كه سياستهاي تعديل مواليد از 4/6 فرزند به چهار فرزند در سال 1390 برسد؛ يعني سال گذشته. يكي ديگر اين است كاهش نرخ طبيعي جمعيت از 2/3 درصد به 3/2 درصد برسد.
حالا چه اتفاقي افتاده است؟ سال 67 كه 2/6 فرزند داشتيم اين تعداد در سال 1371 به 4 فرزند رسيد. يعني به هدف برنامه كه بايد در سال 1390 ميرسيديم، سه سال بعد رسيديم. هيچ نهادي اين را رصد نكرد. يعني نهاد تخصصي متولي رصدكننده نداشتهايم. در سال 1379 به 1/2 فرزند رسيديم.
اين 1/2 فرزند حداقل فرزندي است كه يك جامعه بايد براي جايگزين كردن جمعيت خودش داشته باشد تا تعادل در آن برقرار شود. اين يعني 2 فرزند جانشين پدر و مادر شود. تازه اين حداقل است. آن يك دهم هم براي مرگ و مير است. در اين شرايط در طي دو نسل، تازه جمعيت تثبيت ميشود. اينطور نيست كه بگوييم اين هدفي بلند پروازانه است و باعث انفجار جمعيتي ميشود.
محمدجواد محمودي ميافزايد: يكي از چالش پايين آمدن نرخ باروري بحران باروري پايين است كه به احتمال بسيار زياد اتفاق ميافتد، تك فرزندي و بيفرزندي و بعد سالمندي جمعيت از چالشهاي مهم ديگر هستند. ما در سال 1385، پنج ميليون نفر جمعيت سالمند داشته ايم؛ در سال 1405، 10 ميليون نفر جمعيت سالمند ما خواهند بود. چالش مهم ديگر كه براي اقتصاد مهم است، كاهش تعداد افراد در سن كار است. طبق برآوردي كه دكتر زنجاني انجام داده است درباره آن چيزي كه ميگويند كاهش جمعيت در سن كار اتفاق ميافتد؛ از سال 1390 به بعد درصد افراد در سن كار درصدش كم ميشود.
از سال 1394 قدر مطلق تعداد افراد هم كم ميشود. همه هنر ما اين است كه تعداد افراد در سن كار را تثبيت كنيم. هر چه نيروي انساني ما در سن كار بيشتر باشد، سرمايه انساني و جمعيت بالقوه فعال بيشتر خواهد بود. هم ميتوانند كار كنند، هم ميتوانند مصرف كنند. بايد تعادل اندامواره جمعيتي را حفظ كرد. ما اگر تعداد فرزندانمان 6. 1 شده است بايد آن را به 1/2 فرزند برسانيم يعني حداقلي كه نياز هست تا آن اندامواره جمعيت حفظ شود. هر چند اين نرخ هم ايده آل نيست.
او درباره تاثير عوامل اقتصادي در كاهش نرخ جمعيت اظهار ميدارد: نرخ بيكاري ما طبق اعلام رسمي حدود 13 درصد است. يكي از مشخصههاي مشترك كشورهاي در حال توسعه نرخ بيكاري بيش از 15 درصد جمعيت فعالشان است. يعني بيش از 15 درصد از جمعيت آماده به كار، به كار گرفته نميشوند. اگر نرخ كم كاري يا بيكاري پنهان هم به آن اضافه شود، نرخ بيكاري از مرز 30 درصد ميگذرد. علاوه بر نرخ رشد بالاي جمعيت كه باعث تشديد نرخ بيكاري ميشود، عوامل زيادي در تشديد نرخ بيكاري سهيم است. بحث زيرساختها، چگونگي استفاده كردن از منابع و... را شامل ميشود.
ما يك كشور در حال توسعه هستيم، خوب تمام كشورهاي در حال توسعه حدود 15 درصد بيكاري را دارند. اين احتياج به داد و بيداد ندارد. من خيلي از اوقات ميگويم كه ما چه كار كرديم كه انتظار داريم به اندازه يك كشور توسعه يافته سطح زندگي مان باشد؟ الان در كشورهاي توسعه يافته همچنين چيزي نيست، فقر در امريكا هم بالاست.
150 ميليون نفر در امريكاي 315 ميليون نفري درآمد كمي دارند. بهطور رسمي 49 ميليون نفر آن زير خط فقر هستند. كسي كه از حداقل درآمد براي اينكه لباس كافي، مسكن مناسب، آموزش و تفريح را نداشته باشد ميشود زير خط فقر. در امريكايي كه درآمد سرانه چيزي بالاي 35 هزار دلار در سال است يا حتي بالاي 40 هزار دلار در سال مشكل فقر را نتوانستهاند حل كنند.
محمودي ميگويد: در ايران نرخ باروري از سال 1364 با سرعت بالا شروع به كاهش ميكند. در هيچ كشوري اين سرعت كاهش تجربه نشده است. با همان سرعتي كه كاهش باروري را تجربه كردهايم، به همان سرعت هم افزايش سالمندان را به دنبال خواهيم داشت. بهطور طبيعي كسي كه يك فرزند دارد مجبور ميشود پدر و مادرش را خانه سالمندان بگذارد.
نميشود ديگر به او سنگ دل گفت. يك زماني فرق ميكرد، 6 - 5 بچه بودند و به دلايلي ديگر پدر و مادر را خانه سالمندان ميگذاشتند. يك سالمند بيمار شود، حداقل مدت بسترياش در بيمارستان 5 تا 10 روز است. مقاومت در مقابل ويروسها را ندارد. بدن يك سالمند وقتي تحليل رفت، در مقابل كوچكترين تلنگر مريض ميشود. در امريكا دارند زندانيهاي سالمند را آزاد ميكنند. 35 دلار براي يك زنداني هزينه ميكنند، اما اين هزينه براي سالمند زنداني 100 دلار ميشود.
او درباره كنترل بحران سالمندي با زاد و ولد نيز ميافزايد: هر خانواده حداقل بايد دو تا سه فرزند داشته باشد تا بتواند از نسل بعدي نگهداري و حمايت كند. همانطور كه گفته شد سازمان ملل در سناريويي كه رشد پايين براي باروري ايران در نظر گرفته است پيش بيني كرده باروري 7/1فرزند سال 1390 به 5/1 فرزند در سال 1480 برسد. يعني تا 1420 به يك فرزند برسد ودر ادامه دوباره افزايش پيدا ميكند و در سال 1480 به 5/1 فرزند مي رسد.
اينجا جمعيت ما ميشود 31 ميليون و 47 درصد جمعيت سالمند. سال 1460 درصد جمعيت سالمند 53 درصد ميشود. مهم براي ما درصد سالمندي است؛ اگر 31 ميليون نفر شويم و درصد سالمندي ما 5 درصد باشد، هيچ اشكالي ندارد. ولي اينجا 53 درصد است. در مصوبه شوراي انقلاب فرهنگي هم هست، نرخ باروري نبايد از حد جايگزيني يعني از 1/2پايين بيايد. اين خط قرمز ماست.
سياستهاي ما جوري باشد كه بايد تا 1405 به 1/2 فرزند برسيم كه واقعاً كار سختي است. در سال 1385 جمعيت ما 70 ميليون نفر تخمين زده شده است، الان هم كه 75 ميليون نفر(1390) است. پيش بيني ميشود كه تعداد جمعيت افزايش خواهد يافت. در سال 1405 جمعيت ما حدود 86 ميليون نفر ميشود. با توجه به محاسبه فوق، من ميگويم كه نگاه حاكميتي يعني باروري كمي بالاتر از حد جانشيني باعث انفجار جمعيتي نميشود.
در حال حاضر در ايران هر سال حدود يك ميليون و 350 هزار تولد و450 هزار فوت داريم كه اگر از هم كم شوند، افزايش سالانه 900 هزار نفر ميشود. در سال 1405 جمعيت ما 140/86 ميليون نفر تخمين زده شده است و در سال 1405 تعداد افزايش سالانه حدود 700 هزار نفرمي شود. بنابراين با افزايش باروري، قدر مطلق تعداد افرادي كه به جمعيت ما اضافه ميشود زياد نميشود. الان سالي 900 هزار نفر اضافه ميشود و در سال 1405، 700 هزار نفر به جمعيت اضافه ميشود.
به اين ميگويم واقع بينانه اگر سياستهاي افزايش مواليد با موفقيت اجرا شود وما بتوانيم از 6/1 فرزند آن را به 1/2 فرزند تا سال 1405 افزايش دهيم و بعد از اين سال اگر تلاش شود تا نرخ باروري در سطح جانشيني تثبيت شود، بهطور متوسط سالي 700 هزار نفر به جمعيت اضافه ميشود و در دهههاي آينده از 96 ميليون نفر فراتر نخواهد رفت.
رئيس مركز مطالعات و پژوهشهاي جمعيتي آسيا و اقيانوسيه درباره چگونگي راضي كردن مردم به افزايش تعداد فرزند ميگويد: طبق آمارهاي رسمي حدود 64 درصد زنان حداقل يكبار ازدواج كرده كشور در سال 1385 داراي حداقل دو فرزند يا بيشتر از دو فرزند بودهاند. اين آمارها نشان ميدهد باروري پايينتر از حد جانشيني در ايران نتيجه بدون فرزند بودن حدود 19 درصد زنان حداقل يكبار ازدواج كرده و تك فرزندي حدود 17 درصد زنان بوده است. البته مجاب كردن مردم سخت است.
اينطور نيست كه به مردم بگوييم 2 بچه داشته باشيد بگويند چشم. مگر آن زماني كه آمدند گفتند كه مردم بچه كمتر زندگي بهتر مردم گوش دادند. آن موقع هم كلي كار شد. منتها چون بشر به راحت طلبي راغب است، شعار فرزند كمتر، زندگي بهتر را به تدريج پذيرفتند. خانوادهاي كه چهار تا بچه دارد، پدر و مادر بايد بيشتر زحمت بكشند؛ يا دو تابچه؟ طبيعتا چهار تا بچه؛ مديريت و تربيت چهار تا بچه سختيهاي خودش را دارد. پدر و مادر بايد از خيلي خواستههاي طبيعي خودشان بگذرند.
او در رابطه با اين نظر برخي از كارشناسان كه معتقدند كاهش نرخ باروري در ايران موقتي است، اظهار ميدارد: كاهش نرخ باروري در ايران موقتي نيست و اين كاهش ادامهدار خواهد بود. آنهايي كه ميگويند موقتي است، معتقدند نيازي به دخالت ما هم نيست و باروري خودش افزايش پيدا ميكند. ما ميگوييم كاهش باروري در ايران موقتي نيست؛ رويكرد متداول در نظريه انتقال جمعيتي اين است كه باروري به سطح جايگزيني (1/2فرزند به ازاي هر زن) ميرسد و در آن سطح باقي ميماند و جمعيت متعادل ميشود.
با اين حال باروري تقريبا در همه كشورها وقتي به سطح جايگزيني ميرسد، كاهش متوقف نميشود و به شكل پيوستهاي كم شدن ادامه خواهد داشت. در موارد حاد، مثل كره جنوبي، كاهش باروري به سرعت تقريباً به ميزان نصف سطح جايگزيني افت كرده است. اينها سطوح پايين باروريند كه اگر براي هر دوره زماني برقرار شوند، آثار مخربي روي ساختار سني خواهند داشت. به عبارت ساده، اگر باروري نصف ميزان جايگزيني باشد، حدود يك كودك به ازاي هر زن، تعداد نسلي كه امروز متولد ميشود (نسل اول) تنها نصف تعداد نسل والدين (نسل امروزي) است و نسل سوم تنها 60 سال پس از نسل اول متولد ميشود و يك هشتم حجم نسل امروزي را دارد.
چنين جمعيتي در مسير انقراض نسلي است. تنها در يك نسل، باروري بسيار كم روي اندازه و ساختار سني نيروي كار آينده براي اقتصادي كه تلاش ميكند جمعيت به سرعت پير شدهاش را حمايت كند، آثار فلجكننده دارد، شواهد تاريخي جمعيتشناسي از كاهش باروري در جوامع مختلف نشان ميدهد كه كاهش باروري در ايران يك پديده موقتي و زود گذر نيست. نشانههاي باروري پايين زير سطح جايگزيني در اواخر سال 1960 در بسياري از كشورهاي پيشرفته و در اوايل سال 2000 در كشور ايران آشكار شد.
منبع: ملت ما