زلزله عصر ۲۱ مرداد بیمارستان هریس را تخریب کرد، بیمارستان ورزقان نیز با وجودی که افتتاح نشده و طبیعتا غیر قابل استفاده بود، در بخشهایی دچار ترک خوردگی شد و نگرانی به بار آورد تا در پایان این بیمارستان اهر باشد که به رغم ویران شدن بخشهایی از آن، همچنان مرکز اورژانس منطقه زلزله زده بماند.
به گزارش «تابناک»، چند روزی است که بیمارستان باقرالعلوم اهر با انتقال بیشتر مصدومان زلزله به بیمارستانهای تبریز خلوتتر شده؛ همان تنها بیمارستانی که در منطقه قابلیت خدمات رسانیاش تا اندازهای حفظ شده بود، چرا که زلزله هفته گذشته به این زیرساخت مواقع بحرانی شهرستان هم آسیب وارد کرده بود.
از همان شب اول خدمترسانی به مصدومان زلزله آذربایجان شرقی، بیمارستان باقرالعلوم آکنده از افرادی شده بود که چه بسا آسیبهای فیزیکی بخش کوچکی از مصیبت وارده به ایشان بود تا جایی که تصاویر صف مصدومان تحت مداوا روی چمن بیمارستان، نخستین بخش گزارشهای تصویری از زلزله ۶.۲ ریشتری را شکل میداد.
اکنون بیش از یک هفته از آن ماجرا میگذرد، ولی برخی از مردم ترجیح دادهاند که در پیرامون همین بیمارستان چادر بزنند، تا زمانی که منازل جدید (کانکس، خانههای موقت یا حتی منزل جدید) در اختیارشان قرار گرفته و زندگی را از نو آغاز کنند؛ مردمانی که پسلرزههای متعدد و گاه قدرتمند مانع از آن شده که با ترس و وحشت زلزله بدرود بگویند.
خستگی در چهره کارکنان زحمتکش بیمارستان و کادر پزشکی هویداست و حتی گروه چند نفره عضو بنیاد هیومدیکا «humedica» که از آلمان آمدهاند نیز به رغم لبخندهایی که تحویل بیماران میدهند، خسته به نظر میرسند؛ اما هیچ کدام اینها به این معنی نیست که بیماری ناله کند و تیمارداری نبیند، مگر کسانی که دردشان به عزیز رفتهای گره خورده و التیامش به مرور زمان نیاز دارد.
هنوز پس لرزهها ادامه دارد و گاه کمی شدت میگیرد تا اضطراب به اوج برسد؛ اینجاست که صدای آژیر آمبولانسها بلندتر شنیده میشود و سکوت برخی و داد و فریاد برخی دیگر، «شوک» وارد شده به منطقه را نمودار میکند.
به سراغ تیم پزشکی هیومدیکا میرویم که کاملا عملیاتی شکل گرفته است؛ متخصص، جراح و پرستار به همراه تجهیزات کامل پزشکی و به سرپرستی خانم مارگارت مولر از کشور آلمان و از راه ترکیه به تبریز وارد شده و متأسفانه، پس از گذراندن تشریفات وقتگیر برای گرفتن مجوز فعالیت به مدت سه روز، با خودرو سواری به منطقه زلزله زده و بیمارستان شهر اهر آمدهاند تا به رغم پیشنهاد مسئولان محلی و به ویژه پذیرایی بسیار گرم مردم، چادرهای هلال احمر را برای اسکان برگزینند.
سرپرست گروه تمایلی به صحبت ندارد، گویا منعی خود خواسته و یا، شاید هم توصیه شده برایشان وجود داشته باشد اما در پایان توضیح میدهد که انجمنشان در سال 1979 با هدف کمکرسانی به کودکان زیر پنج سال که در بحرانهای کشورهای در حال توسعه دچار بیماری و جراحت شدهاند، آغاز به فعالیت کرده و البته مانعی برای معالجه افراد بزرگسال هم در سر راهشان نیست.
اینجاست که از خودمان می پرسیم آیا نهادی از این دست در کشور ما هم تشکیل شده؟ اگر نه (که این پاسخ محتمل به نظر میرسد) چرا ضرورتی برای تشکیل آن احساس نشده است و چرا همین امروز جرقههای تشکیل آن شکل نمیگیرد؟
پرسشمان را رها میکنیم تا سری بزنیم به ساختمان بیمارستان که تقریبا خالی است؛ زلزله بخشهایی از آن را تبدیل به آوار کرده و چه بسا بهترین تصمیم انتقال وسایل و تجهیزات مورد نیاز به محوطه بیمارستان باشد.
تختها و لوازم باقی مانده داخل ساختمان آرایشی دارند که نه متأثر از زلزله، که بیشتر نشان دهنده اضطراب در تخلیه است؛ انگار نه انگار که بیمارستان یعنی یکی از پایگاههای مهم (و شاید مهمترین پایگاه) مقابله با بحران اما به شرطی که خودش از حداقل ایمنی برخوردار باشد نه اینکه ترکهای در و دیوارش ترس آوار شدن را هر لحظه به مراجعان منتقل کند.
شهرستان اهر فعلا مجهز به بیمارستانی صحرایی است که در حیاط بیمارستان نا مطئنش، حیات یافته و ورزقان هم بیمارستانی دارد که تجهیز نشده بود و افتتاح هم نشده اما ترکهایی به خود میبیند که صدای همه را درآورده است؛ از یک سو نماینده شهر میگوید که بهترین فرصت برای تجهیز و بهرهبرداری از بیمارستان نوساز فراهم است و از سوی دیگر، ترکهای حاصل از زلزله در آن نوید ساخت و ساز نامناسب داده و کاری میکند که صدای معاون اول رئیسجمهور نیز از حیف و میل بیتالمال در ساخت آن در بیاید.
با این تفاسیر، مشکلی پیش رویمان قرار میگیرد که بسیار مهم است، ولی نه به آن اندازه که ما را به آینده ببرد، چراکه درمان در منطقه هنوز بر پاشنه خودگردانی بیمارستان میگردد و اصل اضطرار در آن کمتر دیده شده است؛ جایی که هر از چندگاهی مشاجره بین مراجعان و کادر درمان را پدیدار میکند و مثل نمکی که بر زخم بپاشند، درد را تداوم میدهد؛ اینجاست که برای بار دیگر پرسشها به ذهنمان هجوم میآورند ... .