توافق روسیه و آمریکا بر سر تسلیحات و ذخایر شیمیایی سوریه، رویداد مهمی است که باید تأثیر آن به دقت مورد شود.
به گزارش «تابناک»، در چند هفته اخیر و پس از انتشار خبر استفاده از گازهای شیمیایی در سوریه، موضع اعلامی غرب در قبال سوریه، دچار تغییرات بسیاری شد و سرانجام در سایه توافق کری و لاوروف در مورد چهارچوبی برای از بین بردن تسلیحات شیمیایی سوریه، سایه حمله و تجاوز به سوریه قدری کم رنگتر شده است.
بنا بر این گزارش، خط قرمز اعلامی اوباما رئیس جمهور آمریکا، مبنی بر قابل تحمل نبودن استفاده از سلاح شیمیایی در سوریه شکسته شد و بدون این که عامل قطعی استفاده از این تسلیحات در سوریه تعیین شود، غرب خود را برای حمله و تجاوز غیرقانونی به این کشور آماده میکند؛ احتمالی که هرگز منتفی نخواهد شد.
این گزارش می افزاید: هرچند توافق بین آمریکا و روسیه بر سر تسلیحات شیمیایی، فعلا مداخله خارجی را از سوریه دور میکند، روند در پیش گفته شده از سوی غرب، میتواند راه را بر کاهش توان بازدارندگی سوریه و تجاوز در آینده به سوریه باز کند. تجربه سالها فشار غرب بر عراق و خلع سلاح تدریجی این کشور پیش از حمله به آن در سال ۲۰۰۳، نمونهای است که پیش روی تحلیلگران روابط و سیاست بینالملل است. در فاصله بیش از ده ساله حمله صدام به کویت تا حمله به عراق در سال ۲۰۰۳، آمریکا همواره تسلیحات عراق و نیز با بمبارانهای تدریجی، توان نظامی این کشور را از بین برد.
دکتر علی خرم، نماینده پیشین ایران در سازمان ملل، این موضوع را امروز در یادداشتی در روزنامه بهار بررسی کرده است: غرب و به ویژه آمریکا هیچ ابایی نداشته که نیات خود را درباره نظم دادن به جهان در قالب ایجاد حلقه محاصره اطراف روسیه و چین بگویند. این نیات از یک سو در دهه ۱۹۹۰ پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق و نابودی نظام دوقطبی شکل گرفت و از سوی دیگر در سال ۲۰۰۰ با قوت گرفتن سریع اقتصاد چین و تبدیل این کشور به رقیب واقعی برای آمریکا الزام پیدا کرد.
بنا بر این گزارش، در دو دهه گذشته آمریکا تلاش کرد، قدم به قدم شرایط را برای این محاصره فراهم سازد که از جمله سامان دادن به خطوط سیاسی در خاور دور و خاورمیانه است، به گونه ای که کشورهای این مناطق نه تنها مانعی در راه این استراتژی جدید نباشند، بلکه خود تسریعکننده و تسریدهنده غرب و ناتو به سوی مرزهای جنوبی روسیه و چین باشند.
اما جنگ سرد دوران دوقطبی هیچگاه متوقف نشد، بلکه به موازات سست و ضعیف شدن روسیه نسبت به دوران شوروی، آمریکا و غرب با ابزار ناتو جدیتر، امیدوارتر و تهاجمیتر شده، تلاش کردند کشورهای جهان را به گرد خود به عنوان تنها قطب جهان جمع کنند.
اینکه آمریکا و غرب از یک طرف و روسیه و چین از طرف دیگر چگونه به هم مینگرند و چه استراتژی آشکار و پنهانی در قبال یکدیگر دارند، موضوع قدرتهای بزرگ است ولی آنچه به خاورمیانه مربوط میشود (منطقهای که انبوهی از تنوعهای فرهنگی، مذهبی، تاریخی، اجتماعی، اقتصادی و نظامی است)، این است که اگر کشورهای مستقل نخواهند در این بلوکبندی سرباز پیاده غرب باشند، چه راهی در پیش گیرند؟
عربستان که انتخاب خود را از ابتدا، بازی کردن در زمین غرب قرار داده ملاحظه میشود چگونه با پشتیبانی آمریکا در بحرین رسما نیرو پیاده میکند و به سرکوب مردم این کشور میپردازد و هیچگونه واکنشی در غرب صورت نمیگیرد و سپس در چهارچوب ساماندهی خاورمیانه مورد نظر آمریکا، عربستان به تقویت تظاهرات و جنگ داخلی در مصر و سرنگونی دولت اخوانالمسلمین میپردازد و باز هم واکنشی صورت نمیگیرد.
داستان سرباز پیاده بودن برای آمریکا به همینجا خاتمه نمیپذیرد، بلکه عربستان با صرف بودجه کلانی به بیثباتی عراق و سپس سوریه میپردازد و برای سرنگونی دولت سوریه به ارسال پول و سلاح برای معارضین و به ویژه نیروهای القاعده اقدام میکند.
عربستان آمریکا را تشویق می کند که به خونخواهی به کارگیری سلاح شیمیایی ـ که منشأ آن به استناد روسیه، معارضین سوریه بوده ـ به این کشور حمله نظامی کند، ولی در پایان سناریو، بخت با عربستان، ترکیه و قطر و آقای اوباما یاری نمیکند. رئیسجمهوری آمریکا در داخل کشورش با جبههای متحد از مردم مخالف حمله به سوریه روبهرو میشود و در خارج هم متحدان کمی از او حمایت میکنند، زیرا همگی میدانند این یک صحنه نه چندان واقعی است که حمله به سوریه نه توجیه انسانی دارد که به خونخواهی ۱۴۰۰ تن دهها هزار کشته شوند و نه توجیه حقوقی قانونی دارد که از دایره اجماع شورای امنیت بتوان عدول کرد.
البته به کارگیری سلاح شیمیایی در هر کجا توسط هرکسی و به هر دلیل، قویا محکوم است و باید مورد تعقیب بینالمللی قرار گیرد ولی بهکارگیری زور در این مقطع نه برای اهداف انسانی بلکه برای اهداف خاص سیاسی آمریکاست.
هدف نخست، اعمال نظم مورد نظر آمریکا در جهان از طریق استثنا بر قاعده شدن اجماع در شورای امنیت است که ویژه تنها ابرقدرت جهان یعنی آمریکا باشد.
هدف دوم از میان بردن حکومت سوریه است که در نگاه آمریکا یک همپیمان روسیه است.
هدف سوم، تقویت برتری اسرائیل در منطقه از طریق تضعیف سوریه است.
هدف چهارم برآورده کردن سیاست منطقهای عربستان در سوریه است که هزینه این جنگ را میپردازد، مبنی بر تضعیف علویها و شیعیان و جایگزین کردن آن با حکومت سلفیها و وهابیها.
و هدف پنجم آن گونه که اعلام کردهاند، نشان دادن الگو به ایران درباره پرونده هستهای است.
آنچه در این میان مفهوم نیست این که آیا روسیه و چین استراتژی محاصرهای خود را به خوبی درک و برنامهریزی کردهاند؟ اگر چنین بود، انتظار میرفت حضور آنان در صحنه سوریه پررنگتر باشد؛ مثلا فرستادن موشکهای اس ۳۰۰ روسیه به سوریه مدتها قبل بدون «لیت و لعل» باید صورت میگرفت که آمریکا و اسرائیل به این آسانی حاکمیت و تمامیت ارزی سوریه را با حمله هوایی و موشکی مورد نقض قرار ندهند.
ضمن استقبال از زدوده شدن سایه شوم جنگ و استقبال از پیوستن سوریه به کنوانسیون منع سلاحهای شیمیایی، اکنون که به پیشنهاد روسیه قرار شده سلاحهای شیمیایی سوریه تحت نظارت سازمان ملل متحد قرار گیرد، آیا روسیه فکری برای توازن قوا در خاورمیانه کرده است که به فشار بیشتر غرب بر کشورهای مستقل نینجامد؟
کشورهای عربی همسایه اسرائیل نظیر سوریه و مصر تنها عامل بازدارندهای که در قبال اسرائیل برای حفظ امنیت ملی خود داشتند سلاح شیمیایی بود، بنابراین تاکنون به کنوانسیون مربوطه نپیوستهاند. اگر سوریه که هدف اول اسرائیل و آمریکاست بازدارندگی خود را از دست دهد، جایگزین آن چه خواهد بود؟
مذاکرات صلح اسرائیل با اعراب یکجانبه در اختیار آمریکاست و سوریه و چین نقشی در آن ندارند؛بنابراین، لابی اسرائیل توانسته در نیم قرن گذشته این صلح را یکطرفه بر اعراب تحمیل کند. اگر روسیه بنا بر آنچه اعلام کرده منافع اساسی در سوریه به عنوان دروازه اصلی جنوب شرقی مدیترانه دارد، برای حفظ این دروازه، مستقل از بشار اسد، چه فرمول و راهکاری دارد؟
با توجه به اینکه اسرائیل دارای مخازن بزرگی از سلاحهای هستهای، شیمیایی و میکروبی است، آیا وقت آن نرسیده که روسیه و چین خاورمیانه عاری از سلاحهای کشتار جمعی را جدی پیگیری کنند و مذاکرات بینالمللی را به سمت و سویی ببرند که اسرائیل را هم وادار کنند در زرادخانههای خود در زمینههای هستهای، شیمیایی و میکروبی را روی بازرسان و ناظران بینالمللی باز کنند؟
گفتنی است، در صورتی صلح پایدار در خاورمیانه برقرار خواهد شد که قوانین و فرمولهای جهانی بدون تبعیض روی کشورهای منطقه پیاده شود، وگرنه ساختن و تراشیدن ابرقدرت منطقهای برای خاورمیانه، نتیجهای جز بیثباتی و افراطیگری به بار نخواهد آورد. خوشبختانه کشور ما نخستین پیشنهاددهنده خاورمیانه عاری از سلاحهای هستهای در سال ۱۳۵۲ بوده و ضمن استفاده از انرژی صلاحآمیز هستهای به هر دو کنوانسیون شیمیایی و میکروبی پیوسته و در عمل، خود را جزو این طرح میداند.