شمارش معکوس برای قصاص مرد تبهکاری که یک افسر پلیس را در جنوبغرب تهران به شهادت رسانده بود آغاز شد.
به گزارش فرهیختگان، شامگاه هشتم آذر۱۳۸۹ ماموران گشت یگان امداد پلیس پایتخت در خیابان ۴۵ متری «زرند» مهرآباد جنوبی به یک دستگاه بلیزر مشکوک شدند و ایست دادند. راننده خودروی شاسی بلند اما به محض شنیدن این دستور دستپاچه شد و تا جای ممکن بر سرعت بلیزر افزود. به این ترتیب تعقیب و گریز نفسگیر آغاز و یکی از سرنشینان بلیزر به نام «سعید- م» دستگیر شد.
ماموران یگان امداد با بیسیم درخواست نیروی پشتیبانی کرده بودند که همدستان متهم گرفتار با موبایلش تماس گرفتند و برای آزادی وی به پلیس پیشنهاد رشوه دادند.
خلافکاران وقتی فهمیدند تیرشان به سنگ خورده با یک بلیزر دیگر و یک شورولت باری به سراغ ماموران رفتند و بیرحمانه حمله کردند. در همان بین، مجرمان خشن دو نفر از ماموران را با بلیزر زیر گرفتند، آنان را خلعسلاح کردند و همدست خود را از داخل خودروی پلیس ربودند.
تبهکاران حرفهای با شورولت خود به سمت میدان «فتح» گریختند و برای آنکه ردیابی نشوند یک دستگاه پژو ۲۰۶ را زورگیری کردند. به فاصله کوتاهی از آن فرار که به شیوه فیلمهای هالیوودی شکل گرفت از بیمارستان خبر رسید استوار «ابوالفضل رستمزاده» بر اثر پارگی رگهای حیاتی و خونریزی شدید به شهادت رسیده است. همرزم وی به نام «قادر علینژاد» هم به کما (اغما) رفته بود که در تحقیق میدانی، مشخص شد لاستیک چرخ پژو ۲۰۶ حامل جانیان بهخاطر سرعت زیاد در محور مخصوص «تهران- کرج» ترکیده است و آنان پای پیاده فرار کردهاند.
استعلام رایانهای از سامانه اطلاعات پلیس راهور نشان میداد بلیزر و شورولت مجرمان بیرحم نیز دزدی بود. کارآگاهان که میدانستند با یک شبکه مخوف روبهرو هستند بلیزر و پژو ۲۰۶ را انگشتنگاری کردند. پلیس در گام بعدی رسیدگی تخصصی به ماجرا، کنکاش در بانک اطلاعات خلافکاران پیشینهدار را در دستورکار خود قرار داد و یک دزد حرفهای به نام «محسن- م» را ردیابی کرد. در نتیجه، تحقیق به مرحله تازهای رسید و مخفیگاه «محسن- م» و همدستانش در «خرمدشت» کرج شناسایی شد. ۲۵ شبانهروز از شهادت افسر جوان گذشته بود که «محسن- م» و سه نفر از همدستانش در شبیخون پلیس آگاهی به زانو درآمدند.
طبق بررسیهای کارآگاهان «محسن- م» استوار «رستمزاده» و همرزم این افسر شجاع را با بلیزر زیر گرفته بود. «محسن» راننده بلیزر بود و پدرش «یعقوب» هنگام درگیری، در همین خودرو قرار داشت.
اعضای این شبکه در دهها فقره دستبرد سریالی به مغازهها و کارگاهها، نقش داشتند و ماموران در بازرسی مخفیگاههای خلافکاران خشن، شمار زیادی فرش، لوازم برقی خانگی، قطعههای اوراق شده خودروها، یک پژو پرشیا، یک پیکان وانت، یک نیسان وانت، یک خودروی کیا و... کشف کردند. در آن بین، یکی دیگر از عاملان شهادت استوار «رستمزاده» نیز که در بیمارستان بستری شده بود بازداشت شد.
مجرمان در بازجوییها گفتند دو قبضه سلاح گرم را که طی درگیری خونین از ماموران دزدیده بودند خارج از شهر، زیر یک پل پنهان کردهاند. اعضای این شبکه که طی چهار هفته، مرتکب شش فقره دزدی دیگر شده بودند پس از اجرای هر نقشه، خودروهای مالباختگان را در نقطهای خلوت رها و فرار میکردند.
با به دست آمدن اطلاعات تازهتر، تلاش کارآگاهان برای افشای سایر جرمهای احتمالی «یعقوب» و نوچههایش ادامه یافت و هفت مالخر نیز زندانی شدند.
به دنبال تکمیل تحقیق در دادسرای ناحیه ۲۷ پایتخت، کیفرخواست صادر و به شعبه ۷۱ دادگاه کیفری فرستاده شد. در نخستین نشست رسیدگی به این پرونده که دوم خرداد ۱۳۹۱ به ریاست قاضی «نورالله عزیزمحمدی» تشکیل شد ابتدا نماینده وقت دادستان تهران کیفرخواست را خواند: «محسن- م» ۳۰ ساله به جرم کشتن استوار «عباس رستمزاده» و زخمی کردن «قادر علینژاد»، مشارکت در دزدیدن خودروها، تخریب بنز الگانس ناجا و فراری دادن برادرش «سعید» بازداشت شده است و برایش تقاضای اشدمجازات دارم.
نماینده وقت دادستان همچنین برای «سعید- م»، «علی- م» و «یعقوب- م» به جرم معاونت در جنایت و مشارکت در دزدیدن خودروها تقاضای تعیین کیفر کرد.
سپس مادر استوار «رستمزاده» در حالی که اشک میریخت، گفت: نوهام فقط ۱۱ ماه داشت که پدرش به شهادت رسید. من به هیچ قیمتی رضایت نمیدهم.
نوبت دفاع به «محسن» که رسید، گفت: برادرم «سعید» دستگیر شده بود که به همراه پدرم به سراغ پلیس رفتم. میخواستیم به ماموران رشوه بدهیم اما قبول نکردند. زمانی که وضعیت را نامناسب دیدم از روی ترس، پایم را روی پدال گاز بلیزر گذاشتم تا با پدرم فرار کنم اما نمیدانم چطور شد که ماشینم به دو مامور خورد. بلافاصله من و همدستانم به سراغ برادرم رفتیم و با شکستن شیشههای بنز ناجا او را فراری دادیم.
قاضی: کارشناسان پس از بررسی دقیق صحنه جرم گفتند بلیزر به عمد به دو افسر پلیس خورده بود. چطور میگویی استوار «رستمزاده» قربانی تصادف غیرعمد شد؟!
محسن: باور کنید من عمدا ماموران را با بلیزر زیر نگرفتم.
همچنین «یعقوب»، «سعید» و «علی» یک به یک در جایگاه ویژه ایستادند و منکر معاونت در جنایت شدند. آنان فقط مشارکت در دستبردهای سریالی را گردن گرفتند و عاجزانه طلب بخشش کردند.
در پایان آن نشست، هیات قضایی وارد شور شد و «محسن- م» را به قصاص نفس و ۱۵ سال زندان محکوم کرد. همچنین «سعید- م» به ۱۵ سال و «یعقوب- م» به شش ماه زندان محکوم شدند. برای «علی- م» نیز شش سال زندان و ۷۴ ضربه شلاق در نظر گرفته شد. همچنین قرار شد «محسن» پس از اعلام نظر پزشکی قانونی درباره وضعیت جسمی استوار «علینژاد» برای دومینبار محاکمه شود.
با اعلام نتیجه پزشکی قانونی مبنیبر اینکه آسیبدیدگی جدی دست راست استوار «علینژاد» منجر به نقص عضو وی شده است «محسن» پای میز محاکمه ایستاد. در آن نشست که بیستوپنجم آذر پارسال به ریاست قاضی «نورالله عزیزمحمدی» تشکیل شد ابتدا نماینده وقت دادستان تهران، کیفرخواست را خواند. سپس استوار «قادر علینژاد» گفت: من و همرزمم «سعید- م» را در بنز الگانس ناجا نگه داشتیم و بیرون ماشین منتظر ماندیم تا نیروی کمکی برسد. در آن بین یک ماشین شاسی بلند با سرعت سرسامآور، من و استوار «رستمزاده» را زیر گرفت و بیهوش شدم.
نوبت دفاع به «محسن- م» که رسید سر به پایین انداخت و گفت: برای فراری دادن برادرم چارهای جز این نداشتم. حالا که قرار است بهزودی اعدام شود حاضرم دیه استوار «علینژاد» را بپردازم.
با اضافه شدن حکم دیه به مجازات سنگین «محسن- م» پرونده به شعبه ۶ دیوان عالی کشور فرستاده شد. به این ترتیب رای به تایید رسید و لحظهشماری برای قصاص «محسن- م» آغاز شد.