بازي دو تيم شاهين بوشهر و سپاهان تا دقيقه 88 صفر – صفر مساوي پيش رفته بود. وحيد طالبلو تا آن لحظه يك پنالتي و چندين موقعيت حساس را از حريف قدرشان گرفته بود. روي يك ارسال سپاهانيها براي مهار توپ از دروازه خارج شد، اما از بخت بد،همزمان با او مهدي نوري نيز اقدام به دفع توپ كرد. از بد حادثه به جاي توپ، با تمام قدرت به بازوي چپ طالبلو ضربه زد. تصاوير تلويزيوني احساس بدي را به بيننده منتقل ميكرد. اين اتفاق تلخ چند ماهي او را از مستطيل سبز دور كرد.
به نوشته روزنامه گل ، وحيد طالبلو پس از آن مصدوميت جاي خود را به سنگربان ذخيره شاهين داد و سپاهان در همان وقت باقيمانده نتيجه نهايي را به سود خود رقم زد. شايد اگر وحيد طالبلو درون دروازه ميماند، الان نه شاهين بوشهر به ليگ يك سقوط ميكرد و نه سپاهان به مقام قهرماني ليگ دوازدهم رسيده بود. حالا وحيدطالبلو به مرز آمادگي كامل رسيده تا از شروع نيمفصل دوم به مستطيل سبز برگردد. سنگربان سابق استقلال، تيم ملي و شاهين بوشهر مهمان ما در دفتر روزنامه بود. 132 دقيقه و 56 ثانيه با هم از هر طرفي گفتيم و شنيديم. از استقلال، تيم ملي، حضور دروازهبانان خارجي و احتمال پيوستنش به پرسپوليس و ماجراهاي او و مهدي رحمتي.
از جايي كه فوتبال براي وحيد طالبلو آغاز شد، شروع ميكنيم.
فكر ميكنم جزو دسته بازيكنان خوششانس فوتبال باشم. از لحاظ اينكه از همان ابتدا با مربيهاي خوبي كار كردم. از طرفي بايد بگويم مربيان دروازهباني اختصاصي خوبي هم داشتم. آقايان مجيد رضايي، بهروز سلطاني، حميد ملكاحمدي و نادر فريادشيران بودند. شايد بعضي اسامي را هم از قلم بيندازم. اينها همه از بزرگان اين عرصه بودند. بعدها با حميد بابازاده، بهزاد غلامپور و در تيم ملي فخرالدين بگوويچ و احمد سجادي بودند. اين عوامل كمك كرد كه من كار دروازهباني را از پايه به طور اصولي آموزش ببينم.
و اين مسير اصولي و حرفهاي در نهايت به استقلال ختم شد.
به جز مقطعي كه به دليل انجام خدمت سربازي در فجر تهران بازي كردم و اين تيم در ليگ يك حضور داشت و ميدانيد كه بازي كردن در ليگ يك ميتواند بهترين تجربه براي يك جوان باشد پس از آن چون قرارداد داشتم، برگشتم استقلال.
از چه تيمي شروع كردي تا به استقلال رسيدي؟
از فجر كرج شروع كردم، بعد آمدم نونهالان بانك ملي بعد جوانان پرسپوليس بعد جوانان و اميدهاي پاس و آخر سر هم به استقلال آمدم.
چه دورهاي در پرسپوليس بودي؟
من زمان آقايان لطفي و غفاري در پرسپوليس بودم.
چه زماني با استقلال شروع كردي؟
بازيهاي ليگ يك زودتر از ليگ برتر تمام شد. سربازي من هم كه تمام شده بود، آمدم و در كنار تيم تمرين ميكردم. تازه آقاي كخ رفته بود و جواد زرينچه تيم را هدايت ميكرد. آن زمان به دليل حضور هادي طباطبايي، پرويز برومند و مسعود قاسمي امكان اينكه اسم من را رد كنند وجود نداشت. اين موضوع در اولين دوره ليگ برتر اتفاق افتاد. با هماهنگي حميد ملكاحمدي به تمرين بزرگسالان استقلال رفتم. شرايط خوبي هم داشتم.
اواخر ليگ اول بود كه با استقلال شروع كردي. اما گويا استارت جدي تو با اين تيم از ليگ دوم حرفهاي زده شد.
بله، با توجه به اينكه كادر فني استقلال به طور كامل تغيير كرده بود، امير قلعهنويي با اعتماد به من اسمم را به عنوان دروازهبان سوم تيم رد كرد. البته با جدا شدن هادي طباطبايي، من بودم و پرويز برومند و مسعود قاسمي. اما شرايط به گونهاي پيش رفت كه تا هفته دهم كه اولين بازيام را براي استقلال انجام دادم حتي در ليست 18نفره هم قرار نگرفتم.
چه اتفاقي افتاد كه بعد از 10هفته خارج بودن از ليست 18نفره بازي كردي؟
شايد يك دليل آن اين بود كه تا هفته دهم در اكثر بازيهايمان گل خورديم. آن شرايط خاص باعث شد آقاي قلعهنويي به من اطمينان كند. البته من واقعا از راهنماييهاي ديگر دوستانم مثل هرمز آذرپور و حميد بابازاده استفاده كردم. جالب اينكه بازي سختي هم به من رسيد. بازي برابر سپاهان در ورزشگاه نقشجهان بود. سپاهاني كه فصل قبل با تعداد گل زياد استقلال را شكست داده بود.
همان بازياي كه به جنجال كشيده شد؟
خير، آن بازي نبود. خدا را شكر آن بازي صفر- صفر تمام شد و من هم عملكرد خوبي داشتم. اين نسبت به وحيد طالبلو بيتجربه كه اولين بازياش در ليگ برتر را انجام داده بود، بد نبود. به اين ترتيب بود كه روند بازي كردن من در استقلال شروع شد.
براي اولين بازي آن هم در آن شرايط اضطراب و دلهره نداشتي؟
خدا را شكر به هيچوجه استرس نداشتم. با گروهي از بهترين بازيكنان آن زمان فوتبال ايران تمرين ميكردم. درست است برابر سپاهانيها بازي ميكردم كه رسول خطيبي آماده را در خط حمله داشت. از محرم نويدكيا آماده سود ميبرد. شرايط خيلي خوبي داشتند. يكي از دلايلي كه باعث شد خيلي زود در استقلال جا بيفتم اين بود كه بزرگترهاي تيم هم خيلي علاقه داشتند عملكرد خوبي داشته باشم. اين به آن خاطر نبود كه احتمالا با دروازهبانهاي ديگر مشكل داشته باشند. بزرگان تيم به من لطف داشتند و من هم متقابلا احترام بزرگترها را نگه ميداشتم.
با دروازهبانهاي آن زمان استقلال رابطهات چطور بود؟
شايد جالب باشد كه بگويم وقتي قرار بود اولين بازيام براي استقلال را انجام بدهم، پرويز برومند و مسعود قاسمي هم خيلي به من كمك كردند. علي منصوريان، محمود فكري، محمد خرمگاه، علي سامره و رضا عنايتي شرايطي را برايم رقم زدند كه براي اولين بازي خيلي احساس خوبي داشتم.
جالب است كه زماني در استقلال شرايط ايدهآلي داشتي اما بعدها همه چيز برعكس شد.
آن مقطع در استقلال بزرگترهاي خوبي داشتيم. در تيمهاي بزرگي مثل استقلال و پرسپوليس، بزرگترهاي تيم ميتوانند مانند يك ستون براي اين دو تيم عمل كنند. بنابراين جواني كه وارد اين دو تيم ميشود، اگر بتواند خودش را با شرايط موجود وفق بدهد خيلي زود ميتواند جاي ثابتي براي خودش دست و پا كند. اگر هم نه، بزرگترهاي تيم اجازه نميدهند كسي بتواند از حريم خودش فراتر برود. اگر بزرگتر به جوان تازهوارد خوب همه چيز را ياد بدهد، آن جوان وقتي كه به بزرگتر تيم تبديل شود ميتواند جوانهاي بعد خود را خوب آموزش دهد.
وحيد طالبلو خودش را در استقلال نشان داد. بعد از آن چگونه اين موقعيت را حفظ كردي؟
بازي اول كه بازي كردم همه گفتند شانسي بوده. همه گفتند كه امير قلعهنويي ديوانه شده كه به يك جوان 19 ساله بازي داده. شب قبل از بازي آقاي قلعهنويي با من درباره اين مساله صحبت كرده بودند كه اگر دوست داري اولين بازيات را در تهران انجام بدهي اما گفتم اگر قرار باشد بازي كنم، تهران و شهرستان ندارد. پرسپوليس و سپاهان ندارد. بايد هر جايي كه ميتوانم، بازي كنم. ايشان از اين حرف من خيلي خوششان آمد. بعد گفتند كه برو با مادرت تماس بگير و بگو برايت خيلي دعا كند.
اگر جا ميزدي چه كسي جاي تو بازي ميكرد؟
اولين بازياي بود كه هر سه دروازهبان تيم در ليست قرار گرفته بوديم. آقاي بابازاده هم مانده بود تهران تا از يك دروازهبان خارجي تست بگيرد تا اگر من عملكرد مناسبي نداشتم، او را جايگزين من كنند.
خبر داشتي بازي ميكني؟
بله، بزرگترهاي تيم مثل آقاي نوازي گفته بودند كه براي بازي كردن آماده باش.
از خاطرات تلخ شروع كن تا به شيرينيهايش برسيم.
به هر حال فوتبال مثل زندگي است. شايد خاطرات تلخ هم مسايلي باشد كه در آينده وقتي آنها را به ياد ميآوري ميبيني هم تجربه كسب كردهاي و هم بهرهبرداري بيشتري كردهاي كه جبران تلخيها هم شده باشد. خاطرات تلخ من به از دست دادن يكي، دو جام برميگردد كه خيلي برايم سخت بود. خب من هم جوان بودم. در يك فصل بود كه به دليل تغييرات زياد در ليگ برتر سيزدهم شديم. اما خدا را شكر همان فصل قهرمان جام حذفي شديم و پس از چند سال به آسيا رسيديم. هر چند كه به دليل دير ارسال شدن و ناقص بودن مدارك از اين بازيها حذف شديم.
چرا هميشه فوتباليها تلخيهاي دورانشان را ميگويند يك روز فلان موضوع را براي مردم بازگو ميكنيم؟
شايد براي من هم چنين موضوعي مطرح بوده و هست. اما مسالهاي كه هست، همين امر باعث شده فوتبال ما قدري به بيراهه برود. واقعا اگر قرار است چنين اتفاقاتي رخ بدهد، بهتر است همان وقت بگويند. اين كه بعدها جايي ميگويم، يك مقدار قشنگ نيست. بعد رسانهاي شدن آن مسايل قشنگ نيست. ما فوتباليستها پول ميگيريم تا مردم زيباييهاي فوتبال را ببينند و زشتيهايش بايد براي خودمان بماند. از هر نظر كه فكر كنيد. از دلال بازيها و لابيبازيها و تمام مسايل پشت پرده را بايد ما تحمل كنيم. اما متاسفانه آمدهايم برخي نكات منفي فوتبال را مطرح و بعضا بزرگ هم كردهايم و مسايل مثبت را كمرنگ كردهايم تا الان به جايي برسيم كه اعتقاد دارم فوتبال ما شرايط خيلي سخت و بحراني دارد. اگر بتوانيم جام جهاني برويم يك مقدار اين مسايل پوشش پيدا خواهد كرد. اما اگر خداي ناكرده نتوانيم به جام جهاني برويم اوضاع خيلي بدتر از اين خواهد شد.
تيمي كه به لبنان ميبازد ميتواند هم سطح تيمهاي حاضر در جام جهاني باشد؟
تيم ما زماني به لبنان باخت كه وقتي در جامجهاني 2006 به مكزيك و پرتغال باختيم همه از تيمملي خرده گرفتند. تغييرات شروع شد. زماني به لبنان باختيم كه علي دايي را به خاطر يك شكست به عربستان بركنار كردند و همه چيزمان به هم ريخت. اگر در آن مقطع علي دايي سرمربي تيمملي ميماند ما قطعا به جام جهاني 2010 ميرفتيم. زماني به لبنان باختيم كه امير قلعهنويي را به دليل يك باخت به كره جنوبي به باد انتقاد گرفتيم و گفتيم آي هوار، آي داد، فوتبالمان در حال نابودي است. مشكلات فوتبال ما همينهاست كه كار را به جايي رسانده كه به لبنان ميبازيم.
و دعواهاي مديريتي ميان فدراسيون فوتبال و سازمان تربيت بدني؟
آن زمان آقاي دادگان اجازه نميداد اين دعواها روي تيمملي اثر بگذارد و اين براي يك مدير حسن بود. ما هم اردوهاي مناسبي داشتيم و هم از لحاظ شخصيت تيمي در سطح بالايي از نفرات بزرگ قرار داشتيم. وقتي براي بازيهاي مقدماتي آماده ميشديم آقاي برانكو اول بازيكنان داخلي را دعوت ميكرد. يك بازي دوستانه برگزار ميكرديم، 30 هزار نفر ميآمدند. بعد علي دايي اضافه ميشد، اين جمعيت به 60هزار نفر ميرسيد. علي كريمي و مهدي مهدويكيا هم اضافه ميشدند، اين تعداد به 80 هزار نفر ميرسيد. وحيد هاشميان ميآمد، تماشاگر ميشد 100هزار نفر. خب اين مسايل تاثيرگذار بود.
الان اين شرايط نيست؟
من ميگويم الان هم همان بازيكنان هستند. مگر علي كريمي تغيير كرده است؟ مگر مهدي مهدويكيا تغيير كرده است؟ رزومه و سابقه آنها كه تغيير نكرده است. فكر ميكنم ما قدري به بزرگترها و اسطورههايمان كم لطفي ميكنيم. همين باعث ميشود جوانترها آن حريم را رعايت نكنند.
احساس ميكنم خيلي سريع ميخواهي از مسايل تلخ دوران حضورت در استقلال بگذري! چرا؟!
واقعيت اين است كه همه ميدانند در استقلال به من كملطفي شد. باتوجه به اينكه من با داشته و نداشته استقلال سوخته بودم و ساخته بودم. 13، 14سال از تيمهاي پايه تا بزرگسال بازيكن سرمايه يك باشگاه محسوب ميشود. آن وقت به راحتي و به خاطر يك سري مسايل كوچك كنار بگذارند يا بهتر است بگويم، شرايطي را باعث شوند كه خودم از استقلال بروم يك مقدار برايم سخت بود، اما دوستان خوبي در ميان پيشكسوتان دارم كه در مشورت با آنها به من گفتند گذشت بهترين تصميم است. بنابراين ديگر نميخواهم به عقب برگردم. همه مسايل را فراموش كردهام و نگاهم رو به جلو است. مطمئن باشيد در نيمفصل دوم و بازگشتم به فوتبال، شما يك وحيد طالبلوي بسيار متفاوت را خواهيد ديد.
از لحاظ فني يا رفتاري؟
هر دو. هم تجربهام بيشتر شده و هم آنقدر سرد و گرم اين فوتبال را چشيدهام كه متوجه خيلي از مسايل شدهام. تا دو، سه سال پيش فكر ميكردم تمام اتفاقات فوتبالي در همان مستطيل سبز رقم ميخورد. تمام تمركزم روي اين مساله بود و اصلا دنبال بازيهاي رسانهاي و حاشيه نبودهام.
فوتبال بدون حاشيه هم ميشود؟ چون ميگفتند خيلي خشك رفتار ميكني!
از حاشيهها ميتوانيد استفاده كنيد، اما از نوع مثبت آن. زياد هم اهل مصاحبه كردن نبودم. خودتان ميدانيد كه پست من پستي بود كه شايد منبع درآمدي براي بعضي از دوستان بود. من چند سالي در اين پست اين منبع درآمد را بلوكه كرده بودم. از هر مسالهاي براي تخريب من استفاده ميكردند. يكي مصاحبه نكردنم بود. يكي مصاحبه ميكردم و حرفهايم جابهجا ميشد. در اين دو، سه سال آخر سر همين مسايل قدري از مسير اصليام خارج شدم. چون اهل بازي بيرون فوتبال نبودم و قواعدش را بلد نبودم، از اين مساله خيلي ضربه خوردم كه باعث شد تمركزم را بر هم بزنند. به همين خاطر يك سري مشكلات ايجاد شد و بعضي دوستان از اين مساله سوءاستفاده كردند. با بزرگنماييها باعث شدند يك مقدار ذهن مردم نسبت به وحيد طالبلو تغيير كند.
اما هوادار حق دارد بداند چرا با وحيد طالبلو در آن مقطع بد رفتار شد؟
بله، اما ميتوانم جواب اين عزيزان را در يك جمله خلاصه كنم. سالي كه من از استقلال جدا شدم، سالي بود كه به سليقه هواداران بازيكن جذب نميشد بلكه به سليقه افراد بازيكن ميگرفتند. همين اعمال سليقه شخصي باعث جدايي من از استقلال شد.
دلالها يا افرادي از تيم يا باشگاه؟
افراد باشگاه. پرسپوليس و استقلال تيمهاي مردمي هستند و بايد به نظر مردم احترام گذاشته شود. وقتي مردم بازيكن و مربي تيم را دوست داشته باشند، اگر نتايج هم بد باشد، باز صبر ميكنند اما اگر سليقه شخصي اعمال شود، با دو تا نتيجه بد، ورق برميگردد.
خود وحيد طالبلو به اين جواب رسيد چرا در مسيري قرار داده شد كه چارهاي جز جدايي نداشته باشد؟
بله، به خاطر منافع شخصي و سليقه شخصي. دقيقا به همين سادگي. به نظر من همهاش شعار است كه يكي سرمايه باشگاه است. همه اين صبحتها در حد حرف است در عمل به هيچ وجه اينطور نيست.
پرويز مظلومي چهار داربي را برد اما هيچ وقت محبوبيت امير قلعهنويي را در ميان هواداران استقلال نداشت. چرا؟
وقتي مردم كاراكتر شخصيتي يك نفر را دوست داشته باشند ديگر چيزي برايشان مهم نيست. قهرمان شدن در فوتبال يا هر رشتهاي به تواناييها و استعدادها بستگي دارد، اما محبوب شدن و قلبي دوست داشته شدن بستگي به كاراكتر شخص دارد.
يك مقدار صحبتمان را از مسايل خيلي جدي دور ميكنيم. بدترين و بهترين موقعيتهايي را كه در بازيهايت داشتي به ياد داري؟
خيلي توپهاي سخت را در شرايط خيلي خاص و بازيهاي سخت گرفتهام. مثلا پنالتياي كه از علي دايي در بازي استقلال- صبا باتري گرفتم. عليآقا هفت، هشت سال بود پنالتي خراب نكرده بود. همان فصل پنالتي رسول خطيبي را گرفتم، دقيقه 88، 2 بر يك از سپاهان جلو بوديم. همان فصل با يك امتياز اختلاف قهرمان شديم. بازي آخر هم برابر برق شيراز يك پنالتي از آقاي پاكنيت گرفتم. يك توپ هم با صورت گرفتم. يا در شاهين بوشهر در همان بازي كه آسيب ديدم هم تك به تك، هم پنالتي و هم شوت گرفتم.
88 دقيقه در آن بازي بدون گل خورده حضور داشتي. اگر نتيجه از دست نميرفت شايد هنوز شاهين ليگ برتري بود؟
بله، شايد در قهرماني ليگ هم تاثيرگذار ميشد، شايد استقلال يا تراكتورسازي به جاي سپاهان قهرمان ميشدند. جالب اين است كه مهمترين اتفاقات فوتباليام در مقابل سپاهان رقم خورده است. اولين بازيام در ليگ برتر در اصفهان و مقابل سپاهان بود و آخرين بازيام و آسيبديدگيام هم مقابل اين تيم اتفاق افتاد. يك بازي خوب هم برابر ذوبآهن داشتم كه در جامحذفي سه پنالتي حريف را گرفتم.
فيلم پنالتي زدن بازيكنان مختلف را نگاه ميكني؟
به هر حال روي كاري كه ميخواهي انجام بدهي بايد تمركز كني و وقت بگذاري.
مهاجمي كه خيلي اذيتت كرد؟
رضا عنايتي مهاجمي است كه هيچ دروازهباني دوست ندارد مقابلش بازي كند. علي سامره، سيدفراز فاطمي، محسن خليلي هم در سايپا و هم در پرسپوليس به من گل زد. البته از همين نفرات توپهاي زيادي گرفتم.
گلي كه از كريم باقري خوردي را به ياد داري؟
همان گل شد بهترين گل فصل. من هم تمام تلاش خودم را كردم. در داربيهاي قبلي چند شوت خوب هم از آقاي باقري گرفته بودم، اما آن ضربه استثنايي و مهارش بسيار سخت بود. توپهاي آديداس كه پرسپوليس آن زمان استفاده ميكرد شرايط خاصي داشت. يك لحظه هم اگر اشتباه نكنم حنيف جلوي آقا كريم تكل زد.
مرفاوي هم هميشه بازنده داربيها بود؟
يك داربي زمان آقاي دنيزلي با آقا صمد باختيم و يك داربي هم زماني كه علي دايي سرمربي پرسپوليس بود، اما داربي برگشت همان فصل را خيلي دوست دارم. يك- يك بازي تمام شد. واقعا در آن بازي نزديك بود ششتايي شويم. پنالتي مهرزاد معدنچي را گرفتم. از فرزاد آشوبي يك شوت خوب گرفتم. تك به تك دوباره از مهرزاد گرفتم. آمار بازي را ميديديد خيلي وحشتناك بود. از حسين كعبي تكبهتك گرفتم.
بازياي كه يك تنه باعث پيروزي تيم شده باشي و يا برعكس؟
يكي همين داربي بود. سه بازي در جامحذفي بود كه ميتوان گفت با مهار پنالتيها در پيروزي تيم تاثيرگذار بودم. خدا را شكر خيلي كم بازي را يك تنه خراب كردهام. يكي از دلايل ثباتم در استقلال اين بود كه اغلب عملكرد ثابتي داشتم. اينطور نبوده كه يك روز 100 باشم، يك روز 40، به طور معمول 80، 90 بودم. يك گل بد از مجتبي زارع خوردم. آمدم دريبلش كنم، توپ را گرفت و زد تو گل. با اين حال راهآهن را 5 بر يك برديم. آن زمان آقاي قلعهنويي همانجا تو زمين گفت: فداي سرت. تا به حال اين همه توپ براي ما گرفتهاي. يك بازي هم در اهواز همه بد بوديم كه قهرماني را از دست داديم. يك گل از سياوش اكبرپور كه هنوز فجرسپاسي بود، خوردم. دو بر يك برديم، اما گل بدي بود. اگر روزي هم من خوب نبودم باقي بچهها جور من را كشيدند.
چرا در باختها هميشه دروازهبانها مقصر و مهاجمان تبرئه ميشوند؟
حالا شايد در همان شكست دروازهبان پنج تا توپ خوب هم گرفته باشد. چون پست حساسي است.
چه شد شاهين بوشهر را انتخاب كردي؟
با اينكه ميگويم شرايط را طوري رقم زدند كه از استقلال بروم، باز هم خودم را مقصر ميدانم. به خاطر همين با رفتن به بوشهر خواستم به نوعي خودم را تنبيه كنم. همان زمان از سپاهان، سايپا و ملوان پيشنهاد داشتم. ميخواستم خودم را دوباره اثبات كنم و ببينم تاثيرگذاري وحيد طالبلو در يك تيم چقدر ميتواند باشد.
از انتخابي كه كردي پشيمان نيستي؟
خير، چون براي شخص خودم خوب بوده است. متاسفانه با توجه به مردم خوب و فوتبالدوستي كه بوشهر دارد تيم به ليگ يك سقوط كرد، اما مردم بدانند تيم از لحاظ امكاناتي از يك تيم آماتور هم خيلي ضعيفتر بود. با اين حال تيم خوبي بوديم كه در فينال جامحذفي در ضربات پنالتي نتيجه را برابر تيم پرستارهاي مثل استقلال واگذار كرديم. با اينكه نيمفصل اول جزو پنج تيم بالاي جدول بوديم. اگر ثبات مديريتي و مربي ادامه پيدا ميكرد به طور حتم تا آخر فصل به جرات ميتوانم بگويم كه يك رقمي بوديم. در كل بازيها 34 گل خوردم. سپاهان قهرمان 29 گل و تراكتورسازي كه دوم شد بالاي 40 گل خورده داشت. آن وقت شاهين بايد سقوط كند؟! وجدانم راحت است كه براي شاهين چيزي كم نگذاشتم. هر آنچه را كه در استقلال آموخته بودم آنجا استفاده كردم، اما يك دست صدا نداشت.
در سالهاي بازيگريات در پست خودت چقدر رقابت سالم را حس كردي؟
هرچه كه به جلو آمديم بدتر شد. فكر ميكنم آن اوايل بهتر بود. شايد بعضيها فكر كردند كه اصل آن مسايل پشت پرده است تا خود فوتبال! ولي خب ميتوان رقابت سالم هم داشت. در دو سالي كه با سيدمهدي رحمتي در استقلال بودم فكر ميكنم رقابتمان سالم بود و باعث شد هر دو پيشرفت كنيم. درست است در مقطعي هر دو از اينكه استقلال همزمان دو دروازهبان خوب داشت ضربه خورديم و هر دو به تيم ملي دعوت نشديم، اما بعد از آن هر دو توانستيم جهش خيلي خوبي داشته باشيم، اما متاسفانه يا رقابت وجود ندارد و يا اينكه باز هم دروازهبان خارجي آمده كه خيلي هم شرايط خوبي ندارند.
الان كسي هست كه از او دلخور باشي و صاف در چشمانش نگاه كني و حرفت را بزني؟
من از لحاظ فوتبالي از كسي دلخوري ندارم، چون همه چيز كه فوتبال نميشود.
آيا وقتي هم كه فوتبالت تمام شود، همين عقيده را خواهي داشت؟
تا همين الان هم به خيلي چيزها با همين آسيبديدگي دست پيدا كردهام. شش ماه نتوانستم تمرين كنم. انگار كه فوتبالم تمام شده است. ميدانم نيمفصل دوم برميگردم. از مسوولان خواهش ميكنم به وضعيت بازيكنان بيرون مانده رسيدگي كنند. اين رسيدگي تنها مالي نيست. بيشتر به مسايل روحي و رواني بستگي دارد، وقتي بازيكني كه تا ديروز 100 هزار نفر تشويقش ميكردند، بازنشسته ميشود و حتي دوستانش ارتباطشان را كم ميكنند تازه متوجه ميشوند چرا بعضي از پيشكسوتان عزيز ما به بيراهه ميروند. آن وقت به كوچكترين محبتي دل ميبنديد. دو نكته در فوتبال ما گم شده است. اول رسيدگي به نونهال تا مرز ستاره شدن و ديگري رسيدگي به ستارهاي كه عمر فوتبالياش تمام شده است.
پرونده تيممليات را چطور ميبيني؟
متاسفانه در اين مورد قدري بدشانس بودم. يعني آن اطمينان لازم به من خيلي كم بود. فرصت لازم به من كم داده شد.
باند معروف «ويچ»ها در اين مورد موثر بودند؟
نبود ثبات در مديريت و مربي در فوتبال ما يك معضل است. وقتي فرد ميداند امسال اينجاست و سال ديگر نيست، مدير و مربي مجبور است مقطعي فكر كند. خيليها ما را با فوتبال اروپا مقايسه ميكنند شما ببينيد يك مدير، مربي يا حتي بازيكن در يك تيم اروپايي چند سال ثبات دارند؟ تاريخ ليگ برتر را مقايسه كنيد ميبينيد تيمهايي موفق بودهاند كه در اينباره با تغييرات كم، بيشتر حاشيه امنيت داشتهاند. تيم سپاهان نمونه بارز اين موضوع است. يا استقلال زماني كه تغييرات كمي داشت هميشه جزو چند تيم بالاي جدول بود.
صابون پرسپوليس به تنت خورده. اين وضعيت چه مدت دوام داشت؟
يكسال وقتي از كرج به تهران آمدم، فوتبالم را از جوانان پرسپوليس شروع كردم. در آن مقطع جو براي جوانان خيلي مناسب نبود. به تيمهاي پايه خيلي اهميت نميدادند. آن زمان در اميدهاي ما ابراهيم صادقي بود. علي جليلي بود، اما اهميتي داده نميشد تا برويم و با بزرگها كار كنيم.
چرا هيچ وقت دروازهبان موفقي ترانسفر نكردهايم؟
مهمترين دليل اين است كه اروپاييها از پايه روي تربيت دروازهبان قوي كار ميكنند، اما بعضي تيمهاي ليگ برتري ما مربي دروازهباني ندارند. در شاهين من نزديك به دو ماه و نيم مربي دروازهباني نداشتم. خودم تمرين ميكردم. دروازهبانهاي ديگر را هم تمرين ميدادم. دروازهبانهاي اميد و جوانان شاهين را هم من تمرين ميدادم. به نوعي مربي بازيكن بودم. واقعا همه كاري براي شاهين و براي دل خودم كردم و منتي گردن كسي ندارم، اما متاسفانه ما خيلي خوشاستقبال و خيلي بدبدرقه هستيم. چرا خداحافظيهايمان بايد با دعوا باشد؟ در پرسپوليس و استقلال خيلي از اين موارد ديده شده است. با سلام و صلوات طرف را ميآورند، اما وقت جدايي كلي حرف پشت سرش ميزنند. بايد با شكايت حق و حقوقش را بگيرد. اين مسايل فوتبال ما را به بيراهه ميبرد.
الان هادي شكوري، صمد مرفاوي، محمدرضا مولايي، پرويز مظلومي و... كه بيرون آمدهاند از مطالباتشان صحبت ميكنند. چرا همان زمان حضورشان صحبت نكردند؟
مساله همين است. وقتي ميبينم هوادار به سختي به ورزشگاه ميآيد و براي آن تيم بازي ميكنم، ميگويم خب الان پولم را نميگيرم، شش ماه بعد ميگيرم، يك سال ديگر ميگيرم. اما وقتي ميبينم من در آن تيم حضور ندارم و پولهاي آنچناني پرداخت ميشود، خب وقتي طلب من را نميدهند يك مقدار برايم زور دارد. البته يك مقدار هم بيشتر. چندين بار پيشنهادهايي به مراتب بسيار بالاتر از استقلال داشتم، اما در آن مقاطع از 100 و 200 ميليون گذشت كردم به خاطر هوادار و به خاطر دل خودم. چون تيمم را دوست داشتم. ماندم و بازي كردم. پولم دير و زود شده، ولي حرفي نزدم. چند بار هم از دير و زود شدن پرداختها ناراحت شدم، اما درنهايت چه كردم. ايستادم و بازي كردم و سعي كردم بهترين عملكرد را داشته باشم.
الان طلبي از استقلال داري؟
بله، من زياد طلب دارم.
مالي يا معنوي؟
مالي طلب دارم، اما معنوي خيلي به هواداران استقلال بدهكارم. چون آنها واقعا براي من كم نگذاشتهاند و هميشه به من لطف داشتهاند. اين مهر به پيشاني ما خورده كه هر جا باشيم، بايد جوابگوي عملكرد استقلال هم باشيم. وقتي تيم نتيجه نميگيرد، از من ميپرسند چرا اينطور شد؟
شاهين – سپاهان در بوشهر و دقيقه 88 بازي و...! چه احساسي نسبت به اين سوال داري؟
اين مسايل در فوتبال اجتنابناپذير است. فوتبال يك بازي فيزيكي است. بيشترين عامل آن اتفاق را اين ميدانم كه تيم ما يك تيم خيلي خاص بود. هم از لحاظ مالي و امكاناتي و هم از لحاظ روحي شرايط خوبي نداشت. نيمه اول موقعيتهاي خيلي خوبي داشتيم و ميتوانستيم تيم برتر بازي باشيم. اما عدمتمركز و هماهنگي عصب و عضله باعث شد آن اتفاق برايم رخ دهد. اگر مهدي نوري در آن صحنه تمركز و آرامش بيشتري داشت و كمتر تحت فشار بود، چنين حركتي را با آن سرعت و شدت انجام نميداد و كنترل ميكرد. خدا را شكر در مقطعي اين اتفاق افتاد كه خيليزود توانستم خودم را آزمايش كنم.
محمد رويانيان كه آن بازي را ديده بود، گفت، دروازهبان شش دانگ يعني وحيد طالبلو.
اتفاقا بيمارستان بودم كه اين صحبت را شنيدم. ظاهرا در برنامه ورزش و مردم بود كه سردار اين صحبت را كردند. البته بدون تعارف بگويم سردار را از قبل و زماني كه پليس بودند دوست داشتم. ايشان به من خيلي لطف داشتند. جا دارد بگويم آقاي رويانيان هم خيلي براي پرسپوليس زحمت ميكشد. متاسفانه آنقدر نتيجهگرا شديم، همه چيز را در اين نتيجهها ميبينيم. ولي من شنيدم اتفاقات خيلي خوبي در پرسپوليس افتاده. مثل تهيه اتوبوس اختصاصي، كمپ تمريني مناسب و شرايط مالي خوب. در گذشته پرسپوليس و استقلال تنها يك اسم بودند و يك هوادار. آن هوادار اسم را نگه داشته بود. وگرنه از لحاظ امكانات شرايط خوبي نداشتيم. صندوق عقب ماشينهايمان نقش رختكن را ايفا ميكرد. در زمين شماره دوي آزادي تمرين ميكرديم. زمين تمرين را با SMS اطلاع ميدادند. الان استقلال صاحب كمپ شده. اين از محاسن ثبات مديريت است. آقاي فتحا...زاده چند سالي است در استقلال حضور دارد و توانسته چنين كارهايي را صورت دهد. به نظر من آقاي رويانيان در پرسپوليس كارهاي اساسي خوبي انجام ميدهد. يك مدير حتما نبايد ورزشي باشد، فكر ميكنم اگر هواداران خوب پرسپوليس صبوري كنند، تيمشان از اين وضعيت خارج ميشود.
زمزمههايي از حضورت در پرسپوليس شنيده ميشود، مصاحبهاي هم كرده بودي كه نميشود ساده از كنار نام پرسپوليس گذشت.
من زماني كه استقلال بودم هم همين حرفها را ميزدم. پرسپوليسيها هم بايد همين صحبت را بكنند. اين دو تيم پرطرفدارترين تيمهاي ايران هستند. در استقلال كه بودم، هيچوقت از شكستهاي پرسپوليس خوشحال نميشدم، مگر زماني كه داربي بود. چون ميدانم هواداران پرسپوليس هم تمام عشقشان اين تيم است. آنها با يك پيروزي تيم محبوبشان ميتوانند يك هفته خوش باشند. در استقلال شاهد اين مسايل بودهام.
جواب سوالم را نگرفتم.
با اما و اگر نميشود بناي كاري را گذاشت.
به عنوان يك فوتباليست حرفهاي، سواي علاقه اگر با پيشنهاد رسمي پرسپوليس مواجه شوي چه تصميمي ميگيري؟
وقتي شما بالاي 10 سال سابقه در يكي از دو تيم سرخابي داري و به تيم مقابل ميروي، همانقدر كه مردم دوستت دارند، به همان اندازه از تو زده ميشوند. اگر از پرسپوليس پشنهاد داشته باشم، بايد خيلي فكر كنم.
اگر از همه نظر پيشنهاد عالي باشد و برسي به بحث احساسي...
تا به حال چندين بار اين كار را كردهام. نشانه ميدهم كه در جامجهاني 2006 در فرانكفورت بوديم كه آقاي انصاريفرد من را به اتاقشان دعوت كرد و حتي صحبتهاي اوليه هم صورت گرفت، اما به خاطر هواداران استقلال اين پيشنهاد را رد كردم. سال گذشته كه شاهين بودم، وقتي پرسپوليس نتايج خوبي نميگرفت، دوست داشتم به نوعي به اين تيم كمك كنم. حتي به خاطر مردم به ورزشگاه هم رفتم و بازي پرسپوليس در ليگ قهرمانان آسيا را ديدم. اما الان هنوز هيچ تصميمي براي اين مساله ندارم. اول كه بايد با خودم خيلي كلنجار بروم. يك مشورت خيلي مهم بايد با همسرم داشته باشم و چند نفر از دوستان و پيشكسوتاني كه به من مشاوره ميدهند. بايد تمام مسايل مثبت و منفي را در نظر بگيرم. تازه تمام اين مسايل كه اتفاق افتاد، ميرسيم به احساس خودم. زماني كه از استقلال جدا شدم، نامهاي به هواداران استقلال دادم كه واقعا دلي بود. زماني كه لباسهاي استقلال را جمع ميكردم كه ديگر مورد استفاده قرار ندهم، برايم خيلي سخت بود.
اين احترام گذاشتن به احساس هوادار خيلي قشنگ است و قابل تقدير، اما 10 سال ديگر كه فوتبالت تمام شود، چه كسي آينده تو را تامين ميكند؟
دقيقا همينطور است. شما ميتواني احساساتت را داشته باشي و آيندهات مبهم باشد. آن طرف ميتواني منطق را داشته باشي و شايد آيندهاي خوب. واقعا تصميم گرفتن سخت است، چون هنوز بحث جدي نشده. اگر جدي بود حتما فكر ميكنم ببينم چه ميشود. الان به پرسپوليس به اين دليل احساس نزديكي ميكنم، چون هوادارانش به من خيلي لطف دارند. بيمارستان كه بودم، به اندازه هواداران استقلال، هواداران پرسپوليس به عيادتم آمدند. به همين خاطر مجاب شدم به ورزشگاه رفتم و بازي پرسپوليس را ديدم.
در روزهايي كه فوتباليستها به تفريحات مختلفي روي ميآورند، وحيد طالبلو راه جمكران و حضور در مجلس بزرگان دين را انتخاب كرده؛ در اين باره صحبت ميكني؟
دوستان به من لطف دارند، اما ميخواهم وارد اين مسايل نشوم. يك مقطعي كه بحث رفتار فوتباليستها در جامعه خيلي بد جا افتاده بود، من سعي كردم با ذهن كوچكم قدري نگاهها را تغيير بدهم، اما نگاهها آنقدر منفي شده كه كار من را هم به يك عمل منفي تبديل كردند. بحث حوله و اين چيزها را مطرح كردند.
هدف از طرح اين سوال اين بود كه مردم بدانند نام فوتباليست فقط مترادف با اتفاقات و مسايل منفي نيست.
من هم ابتدا نگاهم مثل شما بود، اما ديدم نميتوانم به تنهايي نگاههاي منفي را تغيير بدهم. من خودم شروع كردم، اما آنقدر من را زدند و بازتابش زياد بود كه هنوز تاوانش را پس ميدهم. مساله حوله را خيلي مسخره و بزرگ كردند. به همين خاطر اگر به عقب برگرديم اين كار را انجام نميدهم. يكسري فكرهاي مريض اين مساله را به بيراهه كشاندند. بنابراين الان به جايي رسيدهام كه اعتقاداتم را به ظاهر از فوتبالم جدا كردهام. اعتقاد من ميگويد با مردم برخورد خوب داشته باشم.
اما من هوادار فوتبال دوست دارم از مسير اخلاقي كه وحيد طالبلو در آن گام برميدارد مطلع باشم. شايد تشويق شدم كه اين راه را دنبال كنم.
مسالهاي كه هست، ابتدا يك محيط خانوادگي ميتواند در شكلگيري آن تاثيرگذار باشد. بعد دوستان و رابطهاي كه شما با اشخاص مختلف داريد ميتواند در اين زمينه تاثيرگذار باشد؛ بعد هم ذات افراد. بعضيها دنبال هيجان و بعضيها دنبال آرامش و ثبات در زندگي هستند.
چرا اين مباحث را از فوتبالتان تفكيك كردهايد؟
چون اين مسايل همه دلي است. مثلا موقع پنالتي زدن با حريف دست ميدادم. بعد حرف درآوردند كه اگر با وحيد دست ندهي، پنالتي را نميگيرد. جديدا هم آقاي فردوسيپور با اميد ابراهيمي صحبت ميكرد، گفت: وحيد طالبلو آمد با تو دست داد؟! هميشه به خاطر احترام به حريفم اين كار را ميكردم. بعد ديدم ميگويند طالبلو با دست دادن قبل از پنالتي، ذهن تو را ميخواند. ديدم ذهنها را خراب و به بيراهه ميكشانند. به همين دليل ديگر اين كار را انجام ندادم. حتي احمد جمشيديان آمد توپ را آورد، با هم دست داديم. من هم مطمئن بودم او پنالتيزن بازي نيست.
چرا يك كار خوب را به خاطر حرف مردم ترك كرديد؟
وقتي ذهنيتهاي منفي ايجاد ميشود، ناراحت ميشوم. از بديهاي فوتبال ناراحت نشدم، اما از اين قضيه كه به شخصيت خانوادگي و حقيقي من برميگشت خيلي عذاب كشيدم. من اعتقاداتم را ترك نكردهام، اما در ظاهر رفتارم را تغيير ميدهم. بازي آلمان و آرژانتين در جامجهاني 2006 بود. موقع پنالتيها ينس لمان كاغذي را از ساقش بيرون ميآورد. پنالتيزن حريف فكر ميكرد روي كاغذ جهت ضربه زدنش را نوشته. در آن بازي دو، سه پنالتي را گرفت كه الان در موزه است. بعدها مشخص شد فقط يك تكه كاغذ سفيد بوده است. اگر آن اتفاق در ايران رخ بدهد، خدا ميداند چه حرفهايي درميآورند. البته اين مساله بستگي به آدمش هم دارد.
ماجراي حوله را رحمتي رسانهاي و به گل 40 متري كه خوردهاي اشاره كرد.
نميدانم، شايد منظورش همين بود. همانطور كه گفتم، ديگر نميخواهم به اين مسايل فكر كنم. هر كسي راه خودش را دارد و درنهايت جوابگوي رفتارش برابر مردم و تاريخ خواهد بود. سر اين مسايل اگر من مقصر بودم، كميته انضباطي كه آقاي شريفي بود با من برخورد ميكرد. زماني كه آقاي رحمتي بر اثر شكايت من محكوم شد، اگر او را نميبخشيدم تقريبا دو سال از فوتبال بازي كردن محروم ميشد.
سر چه ماجرايي شكايت كرده بودي؟
سر همين ماجراي حوله كه در بازي سپاهان و استقلال مطرح كرد، من شكايت كردم. افشين قطبي به همين دليل من را از تيم ملي خط زد. رحمان احمدي شاهد است، آمد به اتاق من و گفت به خاطر من رحمتي را ببخش. الان شرايط تيم ملي است. با رحمتي رفيق بودم. براي اينكه شبهه پيش نيايد كه به خاطر فوتبال اين كار را ميكنم، آقاي واعظآشتياني، آقاي مجيد بصيرت و قاضي شريفي هم بودند. گفتم: مينويسم تا وقتي رحمتي محروم باشد، من هم هيچ وقت به تيم ملي نميآيم. بعد خود آقاي واعظ وساطت كردند و با توجه به شرايط گذشت كردم و رضايت كتبي دادم.
پس چرا از تيم ملي خط خوردي؟
چون آن زمان حرف قطبي را زمين انداختم و گفتم: اين مساله شخصي است و با تمام احترامي كه براي شما قايل هستم، نميتوانم كوتاه بيايم. چون واقعا اصرار داشتم اين حكم اجرا شود، براي اينكه ديدم شايد اين گذشت بهتر باشد.
پشيمان نيستي؟ چون به ظاهر رفتارها تغيير نكرد.
من ديگر نميخواهم وارد اين مسايل بشوم، چون ديگر به من ارتباطي به من ندارد. اما اين ذهنيتها و اين رفتارها آخر و عاقبت خوبي ندارد. در نهايت بعد 10 سال اين فوتبال تمام ميشود. شما مطمئن باشيد افراد در همين دنيا پاسخ رفتار و اعمالش را ميبيند.
چرا ميان دروازهبانها اين همه تنش وجود دارد؟
به دليل اين كه دروازهباني مثل ساير پستها نيست كه 3، 4 نفر ميتوانند بازي كنند. وقتي من ميگويم حق من است كه بازي كنم، يعني سيدمهدي رحمتي نبايد بازي كند. اين ميشود برخورد مستقيم. در پستهاي ديگر با تغيير سيستم اين امكان پيش ميآيد كه سه مهاجم بازي كنند. آن وقت كسي كه بيرون مانده بگويد حق من است كه بازي كنم، كسي به خودش نميگيرد.
قبول داري گلرها هميشه خاصتر بودهاند؟
منظورتان اين است كه ديوانهتر هستند كه نتوانستي راحت بگويي؟!
هميشه ، ناصرخان حجازي ميگفت: من بايد يك تختهام كم باشد كه دروازهبان شدهام؟
هميشه از كم بودن نيست كه آدم ديوانه ميشود. از زياد بودن هم اين اتفاق ميافتد. ببينيد، دروازهبان هم بايد كار گروهي بكند و هم كار انفرادي. در ضرباتي كه زده ميشود درست است كه بازيكن به شكلهاي مختلف عمل ميكند. براي او خيس بودن زمين يا مسايل اين قبيل مهم نيست. اما دروازهبان بايد جهت باد، سنگيني توپ و كلي مورد ديگر را محاسبه كند. شجاعت هم لازم است. به خاطر همين دروازهباني ميشود پست خاص. به همين خاطر ميگويم دروازهبانها با هوشتر هستند كه ميشوند دروازهبان.
مردم هم دروازهبانها را به نوعي بيشتر دوست دارند. ناصرخان حجازي و يا احمدرضا عابدزاده خيلي محبوب شدند؟
به خاطر همان انفرادي بودن اين پست است. در يك تيم فوتبال كاپيتان تيم هميشه مدنظر است. گلزن و دروازهبان هم مد نظر است. بعضي وقتها يك پاسور خوب هم مدنظر است. اما خيلي به دفاع وسط و هافبك توجه نمي شود. دقت كرده باشيد خيلي در اين زمينهها اسطوره نداريم. علي دايي آقاي گل جهان شد و اسطوره فوتبال ايران؛ ناصرخان خدابيامرز يا علي پروين كه كاپيتان و گلزن بود. اينها نكاتي است كه فوتباليست را متفاوت ميكند. حركت شادي گل گلزن و يا پنالتيگرفتن دروازهبان و حركات خاصش بيشتر به چشم ميآيد. يا پاسور دريبل خوب ميكند و يك پاس عالي ميدهد.
چرا فلاني كه قم ميرود، آقاعليعباس ميرود، قزوين ميرود، به تير لگد ميزد و ورد ميخواند كسي متوجه نميشود. اما وحيد طالبلو قرآن لاي حوله ميگذارد كه همه راجع به آن حرف بزنند؟
اگر قرار بود چيزي را پنهان كنم، نميآمدم به اين شفافي آن را انجام بدهم. اگر ريگي در كفشم بود پنهان ميكردم. چرا كسي به اين مساله اشاره نميكند؟! با استفاده از اين كارم دوستاني كه قصد زدن من را داشتند من را زدند.
برنامه جديدي در نظر داري؟
بله.
سه تا راست، دو تا چپ؟
نه بابا، از اين برنامهها ندارم. چرا وقتي حوله به آن بزرگي را داشتم همه ميآمدند و از من سوال ميكردند؟! تا به حال 3000 مرتبه راجع به اين مساله توضيح دادهام. اما آقاياني كه كارهاي ديگر ميكنند، يك نفر نپرسيد قضيه چيست؟ نهايتا ميخواهد بگويد آيهالكرسي است، يا چهارقل ميخوانم يا اصلا صلوات ميفرستم. اما چرا اين موضوع بازتاب ندارد.
به قول ناصرخان خدا بيامرز اگر موفقيت در فوتبال به اين روشها بود، عربستان بايد هر دوره جامجهاني قهرمان شود؟
اشتباه من اين بود كه از يك زاويه به اين مساله نگاه ميكردم. اما ديگر آن نگاه را ندارم. اعتقاداتم از اين به بعد در خلوت خودم و در زمين فوتبال فقط به مسايل ورزشي ميپردازم.
در ارتباط با مساله قرآن همراه بردن خاطرهاي هم داري؟ چقدر اين مساله به تو كمك كرده؟
اجازه بدهيد خاطرهاي از دوستم برايتان بگويم. دوستم پسر 3، 4 سالهاي دارد. هر وقت در بازيهاي ما پنالتي به ضرر ما گرفته ميشد، اين بچه ميرفت قرآن خانهشان را ميبوسيد تا من آن پنالتي را بگيرم. آشنا شدن با اين مسايل نبايد حتما از ابتدا با اصل قضيه باشد. شايد قرآن براي اين مساله نباشد. اما آن بچه به اين طريق با قرآن شروع ميكند به انس گرفتن. بعد ميرود سراغ ماهيت قرآن.
وحيد طالبلو چند سال دارد؟
30 سال.
در اين سن و سال چه برنامهاي براي آيندهات داري؟ تو به هر حال در بالاترين سطح فوتبال ايران بودهاي؛ در استقلال بازي كردهاي و جامجهاني رفتي؟ آيا فكر ميكني به همه آنچه حق خودت ميداني، رسيدهاي؟
عرضم به حضور شما كه من يك برنامه بلندمدت دارم و يك برنامه كوتاهمدت. اول اين كه اميدوارم تيم ملي ايران به جام جهاني صعود كند. هدف من هم اين است كه بتوانم خودم را در جمع مسافران برزيل قرار بدهم. اين مستلزم اين است كه براي نيمفصل دوم يك تيم خيلي خوب انتخاب كنم. يك دوره 6 ماهه را به دليل آسيبديدگي، ريكاوري داشتم. بعد يك دوره 2 ماهه بدنسازي داشتم كه فوقالعاده به من كمك كرده. شايد خيليها پيش از اين به من ايراد ميگرفتند كه وزن خيلي كمي دارم. اين كه از لحاظ عضلاني ضعف دارم. الان حدود 5/8 كيلو وزن اضافه كردهام. يكي، دو كيلو ديگر هم اضافه ميكنم. يك رژيم غذايي خيلي سخت را دنبال ميكنم. زيرا نظر مهندس مرتضي اويسي كه يك بدنساز خيلي خوب است كه شايد ميان فوتباليها خيلي هم شناخته شده نباشد. قهرمان جهان بوده است كه از لحاظ علم ورزش هم خيلي پيشرفته هستند. انشاءا... نيم فصل دوم كه بتوانم بازي كنم، از حالا احساس ميكنم چقدر متفاوتتر ميتوانم ظاهر شوم.
داستان پرسپوليس را به يك سرانجامي برسان. واقعا قضيه چيست؟
صادقانه ميگويم كه از چند تيم پيشنهاد دارم. هنوز جدي اين مساله را بررسي نكردهام. هنوز رسمي و حضوري صحبتي درباره پرسپوليس نشده است. اما همان طور كه گفتم، شرايط طوري است كه بايد دقت زيادي در انتخاب تيمم داشته باشم. بيشتر هدفم اين است كه تيمي بروم كه شرايط آسيايي داشته باشد.
پرسپوليس كه اين فصل چنين شرايطي را ندارد؟
اما پتانسيل آسيايي شدن را دارد.
پس آمدي پرسپوليس؟
(ميخندد و...) نه! به هر حال با چند تيم كه شرايط آسيايي دارند صحبت كردهام. معرفي تيم آيندهام مستلزم پايان نيمفصل اول است. شايد درست نباشد روحيه دروازهبانهاي تيمهاي خواهانم را الان به هم بريزم. از لحاظ اخلاقي هم درست نيست. ضمن اين كه دوست ندارم با افكار عمومي بازي شود و از آب گلآلود ماهي بگيرم.
اما حضور دوباره نامآشناها در ليگ برتر به بالا رفتن سطح اين بازيها كمك ميكند. آمدن يكي مثل فرهاد كاظمي، محمد مايليكهن، عليرضا نيكبختواحدي و حالا آمدن وحيد طالبلو به پرسپوليس، ليگ دوازدهم را جذابتر ميكند.
بله، ولي رزومه حضور 14ساله من در استقلال از تيمهاي پايه تا بزرگسالان باعث ميشود در اين انتخاب احساساتم تاثير زيادي داشته باشد. مردم هم آبي و هم قرمز به من برخورد كه ميكنند، همه به من لطف دارند.
راجع به شرايط امسال پرسپوليس چه نظري داري؟
من ميدانم الان بار اين فشارها روي مهدي مهدويكيا و علي كريمي از همه بيشتر است. چون بزرگترهاي تيم حكم ستون تيم را دارند. فكر ميكنم بزرگترهاي پرسپوليس ميتوانند اين تيم را از شرايط فعلي خارج كنند. چون هواداران بزرگان تيم مثل علي كريمي و مهدي مهدويكيا را دوست دارند، مطمئن هستم با كمك هم پرسپوليس از شرايط فعلي خارج ميشود.
فكر ميكني اگر به پرسپوليس بيايي با كدام گلرها بايد رقابت كني؟
من نميدانم در پرسپوليس شرايط به چه صورت است. هنوز پيشنهاد جدي نبوده است. به اعتقاد من شهاب گردان دروازهباني نيست كه از نيلسون خارجي چيزي كم داشته باشد.
براي ميثاق معمارزاده هم اين اتفاق افتاد.
متاسفانه با افت كوتاهمدت يك بازيكن، همه رزومه خوب گذشتهاش را از بين ميبريم. ميثاق معمارزاده دروازهبان سطح ملي ما بود. يكي از اشتباهات باشگاه پرسپوليس در سال گذشته اين بود كه بايد به ميثاق معمارزاده بهاي بيشتري ميدادند. يا عليرضا حقيقي را نبايد ترانسفر ميكردند. وقتي فشار تقسيم ميشود يك دروازهبان راحتتر كار ميكند. يكزمان در استقلال با من خيلي بد رفتار شد. سال آخر كه آقاي مرفاوي بود خودم با ايشان صحبت كردم كه اگر فكر ميكنيد من بيرون بمانم تيم نتيجه ميگيرد، بيرون ميمانم و حرف هم نميزنم. اما گفت كه نه بايد بازي كني. اما بازياي كه انتظارش را نداشتم آمدند يك كار عجيب و غريب كردند.
همان توپي كه در بازي برابر پيكان به دروازه خودتان زدي؟
شما چه توقعي داري از دروازهباني كه 10بازي متوالي بيرون باشد. در حالي كه تيمش پنج تا و سه تا گل بخورد و تغييري صورت نگيرد! چه ببري و چه ببازي شرايط تغيير نكند! بعد از بازي آخر كه هيچكس انگيزه ندارد، در ارنج قرار نداري، ميآيي و روي نيمكت مينشيني. ناگهان دقيقه 30 بازي كه نه خوب تمرين كردهاي و نه از لحاظ روحي شرايط خوبي داري، نه قبل از آن با تو خوشرفتاري شده. بازي كه گفتم برابر مس كرمان را در خانهاش 2 بر يك شكست داديم و بازي بعد من را بيرون گذاشت. من هم رفتم داخل رختكن ضمن اينكه در بازي پيكان در آن صحنه به هيچوجه مقصر نبودم. از آن طرف عادل فردوسيپور در بازي اسپانيا يادم نيست با چه تيمي بود. در جامجهاني كاسياس صحنهاي تقريبا مشابه را به بيرون زد و گفت كه گلر داخلي ما چنين توپي را گل به خودي زد.
از دروازهبان شدن پشيماني؟
خير!
چه شد دروازهباني را انتخاب كردي؟
(ابتدا ميخندد و ميگويد...) دوست ناباب! از اول دروازهباني را دوست داشتم. پدرم هم در اينباره تاثيرگذار بود. زماني به فوتبال آمدم كه اوج احمدرضا عابدزاده بود. همه ايشان را دوست داشتند. من هم همينطور.
الان با احمدرضا عابدزاده در تماس هستي؟
در تماس كه خير، اما از ايشان خبر دارم. جالب است كه برايتان بگويم امير عابدزاده به خاطر من دروازهبان شد، نه به خاطر پدرش.
واقعا؟ خيلي جالب است! چطور؟
زماني كه خيلي كوچك بود و به اردوي تيم اميد ميآمد، من را خيلي دوست داشت. دوبي هم يك مدت با من تمرين ميكرد.
ناصرخان خدابيامرز هم خيلي با بحث گلر خارجي مخالف بود.
بله، اما چون ثبات مدير و مربي در باشگاههاي ما به دليل نتيجهگرا بودن كم است، ميخواهيم در لحظه نتيجه بگيريم. براي همين به آينده فكر نميكنيم. شهاب گردان دروازهبان تيم ملي بود كه به پرسپوليس آمد اما حالا دعوت نميشود.
گلر خارجي ميآوريم و مثلا 300ميليون ميدهيم كه نيلسون در حد خودش بد نبوده.
صبركنيد. 300ميليون؟!
حالا كمي بيشتر.
ردي استقلال آمد با 200هزار دلار. شما وقتي قصد داري يك نفر را فقط براي نيمكت بياوري، اين پول را صرف خريد دو تا بازيكن كن. اين پول هزينه كل تيمهاي پايه استقلال است.
ميگوييد گلر خارجي نيايد. آنوقت چگونه ميشود كه گلر داخلي ميآيد و ميگويد من 400/444/444 /1 تومان ميخواهم؟
يك نفر، نه دو، نه سه نفر اين رقمها را بخواهند. همه كه اين رقمها را نميخواهند. قبول دارم خودمان باعث شديم پاي گلر خارجي دوباره باز شود.
چرا يك گلر داخلي ميگويد من 800/888/888 تومان ميخواهم؟
من به اين مساله كار ندارم. اما شما يك نفر را نميتوانيد ميزان سنجش همه قرار بدهيد. اگر الان يك جوان ايراني درون دروازه پيكان قرار ميگرفت آيا در سه بازي بيشتر از 20گل دريافت ميكرد؟! كسي هم يك كلمه نمينويسد. يا دروازهبان آلومينيوم برابر تراكتوسازي حاصل زحمت يك تيم را به باد داد. ملوان گلر خارجي آورد اما حالا دوباره حسنيصفت بازي ميكند. مگر پارسال بد كار كرده بود. خداوكيلي حسين آشنا بايد بيرون باشد، بعد ردي روي نيمكت استقلال بنشيند. معمارزاده بيرون باشد، يك خارجي پيكان بازي كند.
خيلي به ركورد احمدرضا عابدزاده نزديك شدي.
30، 40دقيقه مانده بود به اين افتخار برسم كه متاسفانه خواهرم فوت كرد.
مكالمه طالــــــــــبلو و اميرعابـــــدزاده
وحيد طالبلو: سلام، حال شما؟ خوبيد؟
امير عابدزاده: مرسي(باتعجب) شما؟
وحيد طالبلو: از وقتي گلر پرسپوليس شدي، گذشتهات را فراموش كردي؟
اميــــــرعابدزاده:(خنديــــد) نشناختم، شما؟
وحيد طالبلو: وحيد طالبلو هستم. خوبي امير؟
امير عابدزاده: بله، وحيدجان چطوري ?يادش بخير،قديما با هم تمرين ميكرديم.
وحيد طالبلو: چه خبر؟ الان اينجا ذكر خيرت شد.
امير عابدزاده: من رو كه هنوز بازي ندادند.شما چطوري؟
وحيد طالبلو: خدا را شكر، خوبم. انشاءا... براي نيمفصل دوم برميگردم.
امير عابدزاده: انشاءا...، شما گلر بزرگي هستي.
وحيد طالبلو: قربان تو، مرسي. شرايط تو چطور است؟ همه چيز خوبه؟
امير عابدزاده: منتظر فرصت بازي هستم.
وحيد طالبلو: خب خدا را شكر. فكر ميكنم بازي در آمريكا تجربه خيلي خوبي برايت بود. خيلي خوشحال شدم صدات رو شنيدم. مواظب خودت باش.
امير عابدزاده: بله، آنجا خوب بود. بازيكن بزرگسالان شدم.
وحيد طالبلو: ميخواي يک نيسان کرايه کنم،نيلسون رو بزنه؟!قراربگذارهمديگررا ببينيم.
امير عابدزاده: (خنده)حتما، خيلي خوشحال شدم وحيدجان!
وحيد طالبلو: با پدر تماس داشتي، خيليخيلي سلام من رو برسون. خداحافظ.
همكارمان محمدرضا مدني يك دروازهبان هست كه خيلي دوستش دارد. سيروس سنگچولي!شايد به خاطر اسم عجيبش بود.
وحيد طالبلو: گلر بدي نبود. تو پيام مشهد و فجرسپاسي خوب كار كرد.
يك روز تيم ملي اميد بوديم زمان آقاي مايليكهن. احمدرضا عابدزاده آمد سلام كرد و گفت: آمادهايد؟ بعد ناگهان 180باز كرد. بعد تنيس فوتبال بازي كرديم. خودشان بدن خيلي آمادهاي دارند و فكر ميكرد بايد همه مثل ايشان باشند.
فقط شنيدهام احمدرضا عابدزاده تمرينات سختي دارد، اما تا به حال جدي با ايشان تمرين نكردهام. فكر كنم اين دوري و دوستي بهتر باشد.(ميخندد)
با استيلآذين پس از صحبت با حاجحسين هدايتي ساعت يك شب تمام كرده بودم. رفتم مسافرت. با علي كريمي هم صحبت كردم اما بعدها ثابت شد چه كساني كار را خراب كردند. با حاجي ياعلي گفتيم. شب تولدش هم بود به من گفت اين بهترين كادويي بود كه به من دادي. علي كريمي خيلي ناراحت بود كه آن اتفاقات افتاد.
الان نميتوانم بحث انتقادي از دروازهبانها داشته باشم، چون خودم دور از ميدان بودم.
من به عشق احمدرضا عابدزاده گلري را انتخاب كردم و امير عابدزاده هم به خاطر من دروازهبان شد.