آفتاب یزد بخش بیشتر صفحه نخست خود را به مرگ (22) دانشآموز در حادثه دلخراش اختصاص داده است. همچنین «زمینهای هزار متری ایرانیها چه شد»، دیگر تیتر این روزنامه است.
روزنامه جوان که دیروز تحولات سوریه را از دریچه شکست اردوغان بررسی کرده بود، امروز با تیتر پرچم سفید آمریکا مقابل آتشبس عید قربان از تحولات سوریه استقبال کرده؛ اما در گزارش خبری خود، تحولات روزهای اخیر بیروت را نبش قبر هفت ساله حریری برای کودتا علیه حزبالله دانسته است.
روزنامه ملت ما با درج تصویر سران دو قوه قضائیه و مجریه به طور خلاصه به درخواست احمدینژاد برای بازدید از اوین اشاره کرده، ولی پرداختن آن به آخرین اخبار قوانین انتخاباتی مفصل است.سرویس بینالملل ملت ما هم در گزارشی به بررسی مسائل لبنان پرداخته است.
ایران با تیتر متفاوت «هماهنگ کنید از اوین بازدید میکنم»، به استقبال از تلاش رئیسجمهور برای رفتن به اوین پرداخته است؛ افزون بر این که در گفتوگویی با میرتاجالدینی معاون رئیسجمهور به حق وی برای تذکر قانون اساسی به همه قوای کشور پرداخته است.
اما امروز اخبار اقتصادی در صفحه نخست ایران کمتر شده، ولی در گزارشی ادعا شده که ارز صادرکنندگان به زودی به مرکز مبادلات میرسد و مهر ماندگار را ابتکاری برای خداحافظی با طرحهای نیمه تمام دانسته است.
مطالب مهم روزنامههای امروز
اعتماد: یک مقایسه ساده میان دو اتفاق در اسلو و تهران
تابستان سال گذشته یك جوان 32 ساله نروژی در كشور خود، نخست یك خودروی بمبگذاری شده را نزدیك ساختمان نخستوزیری نروژ منفجر كرد و دستکم هفت نفر را كشت، سپس به یك منطقه نزدیك ساحل رفت و با مسلسل، حدود 70 نفر از افرادی را كه در یك نشست حزبی شركت كرده بودند، كشت كه بیشتر آنان را جوانان زیر 25 سال تشكیل میدادند، تعداد زخمیها هم به همین نسبت زیاد بود. دادگاه وی مدتی پیش تشكیل و او به 21 سال زندان محكوم شد. سلامت روانی وی نیز تایید شده بود، در دادگاه به نحو روشنی از اقدام خود دفاع كرد و در طول زندان هم از حقوق كامل برخوردار بود.
این اتفاق چنان هول انگیز بود كه جامعه آرام نروژ را دچار شوكی مهیب كرد، ولی نه به خانواده او تعرضی صورت گرفت، نه خواهان اشد مجازات و اعدام برای او شدند، و نه حتی جلوی دادگاه یا درون دادگاه حملهای به او صورت گرفت. در حالی كه جنایت بسیار سنگین بود و تمام پدران و مادران آن جوانان بی گناه را در غمی جانكاه فروبرده بود. روشن است كه قاتل با تصمیم و نقشه قبلی و با هدف معین، مراكز سیاسی و حزبی را انتخاب كرده و افراد آنجا را كشته است. حال این را مقایسه كنیم با جنایتی كه هفته گذشته در خیابان شهید مدنی در شرق تهران رخ داد. یك جوان 24 ساله حدود ساعت 10 صبح با برداشتن كارد از مغازه قصابی، شروع به دویدن در خیابان میكند و فریادكشان به هر كسی كه سر راه او بوده با چاقو حمله میكند و در نهایت هم 11 نفر را زخمی كرده كه یك نفرشان فوت میكند.
وضعیت روحی و روانی متهم هنوز معلوم نیست، زیرا روشن است كه او با هیچ یك از مضروبان مشكلی شخصی نداشته است، و بعید است كه به دلیل سیاسی یا اجتماعی خاصی، قصد كشتن مردم را داشته باشد. آنچه بیشترین احتمال را دارد، بروز وضعیت خاص روانی برای اوست، به نحوی كه كنترل عقلانی خود را از دست داده باشد و شاید هم دچار جنون آنی یا مواردی از این قبیل شده باشد. بر خلاف فرد نروژی كه با تصمیم قبلی و حساب شده، محل و افراد موردنظر خود را انتخاب كرده بود، جنایت هفته گذشته تهران، به طور طبیعی چنین نبوده است. و این تفاوتی مهم در ارزیابی از وضعیت جرم و مجرم است.
با این همه، ضارب و قاتل تهرانی روز بعد برای بازسازی صحنه به محل جنایت آورده میشود. وی كه پس از اقدام فوق، فرار كرده و به قم میرود پس از چند ساعت تصمیم میگیرد خود را به پلیس معرفی كند و روز بعد به محل آورده میشود. به نظر نمی رسد، كسانی كه وی را به محل آوردند از نتایج كار خود بی اطلاع بودند زیرا به طور عادی جمعیت فراوانی در محل تجمع میكردند و چنین هم شد، و تصاویر منتشره حكایت از حضور هزاران نفر میكند به طوری كه بر اثر ازدحام بیش از حد جمعیت پلیس قادر به بازسازی صحنه نمی شود و حتی قادر به عبور و مرور عادی خودروهای پلیس هم نمی شوند. تعدادی از مردم با فحاشی به متهم كه دستان و چشمانش بسته است (در تصاویر منتشره چنین است) قصد حمله به او را میكنند. در اثر ازدحام بیش از حد تعدادی از زنان و كودكان زیر دست و پا میافتند.
بازپرس پرونده در محل حاضر شده و طی گفت وگویی اعلام میدارد كه مردم منطقه باید از دستگیری این فرد احساس آرامش كنند، و با این جمله یكی از اهداف اصلی آوردن و در معرض دید عموم قرار دادن متهم را میتوان حدس زد.
ولی هدف هرچه بود آوردن وی به محل تبدیل به یك نمایش خیابانی میشود كه یك نفر با چشمان و دستان بسته روی خودرو و در حلقه مأموران پلیس قرار دارد و در اطرافش صدها و هزاران چشم در حال دیدن كسی هستند كه بارها و بارها از كنار او رد شده بودند بدون آنكه توجهی به او كرده باشند.
در مقایسه میان این دو واقعه چه میتوان گفت؟ آیا مردم نروژ فاقد احساسات نوع دوستانه یا خویشاوند دوستی هستند كه چنین واكنشهایی را از خود نشان نمی دهند؟ روشن است كه آنان هم مثل همه ما از كشته شدن به ناحق عزیزان شان اگر بیشتر غمگین نشوند كمتر هم نخواهند شد، پس چرا ما باید در مواجهه با چنین فردی تمام كینه و نفرت خود را حتی فحش و ناسزا نثارش كنیم، و خواهان اعدام و نابودی او حتی پیش از محاكمه اش شویم؟
آیا با چنین حركتهایی میتوان جرم را كاهش داد یا حقی را استیفا كرد یا آرامش را به جامعه برگرداند؟ اینكه یك نفر به هر دلیلی مرتكب عمل مجرمانه و خشونت آمیزی شود، اگر با پاسخی به مراتب خشن تر و نابرابرتر از عملش، او را روبهرو كنیم، با این كار چه احساسی را در جامعه نهادینه خواهیم كرد؟ آیا این جز به بازتولید اجتماعی همان حسی كه موجب بروز رفتار خشن و ناهنجار در متهم شد، خواهد انجامید؟ زمانی كه داشتم این مطلب را مینوشتم، یك پیام كوتاه خبری از طریق تلفن همراه دریافت كردم كه بر اثر واژگونی یك اتوبوس در چهارمحال بختیاری، 26 دختر دبیرستانی اهل بروجن كشته و 18 نفر نیز مجروح شده اند، یعنی از یك شهر با جمعیت اندكی بیش از 50 هزار نفر این تعداد دختر دبیرستانی از میان رفته اند! و گمان نمی كنم كه انعكاس خبری و پیگیری موثری برای جلوگیری از بروز این حوادث كه مسئولیت آن متوجه ساختارها هم هست چندان قابل توجه باشد و اگر هم پیگیری آغاز شود به نتیجه ملموسی نخواهد رسید!
این نشان میدهد كه هدف اصلی رفتارهای ما نه حفظ و حراست از امنیت جامعه و جان و مال مردم، بلكه خشونت و كینه ورزیدن و نفرت پراكنی علیه دیگران است، و چه بسا اگر هم اتفاقی مثل حمله اخیر به مردم عادی رخ نمی داد، یك چیزی در زندگی اجتماعی ما دچار كمبود میشد و چه خوب شد كه چنین واقعهای این كمبود را جبران كرد.
این تفاوت در دو جامعه، به تفاوت در نگاه ما به فلسفه مجازات برمی گردد. در یك نگاه، مجازات برای خاموش كردن آتش كینه و انتقام جویی است: در نگاه دیگر، مجازات برای حفظ نظم اجتماعی و پیشگیری از تكرار جرم است. تا وقتی كه هدف از مجازات، انتقام جویی شخصی و خاموش شدن آتش كینه باشد، همچنان با همین وضعیت رفتاری مواجه خواهیم بود.
از گوشت گربه تا انگشت انسان در فراوردههای فستفودی
پیدا شدن انگشت انسان در بسته همبرگر در قم، بهانهای شد تا بار دیگر نبود نظارت بر كارخانجات تولید فرآوردههای گوشتی و غذاهای آماده در صدر اخبار رسانهها قرار گیرد؛ مسألهای كه چندی پیش معاون اول رئیسجمهور نیز به آن اعتراف كرد.
نبود نظارت بر روند تولید فرآوردههای گوشتی از جمله سوسیس، كالباس و همبرگر و بالا رفتن سهم این محصولات در سبد خانوار به تناسب بالا رفتن سرعت زندگی از طرفی و ارائه آمارهایی از افزایش سكتههای قلبی و مغزی كه از هم پیشی میگیرند و به تشخیص كارشناسان، با سبك و عادات تغذیهای افراد جامعه مرتبطند، نشان میدهد كه اعترافات گونههای محمدرضا رحیمی، معاون اول رئیسجمهور مبنی بر نبود نظارت كافی بر تولید سوسیس و كالباس و غذاهای آماده كه از سوی رسانهها به خودزنی مدیریتی تعبیر شد، كارساز نشده است، چراكه اولین و عالیترین نهادی كه طبق قانون امكان و اجازه نظارت و كنترل كیفیت این محصولات را بر عهده دارد و قادر است در صورت مشاهده تخلف با استناد به قانون برخورد سلبی كند، دولت و به فراخور وظیفه وزارتخانههایی مثل بهداشت، درمان و آموزش و پزشكی و صنعت، معدن و تجارت است و گفتن از كمكاری در این حوزه آن هم از سوی یكی از سران دولتی، از خود به خود گفتن است.
با این حال كوتاهی در این رابطه به همینجا ختم نمیشود و نتایجی در بر دارد كه گاهی سر از رسانهها درمیآورند. نظیر آنچه در قم و در یك بسته همبرگر اتفاق افتاد. این در حالی است كه وضعیت نظارت بر تولید مواد غذایی همواره یكی از دغدغههای جدی شهروندان بوده و تاكنون چندین مورد حشرات و حتی موش در مواد غذایی مشاهده شده است.
آموزه فرهنگی یا ضرب المثل «عقل سالم در بدن سالم» امروز در جامعه ما به بهانه مدرن شدن در معرض بمباران غذاهای ناسالمی قرار گرفته است كه سلامت جسم و عقل افراد جامعه را به خطر میاندازند.
از نتیجه این حمله هم گزارشهای ریز و درشتی مخابره میشوند، اما ظاهراً هنوز شدت این خطرات و عمق این حملات نتوانسته مسئولان را برای یك اقدام مؤثر و پیشگیرانه در تولید فرآوردههای گوشتی و غذاهای آماده متقاعد كند. به طوری كه هماهنگ با صدور مجوز و پروانه بهداشتی برای تولید این محصولات غیربهداشتی! آمار سكتههای قلبی و مغزی و بیماریهای عروقی مرتبط با شیوه تغذیهای تحمیلی مدرنیسم به جامعه ما رو به افزایش است. اعلام ثبت ۶ هزار سكته قلبی در كشور طی دو ماه از سوی وزارت بهداشت شاید به نظر مخاطب بحران و فاجعه باشد، اما مهم نظر مسئولان است كه هنوز شرایط را در مرز بحران نمیدانند و نه تنها مانع تولید محصولات غذایی مضر نمیشوند، بلكه در تغییر سبك زندگی افراد جامعه نیز اصراری ندارند.
تبلیغات دست و پا شكسته آموزنده كه تحت تأثیر تبلیغ چیپس و پفك و سوسیس و كالباس گاهی در رسانهها دیده میشوند، شاهد این ادعا هستند.
شاید اگر مردم خود شیوه زندگیشان را به گونهای تغییر دهند و در مسیر توسعه آن را مدیریت كنند كه دستكم كاهش فعالیت فیزیكی و تغذیه نادرست را از زندگی خود حذف كنند، بتوان امیدوار بود كه استئوپروز بیش از دیابت، سكته قلبی و سرطان منجر به بستری شدن در بیمارستان در زنان بالای ۴۵ سال و ۲۵ درصد افراد كمتر از ۵۰ سال و كمبود تراكم استخوان بیش از ۵۰ درصد افراد بیش از ۵۰ سال در كشور را نیز از میان آمارهای بهداشتی و درمانی خود حذف كنیم.
هرچند هنوز در مورد ورود مراجع قضائی و انتظامی به پرونده تولید محصولات غذایی آلوده ضروری به نظر میرسد!
آرمان: اسدالله عسکراولادی: اقتصاد ما سیاسی دستوری شده است
دو عامل باعث نابسامانیهای اقتصادی شده است؛ نخست تحریمها، بالاخص تحریم نفت و سپس سوء مدیریت. وی در گفتوگو با شما اظهار کرد: اقتصاد ما یک اقتصاد حداقل 100میلیارد دلاری است، یعنی ما باید حداقل بین 50 تا 60 میلیارد دلار کالا بیاوریم و برای این کار باید منابع درآمدیمان را بررسی کنیم؛ یعنی در همین حدود هم ارزآوری داشته باشیم تا بتوانیم این میزان واردات كنیم و ترازمان منفی نشود. ما چهار منبع ارزآوری شامل صادرات نفت، منابع گازی و پتروشیمی، صادرات غیرنفتی و توریسم و خدمات داریم. اینجاست که وقتی مقام معظم رهبری میگویند به سوی اقتصاد مقاومتی برویم یعنی باید طوری مدیریت کنیم که با تحریمها که معتقدیم اثر زیادی ندارند، این حداقل 50 تا 60 میلیارد دلار واردات را با همین میزان صادرات مدیریت کنیم و اگر نتوانیم یعنی کسی که نمیتواند دچار ضعف است.
وی افزود: دلم نمیخواهد از لفظ سوءمدیریت استفاده کنم، ولی به هر صورت مدیریت سلیقهای بوده است و اقتصاد ما را تبدیل به یک اقتصاد سیاسی کرد و همین باعث شد که مدیریتهای سلیقههای و بدون مشورت با کسانی که بحرانهای مختلف را تجربه کردهاند، وضع امروز را پدید آورد که در صورت مدیریت صحیح میتوانست پدید نیاید.
وی در ادامه با بیان اینکه دو عامل باعث بروز برخی مشکلات اقتصادی شده است، افزود: نخست تحریمها، بالاخص تحریم نفت سپس سوءمدیریت که این دو، اصل قضیه هستند. البته ما موفق شدیم تحریمها را دور بزنیم، زیرا 100 یا 120 میلیارد دلار تجارت خارجی داریم، قبل از تحریم 120 میلیارد دلار بود، بعد از تحریم هم 120 میلیارد دلار ماند، پس ما عملاً توانستهایم بعد از تحریم 60، 70 میلیارد واردات داشته باشیم و 50 میلیارد صادرات. عسگراولادی در ادامه اظهار کرد: ترازمان تا قبل از تحریم نفت اصلاً منفی نشده و مثبت بود. 47، 48 میلیارد صادرات داشتیم، 10، 15 میلیارد درآمدهای خدماتی داشتیم، حتی ایرانیهای خارج از کشور هم میآمدند و در اینجا سرمایهگذاری میکردند، اما آمارها بعد از نفت یک کمی تغییر کرد.
وی متذکر شد: اگر از این حد جلو برویم و نتوانیم 50 میلیارد را تأمین کنیم، باید به سمت جیرهبندی برویم، اما هنوز زود است و میتوانیم. برای 50 میلیارد دلار باید حداقل روزی یک میلیون بشکه نفت بفروشیم. سال را 300 روز بگیریم و 65 روز را تعطیل، یک میلیون بشکه 100 دلاری میشود 30 میلیارد دلار. این رقمی است که باید با تمام قدرت حفظش کنیم. عسکراولادی در ادامه بیان کرد: توریسم یک صادرات نامرئی بسیار خوب است. بهجای اینکه ما بلند شویم و برویم در کشورهای دیگر خرج کنیم تا به آنها كالا بفروشیم، توریست به کشور ما میآید و حداقل بین 1000 تا 2000 دلار خرج میکند و میرود. این بهترین ارز دریافتی است. اگر در سال بتوانیم حداقل 360 هزار توریست داشته باشیم ـاین حداقل توقع استـ بهراحتی میتوانیم یک میلیارد دلار درآمد داشته باشیم. اینها را باید برای اقتصاد مقاومتی به کار ببریم. عسگر اولادی در ادامه با بیان اینکه حتیالمقدور باید واردات را با تولید داخلی جبران کنیم، افزود: افزایش تعرفهها این اثر را دارد که قاچاق زیاد میشود. ما باید طوری عمل کنیم که قاچاق تقویت نشود. باید سعی کنیم بهجای واردات در کشور تولید کنیم. ما بهترین چای را در شمال کشورمان داریم. چرا کار فرهنگی نکنیم که چای سیلان و سریلانکا و هند مصرف نکنیم و چای ایرانی مصرف کنیم. برنجی که در شمال داریم در دنیا بینظیر است، ولی چون کشاورز تشویق نمیشود و به او نمیرسیم، میرویم برنج تایلندی میآوریم.
وی در ادامه گفت: دستهایی هم برای کمیسیون گرفتن واردات برنج تایلندی در دستگاهها مطرح است. آنها را هم باید با کار فرهنگی ببندیم. من با تعزیرات به طور کامل مخالفم. به جای تعزیرات باید کار فرهنگی کرد. البته در جایی که ناچار میشویم، ناچاریم، ولی باید کار فرهنگی بشود.
وی در پاسخ به این که عمده تقاضای ارز در كجاست، بیان کرد: این تقاضا در چهار جاست؛ واردات، بیماران، دانشجویان و مسافران. مسافر حج 300 دلار به دردش نمیخورد. 75 هزار نفر را فرستادهایم که پول میخواهند. هم نمیتوانیم به او بگوییم نرو و هم نمیتوانیم به او بگوییم پول نداریم و میرود بازار آزاد، چون ریالش را دارد. حاجی است که توانسته برود مکه! یعنی کسی که خرج یک سالش را دارد پس 300دلار كفافش را نمی دهد و پول هم دارد میرود و در بازار آزاد تهیه میكند.
وی در ادامه اظهار کرد: تحریمهای اولیه اثری نکرد و واقعاً حریفشان شدیم، تحریمهای ثانویه که تحریم نفت است، با بیتدبیریها توأم شد. در حالی که ما بهراحتی میتوانستیم از کانال ارتباطیمان نفتمان را بفروشیم. اقتصاد را سیاسی کردیم.
وی خاطرنشان کرد: ما در اقتصاد بحث داریم، در سیاست و مسائل دیگر بحث نداریم. ما به تیم اقتصادی دولتمان میگوییم که باید بیشتر مشورت کنید.
وی در همین مورد عنوان کرد: رئیسجمهوری ما باید یک رئیسجمهوری سیاسی باشد که اقتصاد را هم بداند. من میگویم رئیسجمهور آینده باید اقتصادفهم باشد. حتی اگر اقتصاد نمیداند مشاوران قوی اقتصادی پیدا کند، نه مشاوران سیاسی که اقتصاد تحمیلی و دیکتهای را به او بگویند. الان ما دو سه سال است اقتصاد دستوری داریم و همین به ما صدمه میزند. اقتصاد ما سیاسی دستوری است. ما با این مخالف هستیم.