بیش از دو هفته از زمان اوجگیری بحران در شبه جزیره کره و «اعلام وضعیت جنگی» از سوی کره شمالی علیه آمریکا و متحدانش میگذرد، اما اوضاع نه رو به آرامش گذاشته و نه بحرانیتر شده است. در این میان، برخی شواهد به طور فزایندهای این دیدگاه را تأیید میکند که آمریکا از وضع موجود در شبه جزیره کره به منظور رسیدن به اهداف خود در قبال ایران استفاده میکند.
به گزارش «تابناک»، از نزدیک دو هفته پیش که «کیم جونگ اون»، رهبر کره شمالی دستور قرار گرفتن همه واحدهای نظامی این کشور در وضعیت جنگی را اعلام کرده و آمریکا را آماج تهدیدات خود قرار داد، دولت ایالات متحده اعلام کرد، تمهیدات دفاعی را در سرزمین خود و همچنین در قلمرو متحدانش شدیدتر میکند و همچنین هشدارهایی را متوجه دولت کره شمالی کرد.
اما بر خلاف آنچه برخی انتظار داشتند، ایالات متحده نه نسبت به قدرتنمایی نظامی خاصی در شبه جزیره کره اقدام کرد و نه از سوی دیگر، هیچ گونه تلاشی در عرصه دیپلماتیک برای گفتوگو با کره شمالی و احیاناً متقاعد کردن این کشور به دست برداشتن از ادعاهایش انجام داد؛ بنابراین، آنچه تاکنون انجام گرفته، مجموعهای از تبادل تهدیدات میان طرفین بوده است.
در این میان، برخی ناظران و تحلیلگران بر این باورند که دلیل محدود ماندن اقدامات آمریکا به برخی تمهیدات دفاعی و عدم تحرک بیشتر این کشور، اطمینان از این مسأله است که اولاً کره شمالی، موشکی با قابلیت رساندن کلاهکهای هسته ایش به خاک آمریکا ندارد؛ دوم آن که، دولت پیونگ یانگ تا آن حد عقلایی هست که بداند توسل به حمله هستهای، به قیمت نابودی کامل کشورش تمام میشود.
اما از سوی دیگر، مجموعه اقدامات آمریکا بیانگر آن است که این کشور چندان هم تمایلی به فروکش کردن بحران ندارد. همان گونه که اشاره شد، تهدیدات کره شمالی صرفاً با تهدیداتی شدیدتر، و نه با تلاش برای فعال کردن دیپلماسی پاسخ داده میشود و تحرکات نظامی آمریکا در همراهی با متحدینش در منطقه، در حدی است که همواره زمینه تحریک کره شمالی را فراهم میکند.
به هر حال، عوامل و زمینههای این رفتار آمریکا، برای مدتی طولانی پنهان نمانده و با رصد اخبار و تحلیلهای رسانههای غربی در روزهای اخیر، این گمانه به طور جدی مطرح میشود که پشت پرده این روند، تنها یک عامل قرار دارد: تقابل با برنامه هستهای ایران.
به عبارت دیگر، به نظر میرسد هدف بلندمدتتر آمریکا از تطویل بحران کنونی در شبه جزیره کره آن است که با مشابه سازی ایران و کره شمالی – از نظر هستهای و همچنین تقابل با غرب – اذهان را به این سمت بکشاند که برای جلوگیری از بحرانهای مشابه در آینده، باید جلوی برنامه هستهای ایران گرفته شود.
این خط سیاسی که به مانند همیشه و به طور هوشمندانهای در عرصه رسانهای و افکار عمومی نیز دنبال شد، از چند مرحله گذشت و آن گونه که مشخص است، اکنون به مراحل آشکارتر خود رسیده است.
در آغاز و هنگامی که بحران کنونی در شبه جزیره کره در مراحل اولیه خود قرار داشت، این خط رسانهای بر القای رابطه و همکاری نزدیک میان ایران و کره شمالی استوار بود که نتیجه منطقی آن در افکار عمومی، میتوانست نگرانی از تبادل دانش نظامی هستهای و تهدیدزایی بیشتر برای غرب از سوی این دو کشور باشد.
در این باره، برای نمونه، روزنامه «وال استریت ژورنال» روز هشتم مارس سال جاری میلادی، با مطرح کردن دوباره بحث قرارداد همکاری که در تابستان سال گذشته میان ایران و کره شمالی به امضا رسیده بود، تلاش کرد نگرانیها در این زمینه را تحریک کند.
این روزنامه با اشاره به قراردادی که در ماه سپتامبر (شهریور ماه) و در جریان کنفرانس سران کشورهای عضو جنبش عدم تعهد در تهران به امضا رسیده بود، مدعی شد از آنجا که امضاکننده این قرارداد از طرف کره شمالی، کسی است که در سال ۲۰۰۲ قرارداد ساخت نیروگاه پلوتونیوم را با سوریه امضا کرده بود و نیز وجود برخی شباهتهای دیگر، احتمالاً هدف اصلی، افزایش قابلیتهای ایران در زمینههای نظامی هستهای است.
در راستای همین خط رسانهای، روز ۳۱ مارس نیز برخی خبرگزاریها و روزنامههای کره جنوبی، مطلبی منتشر کردند که مدعی بودند، بر پایه اسناد تازه منتشره وزارت خارجه این کشور استوار است. این مطلب که به نوعی به پیشینه تاریخی روابط ایران و کره شمالی اشاره داشت، ادعا میکرد در جریان جنگ ایران و عراق، این کارشناسان نظامی کره شمالی بودهاند که تکنیکهای جنگ چریکی و منهدم کردن تانک را به ایران آموختهاند.
نتیجه چنین خبری در افکار عمومی کاملاً آشکار است: دو کشوری که از دیرباز در مقابل دشمنان با یکدیگر همکاری داشته و اکنون نیز قرارداد همکاری امضا میکنند، قاعدتاً متحد هم بوده و در صورت لزوم، بار دیگر به صورت مشترک در مقابل دشمن خود (طبیعتاً آمریکا و مجموعه غرب) قرار خواهند گرفت.
این تنها دو نمونه از مرحله مقدماتی پیاده کردن این سیاست بود که البته همواره و در قالب اخبار و تحلیلهای گوناگون ـ به هر نحوی که نام ایران و کره شمالی در کنار هم مطرح شود ـ در جریان بود.
اما به نظر میرسد، از روز گذشته این خط سیاسی، ابعاد جدید و البته آشکارتری به خود گرفته است. در این راستا، از یک سو، سیاستمداران و مقامات رسمی به طور علنی ایران و کره شمالی را در کنار هم قرار میدهند و از سوی دیگر، تحلیلهای رسانهها ابعاد آشکار و تهاجمیتری به خود گرفته است.
از جنبه نخست، روز گذشته «چاک هیگل»، وزیر دفاع آمریکا اعلام کرد «ایران و کره شمالی این توانایی را ندارند که با موشکهای مسلح به کلاهک هستهای به ایالات متحده حمله کنند». البته وی تصریح کرد، شاید این دو کشور سرانجام به این توانایی دست پیدا کنند.
نکته اینجاست که این اظهارات در حالی از سوی هیگل مطرح میشود که هرچند کره شمالی رسما آمریکا را به «حمله هستهای» تهدید کرده، ایران تاکنون حتی یک بار نیز از حمله موشکی و یا اقدام نظامی مستقیم علیه آمریکا سخن نگفته، چه برسد به حمله هستهای که ایران، همواره تلاش برای دستیابی به سلاح هستهای را تکذیب کرده است.
در پی این اظهارات، روزنامه «شیکاگو تریبیون»، در سرمقاله امروز خود از ضرورت تشدید هرچه بیشتر فشارها علیه ایران سخن گفت تا به زعم خود، از شکل گیری «یک کره شمالی دیگر» جلوگیری شود. جالب اینجاست که در این مطلب، به اصل موضوع، یعنی تهدید نظامی کره شمالی تنها به صورت گذرا و در مقدمه پرداخته شده و تمام هم و غم نویسندگان صرف آن شده که باید با «تکرار» این وضعیت مقابله شود، نه آنچه اکنون موجود است.
در پایان این سرمقاله چنین آمده است: «... هر روز که میگذرد، ایران به کسب جایگاه تهدیدکننده کره شمالی نزدیکتر میشود. با یک کره شمالی دیگر گلاویز شویم؟ نه، ممنون. همین یکی از سرمان هم زیاد است»!
سایت شبکه خبری «بلومبرگ» نیز در مقالهای به نگارش تیم تحریریه خود، دیدگاهی کم و بیش مشابه را مطرح کرده است. به باور این سایت، از آنجا که کره شمالی اکنون قابلیتهای لازم برای حمله به ایالات متحده را ندارد، دولت باید از تمرکز بر این موضوع، صرفنظر کرده و در عوض، با اختصاص دادن بودجه بیشتری به برنامه سپر موشکی، جلوی تهدیدات آتی را بگیرد.
نکته مهم این که این پیشنهاد هنگامی مطرح میشود که بحثها بر سر بودجه در آمریکا بالا گرفته و به ویژه، با توجه به بحرانهای اقتصادی موجود، قرار است بودجه نظامی این کشور کاهش چشمگیری پیدا کند.
به این ترتیب، شاید همه این جار و جنجالها پیرامون موضوع کره شمالی، چیزی جز صحنهآرایی لابیهای سیاسی و نظامی آمریکایی برای رسیدن به دو هدف مشخص نباشد: افزایش بودجه نظامی و مقابله هر چه شدیدتر با برنامه هستهای ایران؛ که البته وقتی به زعم آمریکاییها، پای «گزینههای دیگر روی میز» به میان بیاید، هر دو را میتوان در یک عامل، یعنی ایران خلاصه کرد.