چگونه قراردادها و توافقات دو جانبه میان سه قدرت منطقه قفقاز (ایران – روسیه ، روسیه – ترکیه و ایران – ترکیه) در حوزه اقتصاد و سیاست عمل میکند؟ چرا روسیه به اندازه ای که از بابت نفوذ ترکیه در منطقه قفقاز نگرانی دارد از بابت ایران نگران نیست و اتحاد شمال به جنوب در مقابل اتحاد شرق به غرب در حوزه اقتصاد به کجا خواهد رسید؟
به گزارش تابناک، مرور تاریخ منطقه قفقاز به وضوح نشان میدهد که این منطقه همواره تحت کنترل و نفوذ سه قدرت بزرگ منطقه ای بوده است: روسیه، ایران و ترکیه. هرچند طی سالهای اخیر اروپا و آمریکا نیز پای خود را به منطقه گشوده اند اما تحولات این منطقه هنوز حاکی از آن است که قدرت تاثیر گذاری این سه کشور به مراتب در قفقاز بیشتر از مهمانان غربی است.
موسسه تحقیقات استراتژیک و مطالعات بینالملل واشنگتن در گزارشی که اخیرا تحت عنوان "اتحاد ترکیه، ایران و روسیه" منتشر کرده است دست به بررسی این موضوع زده است که چگونه مراودات دو جانبه این سه قدرت در حوزه اقتصاد و سیاست تحولات منطقه را تعیین میکند و چرا روسیه بیش از آنکه راجع به نفوذ ایران در منطقه قفقاز نگرانی داشته باشد از بابت نفوذ ترکیه نگران است.
چالش مسکو با ترکیه در منطقه
بر اساس این گزارش، مسکو علاقه چندانی به افزایش نفوذ هیچ کشوری در منطقه قفقاز ندارد، چه ایران، چه ترکیه چه چین یا آمریکا. همانگونه که مدودیف چند روز پس از پایان جنگ گرجستان در 2009 اعلام کرد، روسیه جمهوری های استقلال یافته از روسیه در منطقه قفقاز را به عنوان "منطقه امتیازی" خود قلمداد میکند.
مدودیف البته در این سخنان اظهار کرده بود که فعالیتهای ایران در آسیای میانه کاملا مطابق با منافع و جهت سیاستهای روسیه است اما فعالیت ترکیه نه آنقدر مهم و نه آنقدر بدخیم است که مورد توجه روسیه قرار گیرد.
اما وضعیت در قفقاز جنوبی کاملا متفاوت است. اول به جهت مجاورتی که با قفقاز شمالی و کاربرد دوگانه ای که به عنوان منطقه انرژی خیز و محل تلاقی و ترانزیت به اروپا و خاورمیانه برای مسکو دارد و دوم به این دلیل که دیگر بازیگران بین المللی از جمله ایران، ترکیه، اروپا و آمریکا از چندی پیش در این منطقه فعال شده اند.
در حالی حاضر سیاستها و فعالیت های ترکیه در منطقه قفقاز جنوبی بسیار بیشتر از فعالیت های ایران مورد نگرانی مسکو است. بسیاری از تحلیلگران روسی سخن از اتحاد شمال به جنوب (روسیه – ایران – ارمنستان) در برابر اتحاد غرب به شرق ( ترکیه – گرجستان – آذربایجان) میکنند.
مسکو بر این باور است که دیر یا زود آنکارا علیرغم سیاست خارجی فعلی خود، به منطقه قفقاز جنوبی نظر خواهد کرد و سعی در گسترش نفوذ خود در این منطقه خواهد داشت. به خصوص اینکه جمعیت بسیاری از قومیت های قفقازی اکنون در ترکیه هستند و مهمترین متحد این کشور در منطقه آذربایجان سکولار است.
اخیرا آذربایجان، ترکیه و گرجستان از طریق خط لوله های انتقال انرژی و زیر ساختهای تجاری به لحاظ اقتصادی به هم متصل شده اند و بعید نیست که ارمنستان نیز چندی بعد به این جرگه بپیوندد. همه اینها تا حدی برای قدرت به لحاظ سنتی فائقه روسیه در این منطقه هزینه بر است.
در حال حاضر ترکیه تقریبا برای به خطر انداختن منافع مسکو در منطقه بی میل است به خصوص آنکه بیش از 50 درصد از انرژی این کشور از طریق روسیه تامین میشود. به همین دلیل است که شاید طی سالهای اخیر ترکیه به فکر تنوع بخشی به منابع تامین انرژی خود افتاده است.
از سویی از دید مسکو ترکیه روز به روز تحت دولت اردوغان بیشتر به سمت اسلام گرایی سوق پیدا میکند و آموزشها و نفوذ ترکیه در میان مسلمانان منطقه و همچنین چچن، میتواند منجر به افزایش افراط گرایی اسلامی در قفقاز شود.
ایران و روسیه، تقابل پنهان در منافع مشترک
گزارش موسسه تحقیقات استراتژیک و مطالعات بین الملل واشنگتن همچنین به مراودات میان ایران و مسکو در این منطقه پرداخته است و نوشته که هرچند ایران از نفوذ روسیه در این منطقه مطمئن و خوشحال نیست، اما اهمیت این امر در برابر منافع مشترکی که در سیاست دو کشور وجود دارد اندک است و همین امر منجر به عدم تقابل دو کشور در قفقاز است.
فعالیت و حضور ایران در منطقه، بیشتر از همه در قبال افزایش مراودات با ارمنستان است و مرعوب ساختن و منزوی کردن دولت باکو در آذربایجان. ایران چندان تمایلی به حضور روسیه در منطقه قفقاز جنوبی ندارد اما تمایلی نیز به درگیری با مسکو برسر این موضوع نداشته و از طرفی از عدم اطمینانی که روسیه به ترکیه دارد سود میبرد.
بعد از جنگ 2008 گرجستان، ایران سعی کرده است تا نفوذ خود را در منطقه قفقاز جنوبی به شدت افزایش داده و دیپلماسی خود را در این منطقه از طریق افزایش مراودات اقتصادی و تجارت انرژی افزایش دهد و منافع خود را در منطقه حفظ کند. اما علیرغم این امر و علیرغم افزایش تنش با آذربایجان ایران به شکل هوشمندانه ای از تقابل با مسکو در این منطقه پرهیز کرده است. بخشی از این امر ناشی از تلاش برای همراه سازی روسیه در مقابله با غرب و تحریم بوده است.
از سوی دیگر چریکهایی که اکنون در قفقاز شمالی در حال درگیری با مسکو هستند، از جمله گروههای سنی سلفی میباشند که نه از سوی ایران حمایت میشوند و نه اتحاد و منافع مشترکی با ایران دارند.
همچنین تقابل منافع روسیه و ترکیه در دریای خزر و تنش بین دو کشور بر سر خط لوله "ترانس کاسپین" به نفع ایران تمام میشود. یکی از مهمترین اولویت های روسیه در این منطقه جلوگیری از ایجاد هرگونه توافقی بین آذربایجان و ترکمنستان بر سر خط لوله ترانس کاسپین است که منجر به انتقال گاز ترکمنستان به غرب میشود.
این امر بیش از همه ناشی از آن است که انتقال گاز ترکمنستان به غرب هژمونی "گازپروم" به عنوان بازیگر اصلی تامین انرژی غرب و اروپا را به خطر می اندازد. اما سیاست ترکیه به شکل واضحی در راستای سیاست مسکو نیست و ترکیه همواره تلاش کرده است تا تنش میان آذربایجان و ترکمنستان را تعدیل کند.
این گزارش در نهایت به این نتیجه میرسد که اتحاد شمال به جنوب در برابر اتحاد غرب به شرق در قفقاز جنوبی با توجه به فصل مشترک سیاسی و اقتصادی که در حال حاضر در اتحاد شمال به جنوب وجود دارد، بسیار پر نفوذ تر و قدرتمندتر است و با گسترش نفوذ ایران در منطقه، مسکو میتواند با خیالی راحت به تدوین سیاستهای خود در قفقاز شمالی بپردازد و همچنان به سیطره اقتصادی و سیاسی خود در منطقه ادامه دهد.