پس از طرح برخی مباحث در برنامه سینمایی «هفت» در خصوص آنچه بر سر یکی از فیلمهای در حال اکران آمده و ممیزی سنگینی که به کلی داستان را دستخوش تغییر نموده، این پرسش پیش آمده که آیا اساساً تولید فیلم سینمایی در کشورمان ممکن است و تولیدکنندگان چنین آثاری میتوانند امید به طی پروسه اکران آثارشان به شیوه مرسوم دیگر فیلمها باشند؟
به گزارش «تابناک»، «تنهای تنهای تنها» ساخته احسان عبدی پور یکی از معدود فیلمهای سیاسی چند سال اخیر سینمای ایران است؛ فیلمی بومی، متعلق به سیمای بوشهر که در ابتدا قرار بوده یک تله فیلم باشد اما کارگردان و عواملش آنقدر خوب (بالاتر از سطح یک تله فیلم) کار کردهاند که سرمایه گذاری این فیلم را تا حدودی ارتقاء دادهاند و در نهایت این فیلم به جشنواره فیلم فجر نیز رسید و توانست پس از اکران چند فیلم ضعیف در کاخ جشنواره، تا حدودی به تماشاچی آرامش بدهد!
این فیلم داستان پسربچهای است که با یک پسر روس دوست میشود و پسربچه روس، فرزند یکی از سرمهندسان مشغول در نیروگاه بوشهر است. نوع شکل گیری این دوستی و تاثیر شرایط اجتماعی و سیاسی کشور نظیر زیاده خواهی روسها و تحریمها قرار میگیرد و این فیلم را از سطح یک اثری که میتوانست در ژانر کودک خلاصه شود، به اثری ویژه طبقه بزرگسال تغییر وضعیت میدهد.
او پس از آنکه جنگی سخت برای حفظ دوستیاش در پیش میگیرد، در نهایت در مییابد همه تصمیمات مهم در جایی به اسم سازمان ملل گرفته میشود، راهی سازمان ملل میشود تا پیام صلح ایرانیان را به رئیسجمهورهای جهان برساند و همچنین از حقوق کشورمان دفاع کند و البته در این راه سعی میکند از شیوه قاچاق پیش برود!
این روایت از زبان یک زن روس بیان میشود و فیلم با بیان چنین روایتی آغاز میشد اما ظاهراً پس از جشنواره بخشی از این دیالوگها و همچنین بخش قابل توجهی از آنچه به این فیلم مضمون سیاسی داده بود که شامل صحنههایی از صحبتهای دکتر احمدی نژاد و جلیلی درباره برنامه هسته ای ایران بوده، از فیلم قیچی خورده تا احیاناً به کسی برنخورد و این گونه فیلم مثله شده است؛ مسئلهای که تا دیشب و در برنامه «هفت» علنی نشده بود.
این فیلم بدون شک یکی از مثبتترین فیلمهای سیاسی که در ایران ساخته شده و کارگردانش تلاش کرده احیاناً فیلمش محل منازعات سیاسی نشود و زنده باد و مرده باد دو جریان سیاسی قابل در جامعه مان را نخرد و حتی زمانی که تلاش شد از این فیلم بهره برداری سیاسی شود - اتفاقاً توسط همان جریانی که فیلم شان حذف شده - تاکید کرد که با لباس سیاسی راغ فیلمش نروند اما مگر میشود با لباس سیاسی سراغ فیلم سیاسی نرفت؟!
حقیقت آن است که «تنهای تنهای تنها» نشان داد حتی اگر با لباس سیاسی سراغ چنین فیلمی نروند با تفکر سیاسی سراغ چنین فیلمی میروند و آنچنان فیلم را دستخوش تغییر میکنند که انگار با فیلمی دیگر مواجه هستیم و چنین تصور میشود که بازتدوینی تازه برای این اثر رقم خورده است. در واقع وقتی اثر همچون «تنهای تنهای تنها» در سینمای ایران تحمل نمیشود، چگونه میتوان انتظار داشت فیلم سیاسی در سینمای ایران ساخته شود و بزرگان سینمای ایران سراغ چنین حوزهای بروند که عواقب ساخت اثر در آن بسیار پیچیده است و میتوان دوران کاری یک سینماگر را به کل دگرگون سازد.
حقیقت آن است که در سالهای اخیر فیلمهای سیاسی و سازندگانش عاقب مناسبی نداشتهاند. برخی از این فیلمها سانسور شده و به مراتب بدتر از «تنهای تنهای تنها» زیر تیغ ممیزی رفتند و برخی دیگر آنچنان باید قیچی می خوردند که با ممانعت کارگردان هیچ گاه از زیر این تغی بیرون نیامدند. برخی دیگر نیز که اثر سفارشی بودند و قرار بود یک سری پیام مشخص داشته باشند، با واکنشهای گروه دیگری مواجه شدند و در اکران و نمایش شکست خوردند و بازیگرانش آسیب دیدند تا اساساً تولید فیلم سیاسی در ایران بدون پرداخت هزینه یک رویا باشد.
واقعیت آن است که تا نپذیریم فیلم سینمایی، اثری «داستانی» است که لزوماً واقعیات را روایت نمیکند و هرآنچه میگوید درباره کل یک جامعه نیست، بلکه ممکن است درباره یک جزء باشد و یا حتی درباره موردی باشد که در جامعه وجود نداشته باشد. اگر چنین نگاهی داشته باشیم، هر فیلمی میتواند در سینمای ایران با آرامش ساخته شود و به نمایش درآید، چون میتوان پذیرفت، این فیلمها درباره یک خانواده یا بخشی از جامعه رخ داده و یا حتی درباره این بخشها نیز نیست و تخیلات نویسندگان است.
بنابراین پیش از ساخت هر اثر سینمایی، باید به همه اقشار مختلف جامعه بالاخص گروههای تصمیم گیر آموزش داد، چه تفاوت هایی میان «سینمای مستند» و «سینمای داستانی» وجود دارد تا در صورت ساخت یک اثر با هر مضمونی به ویژه یک فیلم سیاسی، نه فحش خورد و نه سانسور شد! تا زمانی که این بدیهی ترین امر آموزش داده نشود، نمیتوان درباره تولید فیلم سیاسی در ایران دیالوگ جدی داشت.